- (نماز عارفان (۴) (۴۵ گفتار
- (نماز عارفان (۳) (۳۳ گفتار
- (حدیث دوست رهنمودهاودستورالعملهای سلوکی امام صادق ع به عنوان بصری(کتاب
- (شراب طهور، سلوک در صراط مستقیم عرفان (کتاب
- (مصباح الهدی، در نگرش و روش عرفانی اهل محبّت و ولاء (کتاب
- (سرّحقّ، در بیان طریق وسطی و صراط مستقیم عرفان (کتاب
- (ره توشه دیدار، آداب و اسرار زیارت اهل بیت(ع) (کتاب
- (کرشمه ی حسن، نظری اجمالی بر جنبه های عارفانه ی نهضت عاشورا (کتاب
- (کاشف الاسرار، تصحیح و تعلیق(کتاب
- (آیین بندگی در آیینه اندیشه و احساس،ترجمه (کتاب
- (حجاب و حقوق زن در ترازوی اندیشه و ایمان (کتاب
- (مدیریت اسلامی (کتاب
- (روش مدیریت اسلامی (کتاب
- (شناخت انقلاب اسلامی از دیدگاه استاد شهید مطهّری (کتاب
- (پایان شب سیه (کتاب
- (حدیث معرفت امیرالمؤمنین (ع) به نورانیّت و حدیث اولوالالباب (کتاب
- (بعثت در آئینه قرآن (کتاب
- (جرعه ی نور (کتاب
- (طبیب عشق، حیات انسان از منظر عارفان (کتاب
- (سرچشمۀ عرفان یا عرفان در مکتب اهل بیت (ع) (مقاله
- (به یادشورآفرین بزم محبّت و ولاء حاج میرزا اسماعیل دولابی(ره) (مقاله
- (معرفت الهی رمز موفقیت آموزش های دینی (مصاحبه
- (راههای موفّق، آموزش و پرورش دینی در دانشگاه ها (مصاحبه
- (کودکان آینه وار رفتارهای والدین را تقلید میکنند، حجاب و کودک (مصاحبه
- (ماه رمضان تمرینی برای تبدیل کل زندگی به ضیافت الهی(مصاحبه
- (دینداری و فرمانبری از خدا به معنای عبوس و افسرده بودن نیست (مصاحبه
- (مدیریت اسلامی را در مکتب امیرالمومنین (ع) بیاموزیم (مقاله
- (تحلیل رفتار فرد مسلمان و شیوه ای برای اصلاح رفتار (مقاله
- (معیارهای عمومی شایستگی و برتری نیروی انسانی در مدیریت اسلامی (مقاله
- (مدیر موفّق از دیدگاه اسلام (مقاله
- (نقش فرد در سازمان در جهت تحقّق کمال انسانی (مقاله
- (حدّ و حدود روابط زن و مرد در محیط های کاری ( مصاحبه
- (مبانی فکری حاکمیّت در اندیشۀ اسلامی (مقاله
- (انقلابی نمای ضدّ انقلاب در قرآن ( مقاله
- (مسؤولیّتهای خطیر یک انقلابی (مقاله
- (جناحهای ضدّ انقلاب در اوّلین حکومت اسلامی (مقاله
- (جنگ و صلح در فقه اسلامی (مقاله
- (ضرورت و نحوۀ بازسازی ارتش (مقاله
- (خدای وهّابیّون، خدای مجسّم است (مصاحبه
- (عید نوروز (مقاله
- (دعاهایی برای قنوت سالکان (جزوه
- (مبحث نبوت ( ۳۲ گفتار
- (مبحث امامت و ولایت (۷۲ گفتار
- (مبحث مهدویت (۴۶ گفتار
- (مبحث رجعت (۱۲ گفتار
- (وهابیت (۴ گفتار
- (شفاعت (۲ گفتار
- (لعن و تبری (۷ گفتار
- (شرح کتاب مصباح الهدی، نگرش و روش عرفانی اهل محبّت و ولاء (۱) (۸۱ گفتار
- (شرح کتاب مصباح الهدی، نگرش و روش عرفانی اهل محبّت و ولاء (۲) (۸۱ گفتار
- (شرح کتاب مصباح الهدی، نگرش و روش عرفانی اهل محبّت و ولاء (۳) (۸۵ گفتار
- (شرح کتاب مصباح الهدی، نگرش و روش عرفانی اهل محبّت و ولاء (۴) (۸۱ گفتار
- (شرح کتاب شراب طهور، سلوک در صراط مستقیم عرفان (۴۶ گفتار
- (آداب سلوک عرفانی و غربت سالکان در آخرالزّمان ( ۱ گفتار
- (شرح کتاب طبیب عشق؛ زندگی انسان از منظر توحید افعالی(۲۷گفتار
- (درآمدی بر مبحث اخلاق (۴۷ گفتار
- (شرح حدیثی در توصیف اولیای خدا (۱ گفتار
- (شرح کتاب حدیث دوست، حدیث عنوان بصری(۴گفتار
- (شاخص های توفیق در بهره مندی از محضر اولیای خدا (۱ گفتار
- (شرح ملاقات حضرت موسی (ع) و حضرت خضر (ع) (۷ گفتار
- (محبت خدا و بنده (۱۵ گفتار
- (پاسخ به شبهات منکران عرفان اسلامی (۱ گفتار
- (عوامل گرایش به عرفانهای انحرافی (۱ گفتار
- (عرفان عاشورایی (۳۱ گفتار
- (دعا (۵ گفتار
- (نکات متنوع سلوکی و عرفانی (۱۸ گفتار
- (این شبها و پیامدها (۵ گفتار
- (آشنایی با آداب سلوک عبادی (۱ گفتار
- (فضیلت ماه های رجب ، شعبان و رمضان (۱ گفتار
- (مراقبات عبادی ماه رجب (۱۵ گفتار
- (مراقبات عبادی ماه شعبان (۱۱ گفتار
- (مراقبات عبادی ماه رمضان (۴۷ گفتار
- (ماه های حرام (۲ گفتار
- (مراقبات عبادی ماه ذی القعده (۱۴ گفتار
- (مراقبات عبادی ماه ذی الحجه (۱۶ گفتار
- (مراقبات عبادی ماه محرم (۳ گفتار
- (مراقبات عبادی ماه ربیع الاول (۳ گفتار
- (مراقبات عبادی ماه جمادی الاخر (۱ گفتار
- (فضیلت و مراقبه عبادی روز جمعه (۳ گفتار
- (نماز عارفان (۱) (۵۷ گفتار
- (نماز عارفان (۲) (۶۲ گفتار
- (تلاوت قرآن، آداب و اسرار آن (۱۱ گفتار
- (دعا (۵ گفتار
- (صلوات ( ۲ گفتار
- (استغفار (۳ گفتار
- (تسبیحات حضرت زهرا (ع) (۱ گفتار
- (سجده (۱ گفتار
- (مراقبات عبادی بعد از بیدارشدن(۱ گفتار
- (بیداری بین الطّلوعین (۱ گفتار
- (حج (۲ گفتار
- (زیارت پیامبر اکرم و اهل بیت (ع) (۲۷ گفتار
- (چهلّه نشینی ( ۳ گفتار
- (دعای یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح (۱ گفتار
- (ختم سوره واقعه (۱ گفتار
- (نکاتی کلی در مورد مراقبات عبادی (۸ گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی نیاکان و والدین و همسران پیامبر (ص) (۳ گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی پیامبر اکرم (ص) (۴۵ گفتار
- (خطّ مشی یکسان و شیوه های متناسب با زمان در سیره ی ائمّه (ع) ( ۱ گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی امیرالمومنین (ع) (۲۲ گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی حضرت فاطمه (س) (۴۴ گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی امام مجتبی (ع) (۳ گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی امام حسین (ع) (۱۱۰ گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی امام زین العابدین (ع) (۷گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی امام محمد باقر (ع) (۲ گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی امام جعفر صادق (ع) (۵ گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی امام موسی کاظم (ع) (۱ گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی امام علی بن موسی الرضا (ع) (۲ گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی امام جواد (ع) (۱ گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی امام هادی (ع) (۳ گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی امام حسن عسکری (ع) (۲ گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی حضرت مهدی (عج) (۴۴ گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی امامزادگان (ع) (۱۹ گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی اصحاب پیامبر و ائمه (ع) (۸ گفتار
- (آشنایی با برخی وقایع و شخصیتهای تاریخ اسلام (۴ گفتار
- (تحفه هایی از مواعظ و معارف پیامبر اکرم (ص) (۵ گفتار
- (تحفه هایی از مواعظ و معارف امیرالمومنین (ع) (۱ گفتار
- (تحفه هایی از مواعظ و معارف حضرت فاطمه (س)(۱ گفتار
- (تحفه هایی از مواعظ و معارف امام مجتبی (ع) (۳ گفتار
- (تحفه هایی از مواعظ و معارف امام حسین (ع)(۱ گفتار
- (تحفه هایی از مواعظ و معارف امام زین العابدین (ع) (۳ گفتار
- (تحفه هایی از مواعظ و معارف امام محمد باقر (ع) (۶ گفتار
- (تحفه هایی از مواعظ و معارف امام جعفر صادق (ع) (۸ گفتار
- (تحفه هایی از مواعظ و معارف امام موسی کاظم (ع)(۳ گفتار
- (تحفه هایی از مواعظ و معارف امام علی بن موسی الرضا (ع) (۹ گفتار
- (تحفه هایی از مواعظ و معارف امام جواد (ع) (۴ گفتار
- (تحفه هایی از مواعظ و معارف امام هادی (ع) (۳ گفتار
- (تحفه هایی از مواعظ و معارف امام حسن عسکری (ع) (۶ گفتار
- (تحفه هایی از مواعظ و معارف حضرت مهدی (عج) (۲ گفتار
- (تعلیم و تربیت در اسلام (۲ گفتار
- (زن و خانواده (۳ گفتار
- (حجاب (۱۳ گفتار
- (ازدواج (۱۰ گفتار
- (کاهش جمعیت و مسئولیت ما ( ۱ گفتار
- (احکام اسلام در رابطه با زن و مرد (۱ گفتار
- (مدیریت اسلامی (۴ گفتار
- (حکومت در منظر اسلام (۱۹ گفتار
- (امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با باطل (۹ گفتار
- (رسالت تبلیغ دین و پاسخ گویی و مقابله در برابر تبلیغات مخالفین(۲ گفتار
- (علم، عالم، متعلّم (۳ گفتار
- (نکاتی در باب تجلیل از مقام زن، معلّم و کارگر(۱ گفتار
- (ضرورت انتخاب مرجع تقلید (۱ گفتار
- (موسیقی از دیدگاه اسلام (۲ گفتار
- (عید نوروز (۴ گفتار
- (زلزله (۱ گفتار
- (زمان در برزخ کند و در قیامت متوقّف می شود ( ۱ گفتار
- (تولّد جسمانی، تولّد روحانی ( ۱ گفتار
به یادشورآفرین بزم محبّت و ولاء |
به یاد شورآفرین بزم محبّت و ولاء مرحوم حاج میرزا اسماعیل خان احمد دولابی
۱/ اگر باغبان تخمی میکارد و نهالی را آبیاری و مراقبت میکند و کار خطیر حفظ و نگهداری از آن را تا تبدیل شدن به درختی تنومند عهدهدار میشود، به خاطر مطلوبیّت و ارزشی است که میوههای شیرین و گلهای زیبا و معطّری که از آن درخت به ثمر میرسد، نزد وی دارد. خداوندگار عالم نیز به خاطر ارزش و مطلوبیّت اولیای خدا و انسانهای کامل که گلهای معطّر و میوههای شیرین درخت آفرینشاند، به ایجاد باغ عالم خلقت و کاشتن تخم نسل بشر و روزی دادن و مراقبت کردن و بالنده ساختن آن پرداخت. همانگونه که حجم گلها و میوههای به دست آمده در یک باغ، در مقایسه با وسعت باغ و حجم ریشه و تنه و ساقه و برگهای درخت، اندک است، انسانهای کامل و اولیای خدا نیز در عالم نادر و معدودند. ۲/ در عین خوشطعمی میوهها و خوشبویی و زیبایی گلها، تنوّع میوهها از نظر شکل و اندازه و طعم، و گوناگونی گلها از نظر صورت و عطر، واقعیّتی انکارناپذیر است. اولیای الهی نیز از یک سو به مصداق «لا نُفَرِّقُ بَینَ اَحَدٍ مِنهُم» و «کُلُّهُم نورٌ واحِد» همه والا و گرانمایهاند و از سوی دیگر به مصداق «تِلکَ الرُّسُلُ فَضَّلنا بَعضَهُم عَلی بَعض» و « لَقَد فَضَّلنا بَعضَ النَبیینَ عَلی بَعض»، در مراتب متفاوتی از کمال قرار داشته و هر یک از مرتبهای از کمالات الهی برخوردار میباشند. ۳/ متأسّفانه اکثریّت خلق که اسیر حواسّ ظاهری و ادراکات مُلکی میباشند، گمان میبرند که کمال اولیای الهی در خوارق عادات و کشف و کراماتی است که از ایشان سر زده است و لذا آنان که علاقمند به یکی از اولیا میباشند اغلب برای اثبات عظمت آن ولیّ، در پی جمعآوری و نقل و ضبط کشف و کرامات برای وی بوده و نیز کسانی که در پی شناسایی اولیا بر میآیند، اغلب از کشف و کراماتی که از آن ولیّ سر زده است میپرسند و معیار بزرگیِ اولیا را میزان کشف و کرامات صادره از آنها میدانند. در حالی که کشف و کرامات و قدرتهای باطنی نه تنها دلیل مراتب کمال و معرفت اولیا نیست، بلکه دلیل حقّانیّت راه و صحّت عقاید آنان نیز نمیباشد، زیرا بسیاری از این کشف و کرامات و خوارق عادات، از مرتاضان دارای عقاید غیرالهی نیز سر میزند. در سیر الی الله آنچه شخص را بالا میبرد، اقرار و تن دادن به فقر و موت و فناست و هرچه سالک در این مسیر پیشرفتهتر باشد قدرتنمایی کردن در دستگاه خدا و به نیروهای باطنی، در جریان امور دخل و تصرّف کردن را بیشتر قبیح و زشت میشمارد و از نقشآفرینی و اظهار فضل و قدرت، بیشتر دست میشوید. از سوی دیگر با راه یافتن به پشت پردة ظاهر، هرچه در عالم رخ میدهد را فعل الهی و در اوج حکمت و درستی میبیند و هیچ چیز نابهجایی مشاهده نمیکند تا با استفاده از قدرت باطنی خود آن را جابهجا نموده و تصحیح کند. بر این اساس هیچگاه با توجّه و تدبیر، اِعمال قدرت نکرده و دست تصرّف در امور عالم دراز نمیکند. تنها در موارد نادری احتمال اِعمال قدرت از سوی آنان وجود دارد که بدون توجّه و تدبیر شخصی، خدای متعال به دست آنان امری را جاری سازد و یا از جانب پروردگار مأمور به انجام آن شوند. بنابراین اولیای الهی هرچه بزرگتر و کاملتر بوده و از ظرفیّت باطنی بیشتری برخوردار و در مراتب بلندتری از معرفت قرار داشته باشند، دیرتر ظرف وجودشان لبریز شده و کمتر امور خارق العاده از آنان ظهور مییابد. یکی از عظمتهای عزیزی که این سطور به یاد او نگاشته میشود در این بود که در اوج عظمت و قدرت، کمترین اِعمال قدرت از وی سر زد و بزرگترین کرامت وی، مشغول نشدن خود و مشغول نکردن خلق به کرامات و اظهار قدرتهای خارق العاده و گُم بودن و مخفی ساختن خویش در پردهی همانندی با عموم خلق بود. در اینجا تذکّر مختصر این نکته خالی از فایده نیست که اقبال جامعهی تشنهی معنویت ما در سالهای اخیر به ابعاد عرفانی و معنوی اسلام، به صورت روی آوردن کمسابقه به مطالعهی احوال بزرگان وادی معرفت تجلّی یافته است. امّا جای تأسّف است که برخی از اهل قلم، سیمای بسیاری از بزرگان را تنها در آیینهی کشف و کرامات ایشان که مرتبهی نازلهی وجودی اولیاست محدود کرده و مقامات بلند معنوی و معرفتی ایشان را که عظمت واقعی اولیا در آنهاست زیر پردهی آنچه حتّی از مرتاضان اهل ضلال نیز قابل صدور است مخفی ساختهاند و از این راه، هم به آن بزرگان ظلم نموده و هم جامعه را به سویی سوق دادهاند که معیار حقّانیّت را کشف و کرامات بپندارند و در نتیجه آنها را در معرض این خطر قرار دادهاند که با مشاهدهی چند کشف و کرامات از مدّعیان دروغین کمال و معرفت، به دام آن شیّادان بیفتند. ۴/ برای آنان که به خلوتگاه معرفت و انس با خدا راه یافته و به شرف «اَنَا جَلیسُ مَن جالَسَنی» نایل گشته و در شمار اولیای الهی درآمدهاند، نه شناخته شدن و شهرت در بین مردمان اندک جذّابیّتی دارد و نه اشتغال به روابط ظاهری با دیگران که به بهای بازماندن از خلوتها امکانپذیر است، مطلوبیّتی دارد. لذا آنچه مطلوب اوّلیّه و روال اصلی کار اولیای خداست، ناشناخته و مخفی زیستن و مقامات بلند خویش را در جامة مدارای با خلق پوشاندن و خویشتن را به رنگ مردم عادی درآوردن و در بین خلق گُم زیستن است. از سوی دیگر به این خاطر که جهل خلایق سبب میشود حرمت اولیای خدا را حفظ نکرده و ادب حضور در محضر ایشان را مراعات ننمایند، خداوند نیز این گوهرهای گرانبهای گنجینة آفرینش را از دیدگان عموم مخفی میدارد و به مصداق «اولیائی تَحتَ قبابی لا یعرفهم غیری» آنها را از دسترس گوهرناشناسان و گوهرشکنان خارج میسازد. امّا آنگاه که هدایت خلق و پرورش یافتن انسانهای مستعدّ در مسیر کمال، مستلزم راهنمایی و دستگیری آشکار ایشان به دست یکی از اولیای الهی میشود، خداوند فرمان «فَاصدَع بِما تُؤمَر» صادر میکند و به یکی از اولیای خویش امر به آشکار ساختن خود میدهد و آن ولیّ نیز که در جذبهی محبّت خداوند، چیزی جز عمل به دلخواه محبوب نمیطلبد، فرمان میپذیرد و گوشهای از ردای اختفاء را کنار میزند و در حدّ ضرورت و نه به تمامه، اندکی از جمال معنوی خویش را آشکار میسازد و به هدایت و ارشاد مستعدّان کمال میپردازد. انبیای الهی و ائمّهی معصومین، علیهم افضل صلوات المصلّین، و در پی آنان، دستپروردگان برجستهی مکتب وحی و ولایت مصادیق این قاعدهاند. در روزگار غیبت حضرت ولیّ عصر، ارواحنا فداه، در عصر ما، هر چندگاه یک بار، یکی از دوستان و تربیت یافتگان برجستهی مکتب عشق و ولای آن بزرگوار، برای هدایت و دستگیری مستعدّان و طالبان کمال، به اذن و امر آن حضرت، گوشهی جامهی اختفای خویش در خلق را کنار زده و جلوهای از کمال و جمال خود را آشکار ساخته و تشنگان معنویت و فضیلت را به مکتب خویش راه داده و به تربیت و تکمیل نفوس آنان میپردازد. یکی از برجستهترین مصادیق این اولیاء در روزگار ما، آیت حق، مجذوب سالک، عارف واصل، مجمع فضائل شریعت و طریقت و حقیقت، حاج میرزا محمّداسماعیل خان احمد دولابی، رضوان الله تعالی علیه، بود که چهل روز قبل، در شب دحو الارض، خرقهی خاکی را رها ساخته و از جمع دوستدارانش به سوی جنة اللقاء پر گشود. سخن گفتن و قلم زدن در مورد اولیای الهی، با توجّه به اینکه حتّی اولیایی که به امر خدا خود را ظاهر میسازند، نه تمام، بلکه تنها گوشهای از کمالات معنوی خود را که لازمهی ارشاد خلق است آشکار میکنند و نیز با عنایت به اینکه همان بخش آشکار شده را هر کس در حدّ معرفت خویش تحلیل کرده و میفهمد، کاری است بس دشوار و محکوم به نارسایی و نقصان، براین مبنا نگارندة این سطور، گرچه سالهای متمادی توفیق درک محضر آن بزرگوار نصیبش بوده، معترف است که هرچه در نگارش این مختصر اهتمام ورزد، از ادای حقّ آن عزیز سفرکرده و از نگاشتن مطالبی درخور آن عارف بلندمرتبه، عاجز است و اگر نبود تشنگی و اصرار برخی عزیزان، ترجیح میداد از گفتن و نوشتن در این زمینه دست بازدارد و با قلم زدن در این باب؛ عِرض خود نبرده و مایهی زحمت و جفائی در حقّ آن عزیز نشود. در رابطه با سابقهی سلوکی آن بزرگوار، بهترین بیان، همان مطالب موجزی است که در مقدّمهی کتاب گرانمایهی «مصباح الهدی» که حاوی سخنان و آموزههای عرفانی آن بزرگوار است، از زبان ایشان ذکرگردیده است. لذا به نقل عین آن میپردازیم: «در ایّام جوانی همراه پدرم به نجف اشرف مشرّف شده بودم. در آن زمان به شدّت تشنه ی علوم و معارف دینی بودم و با تمام وجود خواستار این بودم که در نجف بمانم و در حوزه تحصیل کنم، ولی پدرم که مسن بود و جز من پسر دیگری نداشت که بتواند در کارها به او کمک کند، با ماندنم در نجف موافق نبود. در حرم امیرالمؤمنین علیه السّلام به حضرت التماس می کردم ترتیبی دهند که در نجف بمانم و درس بخوانم و آنقدر سینه ام را به ضریح حضرت فشار می دادم و می مالیدم که موهایش کنده و تمام سینهام زخم شده بود. حالم به گونهای بود که احتمال نمیدادم به ایران برگردم. به خودم میگفتم یا در نجف میمانم و مشغول تحصیل میشوم یا اگر مجبور به بازگشت شوم، همینجا جان میدهم و میمیرم. با علماء نجف هم که مشکلم را در میان گذاشتم تا مجوّزی برای ماندن در نجف از آنها بگیرم، به من گفتند که وظیفهی تو این است که رضایت پدرت را تأمین کنی و برای کمک به او به ایران بازگردی. در نتیجه نه التماسهایم به حضرت امیر کاری از پیش برد و نه متوسّل شدنم به علماء مرا به خواستهام رساند. تا اینکه با همان حال ملتهب همراه پدرم به کربلا مشرّف شدیم. در حرم حضرت اباعبدالله علیهالسّلام در بالاسر ضریح حضرت همه چیز حل شد و هر چه را میخواستم، به من عنایت کردند؛ به طوری که هنگام مراجعت حتّی جلوتر از پدرم و بدون هرگونه ناراحتی به راه افتادم و به ایران بازگشتم. در ایران اوّلین کسانی که برای دیدن من به عنوان زائر عتبات به منزل ما آمدند، دو نفر آقا سیّد بودند. آنها را به اتاق راهنمایی کردم و خودم برای آوردن وسایل پذیرایی رفتم. وقتی داشتم به اتاق برمیگشتم، جلوی در اتاق پردهها کنار رفت و حالت مکاشفهای به من دست داد و در حالی که سفره دستم بود، حدود بیست دقیقه در جای خود ثابت ماندم. دیدم بالای سر ضریح امام حسین علیهالسّلام هستم و به من حالی کردند که آنچه را میخواستی، از حالا به بعد تحویل بگیر. آن دو آقا سیّد هم با یکدیگر صحبت میکردند و میگفتند او در حال خلسه است. از همانجا شروع شد؛ آن اتاق شد بالای سر ضریح حضرت و تا سی سال عزاخانهی اباعبدالله علیهالسّلام بود و اشخاصی که به آنجا میآمدند، بی آن که لازم باشد کسی ذکر مصیبت بکند، میگریستند. در اثر عنایات حضرت اباعبدالله علیهالسّلام کار به گونهای بود که خیلی از بزرگان مثل مرحوم حاج ملاّ آقاجان، مرحوم آیتالله شیخ محمّدتقی بافقی و مرحوم آیتالله شاهآبادی، بدون اینکه من به دنبال آنها بروم و از آنها التماس و درخواست کنم، با علاقهی خودشان به آنجا میآمدند. بعد از آن مکاشفه به ترتیب به چهار نفر برخوردم که مرا دست به دست به یکدیگر تحویل دادند. اوّلین فرد آیتالله سیّد محمّد شریف شیرازی بود. همراه او بودم تا این که مرحوم شد. وقتی جنازهی او را به حضرت عبدالعظیم بردیم، آیتالله شیخ محمّدتقی بافقی آمد و بر او نماز خواند. من که دیدم شیخ هم بر عزیزم نماز خواند و هم از مرحوم شیرازی قشنگتر است، جذب او شدم؛ به گونهای که حتّی همراه جنازه به قم نرفتم. خانهی شیخ را پیدا کردم و از آن پس با شیخ محمّدتقی بافقی مرتبط بودم تا این که او هم مرا تحویل آیتالله شیخ غلامعلی قمی - ملقّب به تنوماسی- داد. من هم که او را قشنگتر دیدم، از آن پس همراه وی بودم. در همین ایّام با آیتالله شاهآبادی هم آشنا و دوست شدم و با وی نیز ارتباط داشتم. تا اینکه بالأخره به نفر چهارم [آیتالله شیخ محمّدجواد انصاری همدانی] برخوردم که شخص و طریق بود. او با سایرین متفاوت بود. چنین کسی از پوستهی بشری خارج شده و آزاد است و هر ساعتی در جایی از عالم است. او دین ندارد و در وادی توحید به سر میبرد؛ یک استوانهی نور است که از عرش تا طبقات زمین امتداد دارد و نور همهی اهل بیت علیهمالسّلام در آن میلهی نور قابل وصول است. اوّل، اهل عبادت، مسجد رفتن، محراب ساختن و امام جماعت بردن بودم. بعد اهل توسّل به اهل بیت علیهمالسّلام و گریه و عزاداری و اقامهی مجالس ذکر اهل بیت علیهمالسّلام شدم. تا اینکه در پایان به شخص برخوردم و به او دل دادم و از وادی توحید سر در آوردم. خداوند لطف فرمود و در هر یک از این کلاسها افراد برجسته و ممتاز آن کلاس را به من نشان داد، ولی کاری کرد که هیچ جا متوقّف نشدم، بلکه تماشا کردم و بهره بردم و عبور کردم تا اینکه به وادی توحید رسیدم. در طول این دوران همیشه یکّهشناس بودم و به هر کس که دل میدادم، خودم و زندگی و خانوادهام را قربان او میکردم تا اینکه خود او مرا به بعدی تحویل میداد و من که وی را بالاتر از قبلی میدیدم، از آن پس دور او میگشتم. به هر تقدیر، همهی عنایاتی که به من شد، از برکات امام حسین علیهالسّلام بود. از راه سایر ائمّه هم میتوان به مقصد رسید، ولی راه امام حسین علیهالسّلام خیلی سریع انسان را به نتیجه میرساند. چون کشتی امام حسین علیهالسّلام در آسمانهای غیب خیلی سریع راه میرود. هر کس در سیر معنوی خود حرکتش را از آن حضرت آغاز کند، خیلی زود به مقصد میرسد». همانگونه که در سخن آن عزیز تصریح گردیده، اصلیترین نقش را در تربیت عرفانی ایشان، حضرت آیت الحق و العرفان «محمّدجواد انصاری همدانی»، قدّس الله نفسه الزّکیّه، ایفا نموده است، که اخیراً شرح مختصری از زندگانی و احوال ایشان در قالب کتابی به نام «در کوی بینشانها» انتشار یافته است. گرچه در مکتب آیت الله انصاری همدانی، رضوان الله علیه، بزرگان متعدّدی پرورش یافتند که هر یک در وادی کمال وزنهای سنگین به شمار میآیند، امّا آنگونه که خود آن استاد بیان داشتهاند، در طیّ مدارج کمال، هیچیک به پای مرحوم دولابی، قدّس الله سرّه، نرسیدهاند. درک و سخن گفتن از مقامات بلند معنوی و عرفانی مرحوم دولابی امری است که راقم این سطور آن را در حدّ خویش نمیبیند و زمینهی درک و پذیرش آن نیز در اذهان اغلب اشخاص وجود ندارد؛ لذا نگارنده سکوت در این باب را در این مقال اولی دانسته و تنها به ذکر گوشههایی از سبک تربیتی و حال و هوای جلسات عرفانی آن بزرگ بسنده میکند. مرحوم حاج میرزا محمّداسماعیل دولابی به منظور تربیت و ارشاد تشنگان زلال معرفت، قریب چهل سال در تهران جلسات هفتگی متعدّد را اداره کرد که در آنها مردان و زنان از اقشار گوناگون، از نوجوانان و جوانان گرفته تا کهنسالان و سالخوردگان، از روحانیّون گرفته تا تحصیلکردههای دانشگاهی، از دانشآموزان دبیرستانی گرفته تا اساتید حوزه و دانشگاه، از افراد کاملاً غیر سیاسی گرفته تا طرفداران و فعّالان جناحهای متضادّ سیاسی، فارغ از هرگونه تفاوتهای خلقی، با یگانگی و صفا در کنار هم نشسته و از زلال معارف ولائی و توحیدی که ار عالم غیب به وساطت وجود استاد و به زبان آن بزرگوار به سوی طالبان حقیقت و معنی جاری میگشت سیراب میشدند. چکیدهای از آموزههای استاد در جلسات مزبور در اواخر عمر ظاهری ایشان، در قالب کتاب ارزشمند «مصباح الهدی» در نگرش و روش اهل محبّت و ولا تنظیم و پس از ملاحظه و تأیید ایشان توسّط نشر سفینه انتشار یافت. همچنین متن پیاده شدهی نوار پانزده جلسه از بیانات ایشان در قالب کتاب «طوبای محبّت» توسّط انتشارات فکرآوران منتشر شده است. دو کتاب مزبور، که اوّلی مشروحتر و فراگیرتر و دومی مختصرتر و محدودتر است، میتوانند به سوی معارف زلال و دلنشینی که در جلسات مرحوم دولابی عرضه میشد دریچهای بگشایند. از ویژگیهای مکتب تربیتی و سبک جلسات مرحوم دولابی، رضوان الله تعالی علیه، به موارد زیر میتوان اشاره کرد: الف) محور اصلی در نگرش و روش عرفانی آن بزرگوار، محبّت خدا و خوبان خدا بود و چنان اشخاص را شیفتهی جمال الهی و حسن و نیکویی پیامبر اکرم و اهل بیت کرامش علیهمالسّلام میکرد که به سهولت از دام جاذبههای دنیوی و حتّی اخروی میرهیدند و تمامی آرمان و اندیشه و تلاش و همّت ایشان بر تقرّب و وصال خدا و خوبان خدا متمرکز میشد. ب) در مجالس آن بزرگوار چنان روح توحید در وجود حاضران دمیده میشد که جز خدا، احدی را در عالم مؤثّر نمیدیدند و با ایجاد محبّت و حسن ظن و اعتماد به خدا و خوبان خدا، تمامی مقدّرات الهی را به شیرینی و با دل شاد پذیرا گشته و رضا و شکر بر تمامی وجودشان حاکم میشد. ج) در پرتو محبّت و حسن ظنّ به خدا و خوبان خدا، در جلسات آن بزرگ، یأس و ناامیدی از وجود هر شکست خوردهی در عرصهی امور دنیوی و از روح و جان هر از پای فتادهی در مصاف با نفس و شیطان و امور معنوی، زایل و روح امید و نشاط در ادامهی راه حیات و طیّ طریق عبودیّت در کالبد حاضران دمیده میشد. د) فضای معرفتی حاکم بر جلسات آن بزرگ به نحوی بود که به تعبیر خود آن عزیز، همه را دست خالی میکرد و از هر کس هرچه را داشت میگرفت. اگر شخص کولهباری از گناهان و معاصی بر دوش خود احساس میکرد چنان حقیقت استغفار در روح و جانش جریان مییافت و غفّاریّت خدا را مقدّم بر استغفار خویش میدید که تردید در بخشیده و پاک شدن خود از گناهان را سوء ظنّ به خدا و بیادبی به حضرت حق مشاهده میکرد و اگر کولهباری از طاعات و عبادات بر دوش داشت، از یک سو چنان کردههای خود را در برابر عظمت حقِّ خدا حقیر و ناچیز مییافت و از سوی دیگر آنسان حول و قوّه و پیکر و نیروی خود را در حول و قوّهی الهی فانی و خود را در طاعات و عبادات خویش بی نقش و سهم و همه را به مصداق «ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ»، کارِ خدا مییافت که کولهبار خویش را از کمترین طاعت و عبادت تهی میدید. هـ) تکیهی اصلی آن بزرگ در سلوک الی الله بر محبّت و عشق بود و به استناد حدیث اولواالالباب که متن آن در بخش مسیر سلوک کتاب شریف «مصباح الهدی» آمده است، روش اهل تحصیل و ریاضت و عبادت را توصیه نمیفرمود، به این خاطر که اغلب، فرد را مغرور علم و عمل خویش ساخته و در نتیجه سالک، بیشتر، خود را رونده میبیند و کمتر به اینکه خدا برندهی اوست توجّه میکند. ایشان معتقد بود که آن مقدار از سختی و شداید را که شخص برای تعالی و تکامل نیاز دارد، خداوند به طور طبیعی در جریان زندگی او پیش میآورد و اگر انسان شداید و مصائب زندگی خود را با روح تسلیم و رضا، به گوارائی پذیرا باشد و در ارتباطات خود با دیگران براساس محبّت و اخلاق شایسته رفتار کند و تکالیف معمول شرعی خود را انجام داده و حلال و حرام الهی را مراعات کند و در حدّی که رغبت و شوق دارد به صورت متعادل به مستحبّات بپردازد، به کمال نایل میشود و نیازی به تدارک و تحمیل ریاضات خاص و تصنّعی نخواهد داشت. لذا روش تربیتی آن بزرگ با زندگی معمول شخص در جامعة کنونی کاملاً قابل جمع بود و همچون روش برخی اهل ریاضت و خلوت و چلّهنشینی و ...، فرد را از جریان عادی زندگی خارج نمیکرد. و) زیبابینی و مثبتنگری و تمرکز در جنبههای مثبت همهچیز، روحیّه و نگرشی بود که در جلسات مرحوم دولابی به حاضران القاء میشد و در اثر آن، افراد میآموختند که چگونه در دل هر تلخی و مرارت، شیرینی و حلاوت، و در درون هر عُسر و سختی، یُسر و راحتی، و در دل هر آشفتگی و پریشانی، حکمت و نظاممندی را کشف کنند و بدینگونه علاوه بر اینکه همهی آتشهای عالَم، بر آنها گلستان شود، به آمادگی لازم برای راه یافتن به زیباییهای بزرگتر هستی، و شهود جمال مطلق الهی و تجلیّات اعظم آن، یعنی انوار مقدّس معصومین: نایل شوند. ز) فضای لطیف جلسات مرحوم دولابی چنان روحنواز و آرامشبخش بود که به هر خستهجانِ از راه رسیدهای که در تعارضها و کشاکشهای دنیوی، توان و طراوت روحی خود را باخته و به تعب و رنجوری دچار گشته بود، آرامشی وصف ناشدنی و طراوتی تصوّرناپذیر میبخشید و لااقل شخص را در ساعاتی که در جلسه حضور داشت، از غم گذشته و نگرانی آینده رها میساخت و به روح او امکان تنفّسی نشاطبخش میداد. فضای جلسات آن یار سفرکرده به گونهای بود که اساساً زمان در آن احساس نمیشد و هرچه هم به طول میانجامید هیچیک از حاضران اندکی خستگی در خود احساس نمیکرد. ح) فروتنی و تواضع، محبّت و صمیمیّت، چهرهی باز و سیمای متبسّم از یک سو، و هیمنه و شکوه و عظمت و هیبت خدایی مرحوم دولابی از سوی دیگر، آیینة جمال و جلال الهی بود که هر بینندهای را از یک سو جذب و شیفتة او نموده و از سوی دیگر به اجلال و تعظیم وا میداشت. ط) زبان بیتکلّف و به دور از اصطلاحات مرحوم دولابی، در عین تو در تو بودن و عمق توصیف ناشدنی کلام وی، این امکان را فراهم میساخت که هم نوجوانان و تازهواردان به فضای جلسات، احساس کنند برای فهم آنچه ایشان بیان میکرد، با دشواری مواجه نیستند و در نتیجه در حدّ خود، از آن بهرهمند شوند، و هم راهیافتگان و سالکان پرسابقه و عالمان و فرهیختگان پرمایه، از بیانات وی، گوهرهای ناب معرفت به دست آورند. نگاه عمیق و عبرتآموز مرحوم دولابی، این امکان را برای وی فراهم ساخته بود که از سادهترین رخدادها و پدیدههای این عالم، بلندترین درسهای معرفت و حکمت را بیاموزد و با اشاره به آنها، دستپروردگان خود را نیز به برخورداری از چنین دید و نگاهی رهنمون شود. ی) آنچه برشمردیم اندکی از خصوصیات بیشمار محضر پیر بزرگوار وادی محبّت و شیر شرزهی عرصهی معرفت، مرحوم حاج میرزا محمّداسماعیل خان احمد دولابی بود که در این مختصر میگنجید. در پایان بر این نکته تأکید میکنم که بهترین راه شناخت آن عزیز، غوّاصی در بحر بیکران آموزههای اوست که فشردهی سامان یافتهی آنها را در کتاب گرانقدر «مصباح الهدی» میتوان ملاحظه نمود. خوشبختانه نوارهای صوتی و تصویری فراوانی از جلسات آن عزیز باقی مانده است که قسمت اعظم آنها در اختیار خانوادهی ایشان میباشد و امید است با تکثیر و انتشار مجموعهی نوارهای مزبور، هرچه زودتر امکان بهرهمند شدن از آنها برای جامعه فراهم شود. همچنین امید است مسؤولان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، با بهرهگیری از نوارهای مذکور، به برنامهسازی بپردازند که بیشک این خدمت ارزشمند، به تقویّت جوّ معنوی و تحکیم محبّت و یگانگی، که جامعهی کنونی به شدّت به آن نیازمند است، کمک شایانی خواهد کرد. ک) سخن پایانی اینکه مرحوم دولابی در طول سالیان دراز معرفتآموزی خود، شاگردان مبرّزی پرورد که موفّق به برداشتن گامهای بلندی در طریق ولایت و توحید شدند. لکن این گرانمایگان علیرغم همهی کمالاتی که به هدایت مراد و راهبر خویش بدان دست یافتند، به مراعات ادب، تا زمان حیات ظاهری استاد، کمتر زبان گشوده و در مقام اظهار معارف الهی برآمدند. امید است در شرایط کنونی که مرحوم دولابی رخت از این عالم برچیده و به عالم بقا کوچ نموده است، زمینهای فراهم شود که دستپروردگان به مقصد رسیدهی استاد، مهر سکوت از لب بردارند و تشنگان زلال معرفت را از تعالیم خویش سیراب سازند. البتّه لازمهی پا به عرصه نهادن این بزرگان، این است که بعضی کسان، از برخی حرکتهایی که زمینهی نفسانی داشته و از آن بوی ادّعای مالکیّت همهچیز، حتّی جایگاه معنوی مرحوم دولابی استشمام میشود، دست بردارند و عرصه را برای استمرار جریانی که آن بزرگوار ایجاد نمود، خالی کنند و میدان را به وارثان راستین معرفتی و معنوی آن بزرگ واگذارند.
مهدی طیّب(۸۱/۱۲/۱۹) (روزنامه همشهری سهشنبه ۱۳۸۱/۱۲/۲۰، بهعنوان یادمان چهلمین روز هجرت فقید سعید حاج میرزا محمّد اسماعیل دولابی، بخشی از این مقاله را با تصرّفاتی، با تیتر «مجمع فضائل شریعت، طریقت، حقیقت» منتشر نمود.) |