- (نماز عارفان (۴) (۴۵ گفتار
- (نماز عارفان (۳) (۳۳ گفتار
- (حدیث دوست رهنمودهاودستورالعملهای سلوکی امام صادق ع به عنوان بصری(کتاب
- (شراب طهور، سلوک در صراط مستقیم عرفان (کتاب
- (مصباح الهدی، در نگرش و روش عرفانی اهل محبّت و ولاء (کتاب
- (سرّحقّ، در بیان طریق وسطی و صراط مستقیم عرفان (کتاب
- (ره توشه دیدار، آداب و اسرار زیارت اهل بیت(ع) (کتاب
- (کرشمه ی حسن، نظری اجمالی بر جنبه های عارفانه ی نهضت عاشورا (کتاب
- (کاشف الاسرار، تصحیح و تعلیق(کتاب
- (آیین بندگی در آیینه اندیشه و احساس،ترجمه (کتاب
- (حجاب و حقوق زن در ترازوی اندیشه و ایمان (کتاب
- (مدیریت اسلامی (کتاب
- (روش مدیریت اسلامی (کتاب
- (شناخت انقلاب اسلامی از دیدگاه استاد شهید مطهّری (کتاب
- (پایان شب سیه (کتاب
- (حدیث معرفت امیرالمؤمنین (ع) به نورانیّت و حدیث اولوالالباب (کتاب
- (بعثت در آئینه قرآن (کتاب
- (جرعه ی نور (کتاب
- (طبیب عشق، حیات انسان از منظر عارفان (کتاب
- (سرچشمۀ عرفان یا عرفان در مکتب اهل بیت (ع) (مقاله
- (به یادشورآفرین بزم محبّت و ولاء حاج میرزا اسماعیل دولابی(ره) (مقاله
- (معرفت الهی رمز موفقیت آموزش های دینی (مصاحبه
- (راههای موفّق، آموزش و پرورش دینی در دانشگاه ها (مصاحبه
- (کودکان آینه وار رفتارهای والدین را تقلید میکنند، حجاب و کودک (مصاحبه
- (ماه رمضان تمرینی برای تبدیل کل زندگی به ضیافت الهی(مصاحبه
- (دینداری و فرمانبری از خدا به معنای عبوس و افسرده بودن نیست (مصاحبه
- (مدیریت اسلامی را در مکتب امیرالمومنین (ع) بیاموزیم (مقاله
- (تحلیل رفتار فرد مسلمان و شیوه ای برای اصلاح رفتار (مقاله
- (معیارهای عمومی شایستگی و برتری نیروی انسانی در مدیریت اسلامی (مقاله
- (مدیر موفّق از دیدگاه اسلام (مقاله
- (نقش فرد در سازمان در جهت تحقّق کمال انسانی (مقاله
- (حدّ و حدود روابط زن و مرد در محیط های کاری ( مصاحبه
- (مبانی فکری حاکمیّت در اندیشۀ اسلامی (مقاله
- (انقلابی نمای ضدّ انقلاب در قرآن ( مقاله
- (مسؤولیّتهای خطیر یک انقلابی (مقاله
- (جناحهای ضدّ انقلاب در اوّلین حکومت اسلامی (مقاله
- (جنگ و صلح در فقه اسلامی (مقاله
- (ضرورت و نحوۀ بازسازی ارتش (مقاله
- (خدای وهّابیّون، خدای مجسّم است (مصاحبه
- (عید نوروز (مقاله
- (دعاهایی برای قنوت سالکان (جزوه
- (مبحث نبوت ( ۳۲ گفتار
- (مبحث امامت و ولایت (۷۲ گفتار
- (مبحث مهدویت (۴۶ گفتار
- (مبحث رجعت (۱۲ گفتار
- (وهابیت (۴ گفتار
- (شفاعت (۲ گفتار
- (لعن و تبری (۷ گفتار
- (شرح کتاب مصباح الهدی، نگرش و روش عرفانی اهل محبّت و ولاء (۱) (۸۱ گفتار
- (شرح کتاب مصباح الهدی، نگرش و روش عرفانی اهل محبّت و ولاء (۲) (۸۱ گفتار
- (شرح کتاب مصباح الهدی، نگرش و روش عرفانی اهل محبّت و ولاء (۳) (۸۵ گفتار
- (شرح کتاب مصباح الهدی، نگرش و روش عرفانی اهل محبّت و ولاء (۴) (۸۱ گفتار
- (شرح کتاب شراب طهور، سلوک در صراط مستقیم عرفان (۴۶ گفتار
- (آداب سلوک عرفانی و غربت سالکان در آخرالزّمان ( ۱ گفتار
- (شرح کتاب طبیب عشق؛ زندگی انسان از منظر توحید افعالی(۲۷گفتار
- (درآمدی بر مبحث اخلاق (۴۷ گفتار
- (شرح حدیثی در توصیف اولیای خدا (۱ گفتار
- (شرح کتاب حدیث دوست، حدیث عنوان بصری(۴گفتار
- (شاخص های توفیق در بهره مندی از محضر اولیای خدا (۱ گفتار
- (شرح ملاقات حضرت موسی (ع) و حضرت خضر (ع) (۷ گفتار
- (محبت خدا و بنده (۱۵ گفتار
- (پاسخ به شبهات منکران عرفان اسلامی (۱ گفتار
- (عوامل گرایش به عرفانهای انحرافی (۱ گفتار
- (عرفان عاشورایی (۳۱ گفتار
- (دعا (۵ گفتار
- (نکات متنوع سلوکی و عرفانی (۱۸ گفتار
- (این شبها و پیامدها (۵ گفتار
- (آشنایی با آداب سلوک عبادی (۱ گفتار
- (فضیلت ماه های رجب ، شعبان و رمضان (۱ گفتار
- (مراقبات عبادی ماه رجب (۱۵ گفتار
- (مراقبات عبادی ماه شعبان (۱۱ گفتار
- (مراقبات عبادی ماه رمضان (۴۷ گفتار
- (ماه های حرام (۲ گفتار
- (مراقبات عبادی ماه ذی القعده (۱۴ گفتار
- (مراقبات عبادی ماه ذی الحجه (۱۶ گفتار
- (مراقبات عبادی ماه محرم (۳ گفتار
- (مراقبات عبادی ماه ربیع الاول (۳ گفتار
- (مراقبات عبادی ماه جمادی الاخر (۱ گفتار
- (فضیلت و مراقبه عبادی روز جمعه (۳ گفتار
- (نماز عارفان (۱) (۵۷ گفتار
- (نماز عارفان (۲) (۶۲ گفتار
- (تلاوت قرآن، آداب و اسرار آن (۱۱ گفتار
- (دعا (۵ گفتار
- (صلوات ( ۲ گفتار
- (استغفار (۳ گفتار
- (تسبیحات حضرت زهرا (ع) (۱ گفتار
- (سجده (۱ گفتار
- (مراقبات عبادی بعد از بیدارشدن(۱ گفتار
- (بیداری بین الطّلوعین (۱ گفتار
- (حج (۲ گفتار
- (زیارت پیامبر اکرم و اهل بیت (ع) (۲۷ گفتار
- (چهلّه نشینی ( ۳ گفتار
- (دعای یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح (۱ گفتار
- (ختم سوره واقعه (۱ گفتار
- (نکاتی کلی در مورد مراقبات عبادی (۸ گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی نیاکان و والدین و همسران پیامبر (ص) (۳ گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی پیامبر اکرم (ص) (۴۵ گفتار
- (خطّ مشی یکسان و شیوه های متناسب با زمان در سیره ی ائمّه (ع) ( ۱ گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی امیرالمومنین (ع) (۲۲ گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی حضرت فاطمه (س) (۴۴ گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی امام مجتبی (ع) (۳ گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی امام حسین (ع) (۱۱۰ گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی امام زین العابدین (ع) (۷گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی امام محمد باقر (ع) (۲ گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی امام جعفر صادق (ع) (۵ گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی امام موسی کاظم (ع) (۱ گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی امام علی بن موسی الرضا (ع) (۲ گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی امام جواد (ع) (۱ گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی امام هادی (ع) (۳ گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی امام حسن عسکری (ع) (۲ گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی حضرت مهدی (عج) (۴۴ گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی امامزادگان (ع) (۱۹ گفتار
- (آشنایی با شخصیت و زندگی اصحاب پیامبر و ائمه (ع) (۸ گفتار
- (آشنایی با برخی وقایع و شخصیتهای تاریخ اسلام (۴ گفتار
- (تحفه هایی از مواعظ و معارف پیامبر اکرم (ص) (۵ گفتار
- (تحفه هایی از مواعظ و معارف امیرالمومنین (ع) (۱ گفتار
- (تحفه هایی از مواعظ و معارف حضرت فاطمه (س)(۱ گفتار
- (تحفه هایی از مواعظ و معارف امام مجتبی (ع) (۳ گفتار
- (تحفه هایی از مواعظ و معارف امام حسین (ع)(۱ گفتار
- (تحفه هایی از مواعظ و معارف امام زین العابدین (ع) (۳ گفتار
- (تحفه هایی از مواعظ و معارف امام محمد باقر (ع) (۶ گفتار
- (تحفه هایی از مواعظ و معارف امام جعفر صادق (ع) (۸ گفتار
- (تحفه هایی از مواعظ و معارف امام موسی کاظم (ع)(۳ گفتار
- (تحفه هایی از مواعظ و معارف امام علی بن موسی الرضا (ع) (۹ گفتار
- (تحفه هایی از مواعظ و معارف امام جواد (ع) (۴ گفتار
- (تحفه هایی از مواعظ و معارف امام هادی (ع) (۳ گفتار
- (تحفه هایی از مواعظ و معارف امام حسن عسکری (ع) (۶ گفتار
- (تحفه هایی از مواعظ و معارف حضرت مهدی (عج) (۲ گفتار
- (تعلیم و تربیت در اسلام (۲ گفتار
- (زن و خانواده (۳ گفتار
- (حجاب (۱۳ گفتار
- (ازدواج (۱۰ گفتار
- (کاهش جمعیت و مسئولیت ما ( ۱ گفتار
- (احکام اسلام در رابطه با زن و مرد (۱ گفتار
- (مدیریت اسلامی (۴ گفتار
- (حکومت در منظر اسلام (۱۹ گفتار
- (امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با باطل (۹ گفتار
- (رسالت تبلیغ دین و پاسخ گویی و مقابله در برابر تبلیغات مخالفین(۲ گفتار
- (علم، عالم، متعلّم (۳ گفتار
- (نکاتی در باب تجلیل از مقام زن، معلّم و کارگر(۱ گفتار
- (ضرورت انتخاب مرجع تقلید (۱ گفتار
- (موسیقی از دیدگاه اسلام (۲ گفتار
- (عید نوروز (۴ گفتار
- (زلزله (۱ گفتار
- (زمان در برزخ کند و در قیامت متوقّف می شود ( ۱ گفتار
- (تولّد جسمانی، تولّد روحانی ( ۱ گفتار
معنای غیبت باطنی و علل آن |
تالیفات استاد - کتاب جان جهان | ||||||||||||||||||
معنای غیبت باطنی و علل آن امّا غیبت در جنبهی وجود روحی و نوری آن حضرت. اوّلاً عدم حضور نوری و روحی حجّتخدا در جایی از عالَم غیرقابل تصوّر است. ائمّه: فرمودند: نَحـْنُ وَجـْهُ اللّٰهِ:[i] وجه خدا ما اهلبیتیم. غیبتِ به معنای عدمِ حضور در مورد حجّتخدا که وجهالله است؛ قابل تصوّر نیست. محال است حجّتخدا جایی حاضر نباشد. این که در دعای ندبه میخوانید: اَیْنَ وَجْهُ اللّٰهِ الَّذِی اِلَیْهِ یَتَوَجَّهُ الْاَولِیٰاءُ:[ii] آن وجه خدا که اولیای خدا به او توجّه دارند، کجاست؟ جوابش را قرآن داده است: فَأیْنَمٰا تُوَلُّوا فَثَّمَ وَجْهُ اللّٰهِ:[iii] روی خود را به هر طرف برگردانی، وجه خدا همانجاست. تو به آن حضرت پشت کردهای؛ حضرت حاضرند. رویت را به سمت حضرت برگردان، ایشان را میبینی. تو رویت به نفس خودت است؛ تو داری خودت را میبینی؛ حواس تو به خودت است؛ هر وقت روی دلت و حواست از خودت به سمت آن حضرت برگشت، حضرت را خواهی دید. هیچ جا نیست که از حضور آن حضرت خالی باشد. در دعای کمیل میخوانیم بِأَسْمٰائِکَ الَّتِی مَلَأَتْ أرْکٰانَ کُلِّ شَیْءٍ:[iv] قسم به اسماء تو که ارکان همه چیز را پر کرده است. اسماء خدا چیستند؟ بنا بر احادیث مُتقنی که داریم، اسمائی که خدا به آدم(علی نبینا و آله و علیه السلام) آموخت و سپس به ملائکه عرضه کرد و فرمود: أَنبِئُونِی بِأَسْمٰاء هٰـؤُلٰاءِ:[v] از نامهای آنها به من خبر دهید؛ انوار مقدّس خمسهی طیّبهاند.۶[vi] پیشتر گفتیم که خود آن بزرگواران در تبیین آیهی شریفهی قُلِ ادْعُوا اللّٰهَ اَو اِدْعُوا الرَّحْمٰنَ أیّاً مٰا تَدعُوا فَلَهُ الْاَسمٰاءُ الْحُسنیٰ:۱[vii] بگو الله را بخوانید یا رحمان را صدا بزنید؛ هر یک را که بخوانید [خدا را صدا زدهاید]؛ پس او اسماء حُسنا (نامهای نیکو) دارد، فرمودند: نَحْنُ وَ اللّٰهِ الْاَسمٰاءُ الٰحُسنیٰ:۲[viii] به خدا سوگند اسماء حُسنای پروردگار ماییم. بنابراین اسماء خدا که تمام عالم را پر کردهاند، عترت طاهره و چهارده نور پاکند؛ چنانکه در مناجات رجبیّه که از ناحیهی مقدّسهی امام عصرارواحنافداه صادر شده، دربارهی آن بزرگواران آمده است: فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمٰائَکَ وَ اَرْضَکَ حَتّیٰ ظَهَرَ اَنْ لٰا اِلٰهَ اِلّٰا اَنْتَ:۳[ix] پس به آنان آسمان و زمینت را پُر کردی تا آشکار شد که معبودی جز تو نیست. در نتیجه هیچجای عالم از حضور نوری و روحی حجّتخدا که اِسْمُ اللّٰه است، خالی نیست. همانطورکه همهی عالم محضر خدا و همهجا تجلّیگاه اسماء و صفات خداست؛ همهی عالم محضر حجّتخداست. حقیقت نوری حجّتخدا و جنبهی وجهاللّهی آن حقیقت، محدود به یکجا و یکسو نیست؛ جدا کردن این حقیقت نوری از موجودات عالم امکانپذیر نیست. وقتی اسماء خدا اَرْکٰانَ کُلِّ شَیْء را پر کرده است؛ آیا میشود اِسْمُ اللّٰه جایی نباشد؟ آیا میشود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف جایی حضور نداشته باشند؟ قرآن فرمود: اَللّٰهُ لٰا إِلـٰهَ إِلّٰا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ.۴[x] خدا قیّوم عالَم است و وجود عالَم قائم به اوست. خلیفهی این قیّوم حجّتخداست. حجّتخدا به قائممقامی خدا قیّومِ عالم است. او عالم را برپا نگه داشته است. مگر میشود او نباشد و چیزی باشد؟ وجود قیّوم عالَم بر خود عالَم مقدّم است ولذا هیچجا نیست که آن حضرت حضور نداشته باشند. حضور حجّتخدا اشدّ و اقوی است از حضور خود هر چیز نزد خودش. پس حضور روحی و نوری حضرت مهدیارواحنافداه از عالم انفکاکناپذیر است. هیچ جای عالم از حضور حقیقت نوری و روحی حجّتخدا خالی نیست. لذا غیبتِ به معنای عدمِ حضور در مورد حجّتخدا قابل تصوّر و امکانپذیر نیست و این که کسی بگوید امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حاضر نیستند، حرف باطل و بیربطی است. ثانیاً غیبت به معنای پنهان بودن در برابر ظهور و آشکار بودن. این که برخی میگویند غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به معنی غیبتِ در برابر ظهور است و حضرت غایباند یعنی ظاهر نیستند، نیز در جنبهی نوری و روحی درست نیست. در جنبهی روحی و نوری چگونه میتوان مدّعی شد که حضرت ظاهر نیستند؟ ظاهرتر از حجّتخدا در این عالم کیست؟ چه چیز در این عالم ظاهرتر از حجّتخداست؟ ظهور همهی عالم به وجود حجّتخداست؛ قرآن فرمود: أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبّهٰا:[xi] زمین[xii] به نور ربّش روشن شد. نُورِ رَبّهٰا چییست؟ در زیارت جامعهی کبیره میخوانید: أشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِکُمْ:[xiii] زمین به نور شما اهلبیت روشن شد.[xiv] اگر حجّتخدا ربِّ مضاف عالم است و زمین به نور ربّ خود روشنی یافته؛ چیزی که ارض را به نور وجود روشن و آن را پدیدار کرده و پدید آورده است، یعنی آن نورِ روشنگر و وجودبخش، آیا ممکن است تاریک و مخفی و نادیدنی باشد؟ او سبب دیده شدن است؛ او سبب آشکار بودن است؛ او سبب ظاهر بودن است؛ چطور ممکن است خودش ظاهر و آشکار نباشد؟ بنابراین ممکن نیست حجّتخدا غایب به معنای غیر ظاهر باشد. پس از جنبهی روحی و نوری، غیبت به معنای عدم حضور و به معنای عدم ظهور در مورد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نادرست است. حجّتخدا نه غایب است، به این معنا که حاضر نباشد؛ نه غایب است، به این معنا که ظاهر نباشد. او حاضرِ ظاهر است. در نتیجه تنها معنایی که برای غیبت امام عصرارواحنافداه قابل تصوّر است، دیده نشدن و عدم ظهور به علّت نقص و عیب بیننده در بینایی، بینش و یا توجّه است. به بیان دیگر، آن حضرت نادیدنی نیستند؛ بلکه دیگران ایشان را نمیبینند. چنانکه امیرالمؤمنین فرمودند: وَ لٰکِنَّ اللّٰهَ سَیُعْمِی خَلْقَهُ عَنْهٰا:[xv] و لکن خداوند خلق را از دیدن حجّت خویش نابینا میسازد. در جنبهی روحی و نوری اگر کسی بپرسد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف کجا هستند و چرا ایشان را نمیبینم؟ باید از او پرسید حواسِ تو کجاست؟ ایشان هستند؛ آشکار هم هستند؛ منتهیٰ تو حواسَت جای دیگری است.[xvi] تو غرق در خودبینی هستی؛ غرق در آمال و آرزوهایت هستی؛ غرق در هویٰ و هوسهایت هستی؛ غرق در دنیاطلبی و شیفتگی به مظاهر دنیا هستی؛ حواس تو به حجّتخدا نیست که ایشان را ببینی. گفتیم که قرآن فرمود: فَأیْنَمٰا تُوَلُّوا فَثَّمَ وَجْهُ اللّٰهِ.[xvii] پس هر جا روی دلت را از خودت برگرداندی؛ هر جا روی دلت را از دنیاطلبیهایت برگرداندی؛ هر جا روی دلت را از هوسرانیهایت برگرداندی؛ هر جا روی دلت را از خودبینی و خودخواهیهایت برگرداندی؛ وجه الله را میبینی و بهجای این سؤال، میگویی:
ما حواسمان متفرّق است؛ حواسمان پرت است. حجّتخدا هم الآن همینجاست و آشکار هم هست؛ امّا تو کجایی؟ نقل کردهاند مرحوم آیت الله العظمی بهجت(رضوان الله تعالی علیه) صبح جمعهای به مسجد جمکران رفته بودند. مردم مشغول خواندن دعای ندبه بودند. در بخشی از دعای ندبه شخص دنبال حضرت حجّتارواحنافداه میگردد: أیْنَ بَقِیَّةُ اللّٰهِ الَّتِى لٰا تَخْلُوا مِنَ الْعِتْرَةِ الْهٰادِیَةِ؟ أیْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دٰابِرِ الظَّلَمَةِ؟...[xviii] مردم مدام أینَ؟ أینَ؟ میگفتند. آیتالله بهجت به آنها فرموده بودند: مدام نگویید امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف کجایند؛ ببینید خودتان کجایید. شما کجایید؟ ما حواسمان پرت است؛ اگر جمع شویم، همینجا، همینالآن، حضرت مهدی ارواحنا فداه را میبینیم. اگر ما جمع شویم، آن حضرت را میبینیم؛ چون حضرت الآن، همینجا هستند. اگر ما الآن اینجا باشیم، حضرت مهدی ارواحنا فداه را میبینیم. منتهیٰ ما الآن اینجا نیستیم؛ نه در الآنیم و نه در اینجاییم. بخشی از حواسمان به گذشتههاست و اتّفاقاتی که افتاده است؛ بخش دیگر حواسمان به آینده است و آرزوها و نگرانیهایی که داریم. توجّه و حواس ما در گذشته و آینده و در جاهای مختلف پراکنده است. نه اینجاییم، نه الان؛ هیچ یک. وقتی انسان در گذشته یا آینده متمرکز است، در حال حضور ندارد و حواسش به حقیقت مهدوی(علیه السلام) که از خود او به او نزدیکتر و همراه با اوست، نخواهد بود و حضور آن حضرت را احساس نخواهد کرد و ایشان را نخواهد دید. ما در زمان و مکان پخش شدهایم و در اینجا و الآن غایبیم. اگر حاضر شویم، یعنی وجودمان را متمرکز و کانونی کنیم، حضرت مهدی ارواحنا فداه را خواهیم دید. همانند یک عدسی محدّب که نور پخششدهی خورشید را در یک نقطه جمع و متمرکز میکند؛ اگر وجود خود را در اینجا و الآن متمرکز کنیم، آن حضرت را خواهیم دید. یکی از معانی مقام جمع در عرفان همین است که وجود انسان در یک نقطهی واحد جمع شود و از تکثّر و پراکندگی درآید و به وحدت برسد.[xix] تعبیر حضور قلب که در نماز و عبادات آمده است نیز ناظر بر همین مطلب است؛ یعنی از گذشته و آینده و مکانهای متعدّد منصرف شو و به الآن و اینجا بیا. رؤیت و ظهور حجّتخدا و رؤیت و ظهور خود خدا نتیجهی زندگی در اکنون و اینجاست؛ نتیجهی رسیدن به حقیقت جمع در وجود خویش است؛ اگر جمع شویم، آن حضرت را میبینیم؛ لذا روز ظهور حضرت ولیّعصرارواحنافداه جمعه است. در زیارت روز جمعهی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف میخوانیم: هٰذا یَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ یَوْمُکَ الْمُتَوَقَّعُ فِیهِ ظُهُورُکَ وَ الْفَرَجُ فِیهِ لِلْمُؤمِنِینَ عَلىٰ یَدَیکَ:[xx] امروز جمعه است و جمعه روزی است که در آن امید ظهور تو و گشایش برای مؤمنان بهدست تو میرود. روزی که جمع شویم؛ یوم الجمع، یوم الجمعة، روز دیدار حضرت مهدی ارواحنا فداه است. اگر کسی در سیر باطنی خویش به یومالجمعهی درونی خود برسد، حجّتخدا را میبیند؛ کما اینکه ظهور عمومی حجّتخدا هم در یومالجمعهی عالم بیرون واقع میشود. حضرت مهدیارواحنافداه در یکی از توقیعاتشان میفرمایند: لَوْ اَنَّ اَشْیٰاعَنٰا وَفَّقَهُمُ اللّٰهُ لِطٰاعَتِهِ عَلَى اجْتِماعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفٰاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَمٰا تَأخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقٰائِنٰا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعٰادَةُ بِمُشٰاهَدَتِنٰا عَلىٰ حَقِّ الْمَعْرِفَـةِ وَ صِدْقِهٰا مِنْهُمْ بِنٰا:[xxi] شیعیان ما که خداوند آنان را بر طاعت خویش موفّق نماید، اگر دلهای جمع و متمرکزی در وفای به تعهّدی که دارند، داشتند؛ یُمن و برکت دیدار ما برای آنها به تأخیر نمیافتاد و سعادت دیدار ما با معرفت حقیقی و راستین، بهسرعت نصیب آنها میشد. در این توقیع شریف شرط نیل به دیدار حضرت مهدیارواحنافداه جمع شدن قلوب عنوان شده است. امام باقر(علیه السلام) در بیان آنچه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف پس از ظهورشان در جهت به کمال رساندن بشر انجام میدهند نیز بر جمع عقول تأکید میفرمایند: إِذَا قٰامَ قٰائِمُنٰا وَضَعَ یَدَهُ عَلىٰ رُءُوسِ الْعِبٰادِ فَجَمَعَ بِهِ عُقُولَهُمْ وَ أَکْمَلَ بِهِ أَخْلٰاقَهُمْ:[xxii] هنگامی که قائم ما قیام کند، دست خود را بر سر بندگان میگذارد و بدین وسیله اندیشه و خردهای آنان را جمع و متمرکز میسازد و اخلاق آنها را به کمال میرساند. نکتهای که گفته شد، در مورد لقاء خدا نیز صادق است. مگر خدا الان اینجا حاضر نیست؟ آیا خدا مخفی است؟ مَتیٰ غِبْتَ حَتّیٰ تَحتٰاجُ اِلیٰ دَلیلٍ یَدُلُّ اِلَیْکَ؟[xxiii] کی غایب شدهای تا به راهنمایی نیازمند باشی که به سوی تو راهنمایی کند؟ یکی از اسماء خدا ظاهر است؛ هُوَ اْلأوَّلُ وَ اْلآخِرُ وَ الظٰاهِرُ وَ الْبٰاطِنُ:[xxiv] اوّل و آخر و ظاهر و باطن اوست. خدا ظاهر است. امیرالمؤمنین(علیه السلام) میفرمایند: لَمْ اَعبُد رَبّاً لَم اَرَهُ:[xxv] خدایی را که نبینم عبادت نمیکنم. پس ما چرا خدا را نمیبینیم؟ امام سجّاد(علیه السلام) به خدا عرضه میدارند: وَ أنَّ الرّٰاحِلَ اِلَیْکَ قَرِیبُ الْمَسٰافَةِ: کسی که میخواهد به سوی تو سفر کند، کسی که میخواهد به دیدار تو بیاید، راهش خیلی نزدیک است. وَ أنَّکَ لٰا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ:[xxvi] و تو بر خودت حجاب و پردهای نگرفتهیی که نزدیک باشی و خلق تو را نبینند. خودِ خدا هم در قرآن فرمود: وَ إِذٰا سَأَلَکَ عِبٰادِی عَنِّی فَإِنّی قَرِیبٌ:[xxvii] وقتی بندگانم در مورد من از تو میپرسند؛ من نزدیکم. پس خدا هم نزدیک است و دور نیست که دیده نشود؛ هم پشت پردهیی خودش را مخفی نکرده است که در عین نزدیکی، دیده نشود. مشکل از طرف مقابل است؛ مشکل در بیننده است، نه در چیزی که باید دیده شود. علّت ندیدن، پراکنده بودن وجود و توجّه ما در مکانها و زمانهای مختلف و حاضر نبودن در اینجا و الان و به تعبیر دیگر جمع نبودن وجود ماست. هر وقت جمع شویم، خدا را خواهیم دید. ظهور خدا و لقای پروردگار در قیامت واقع خواهد شد. خداوند متعال میفرماید: وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نٰاضِرَةٌ؛ اِلىٰٰ رَبِّهٰا نٰاظِرَةٌ:[xxviii] در این روز ( قیامت) چهرههایی شاداب هستند و به پروردگارشان نظر میکنند. دربارهی روز قیامت در قرآن آمده است: یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ: [xxix] زمانی که خدا شما را در روز جمع گرد میآورد. و نیز قرآن میفرماید: هـٰذٰا یَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْنٰاکُمْ وَ الْاَوَّلِینَ: [xxx] این روز فصلی است که شما و همهی پیشینیانتان را در عرصهی محشر جمع میکنیم. و نیز میفرماید: وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً:[xxxi] و در صور دمیده شود؛ پس همهی آنها را کاملاً جمع میکنیم. و میفرماید: ذٰلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ:[xxxii] این روزى است که مردم در آن جمع مىشوند. بنابراین روز قیامت که روز لقاء و دیدار خداست نیز یَومُالجَمع است؛ روزی است که خداوند انسانها را جمع میکند. لقاء پروردگار پس از رسیدن به یَومُالْجَمْع حاصل خواهد شد. این حقیقت هم در عالم بیرون و قیامت آفاقی و همگانی صدق میکند، هم در عالم درون و قیامت انفسی و فردی. در سیر باطنی، سالک ابتدا در لیل دنیاست؛ سپس در برزخ باطنی خود به لیلةالقدر میرسد و آن را طی میکند و پس از آن به قیامت انفسی راه مییابد. اوّل به قیامت صغرای انفسی که روز ظهور و لقاء حجّتخداست میرسد و پس ازآن قیامت کبرای انفسی او فرامیرسد که روز ظهور و لقاء خود خداست. پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند اگر یک روز بیشتر از عمر دنیا باقی نمانده باشد، [ که فردای آن قرار است قیامت برپا شود] خدا همان یک روز را آنقدر طولانی میکند تا حجّتخدا ظهور کند.[xxxiii] ظهور حجّتخدا قیامت صغریٰ است. ابتدا قیامت صغریٰ و سپس قیامت کبریٰ بر پا میشود. در قیامت صغریٰ حجّتخدا ملاقات میشود و یوم اللّقاءِ حجّتخداست. قیامت کبریٰ یوم اللّقاءِ خود خداست. همان طور که گفته شد، قیامت صغری مقدّمهی قیامت کبریٰ است. دیدن حجّتخدا مقدّمهی دیدن خداست و اگر لقاء حجّتخدا و لقاءالله آرمان یک سالک الیالله است، راه دستیابی به آن در اکنون و اینجا جمع شدن است؛ بهطوریکه هَمِّ ما هَمِّ واحد[xxxiv] و وِردمان وِرد واحد[xxxv] شود.
منسوب به امیرالمؤمنین(علیه السلام) است که فرمودند:
آنچه گذشت، از دست رفت و آنچه خواهد آمد، کجاست؟ برخیز و فرصت میان دو نیستی را دریاب. این مضمون را به زبان فارسی نیز به شعر درآورده و گفتهاند:
مقصود از ابنالوقت بودن سالک در ادبیات عرفانی نیز نیل به مقام جمع است. اهمّیّت و فضیلت شب و روز جمعه و غسل جمعه، تأکید بر نماز جمعه، و ثواب بینظیر نماز جماعت، همه برای نیل به مقام جمع است و کسی که به جمع برسد، به ظهور راه پیدا میکند.[xxxvii] بنابراین برای دیدار باید جمع شد. در نتیجه اینکه حضرت حجّت(علیه السلام) را نمیبینیم، نه به این خاطر است که آن حضرت حضور ندارند و نه به خاطر آن است که ایشان ظهور ندارند. مشکل خود ماییم. لذا خواجه نصیر الدّین طوسی گفت: وُجُودهُ لُطْفٌ وَ تَصَرُّفُهُ لُطفٌ آخَرٌ وَ غَیْبَتُهُ مِنّٰا:[xxxviii] وجود آن حضرت لطف است و این که زمام امور را به دست بگیرند، لطف دیگری است و غیبت آن حضرت از جانب ما است. سبب و ریشهی غیبت ماییم. اینکه نمیبینیم، مشکل از خودمان و حاضر نبودنمان است. آن حضرت نه دورند که خارج از حدّ دیده شدن باشند و نه در نزدیکی، پشت پردهیی خود را مخفی کردهاند که دیده نشوند و نه غیرقابل رؤیتند. نکتهی دیگر اینکه لقاء در یوم واقع میشود و ازاینروست که دیدار و ظهور حجّتخدا(علیه السلام) در یومالجمعه است و دیدار خود خدا نیز در یومالجمع است. به یوم و روشنایی روز و لقاء، تنها از لیل و تاریکی شب میتوان راه پیدا کرد. انسان از لیلةالقدر به یوماللّقاء میرسد. لذا سالک برای نیل به لقاء، ابتدا باید به لیلةالقدر برسد. لازمهی رسیدن به لیلةالقدر در لیل دنیا کار کردن است. سالک باید در لیل دنیا تلاش کند وجود خویش را از تعلّقات و دلبستگیها و توجّه به گذشته و آینده منصرف سازد و در اینجا و اکنون متمرکز شود تا به لیلةالقدر سیر باطنی خویش برسد و لیلةالقدر او نیز به یوماللّقاء منجر شود و روز دیدار فرارسد.
به بیان دیگر در مورد غیبت میتوان گفت وقتی به چیزی دلببازیم، خیرهی آن میشویم و چون خیرهی آن شدیم، هیچ چیز جز آن را نخواهیم دید. حُبُّکَ لِلشَّیْءِ یُعْمِی وَ یُصِمُّ: [xxxix] محبّت و دلباختگی تو به چیزی تو را کور و کر میکند. خیرگی و تمرکز توجّه به دنیا میوهی دلبستگی به دنیاست و شاخص دلبستگی به دنیا این است که وقتی نیست، غمزدهایم و چون آن را به دست میآوریم، ذوقزده میشویم.[xl] اگر تعلّق به دنیا در قلب شخص نباشد، تمام دنیا را در اختیار او بگذارند، سر سوزنی شاد نخواهد شد و اگر همهی دنیا را از او بگیرند، ذرّهای خم به ابرو نخواهد آورد. طبیعی است که وقتی کسی دل را تماماً به محبوبی جز دنیا میسپارد، دنبال لذّتجویی و جمعآوری دنیا نمیرود و از دنیا فقط درحدّ رفع ضرورت بهره میبرد. حضرت مهدی ارواحنا فداه حاضرند و غایب ما هستیم که دچار تعلّق به دنیا شدهایم و توجّهمان به آن جلب شده است. دنیا دل ما را به دام افکنده است و چون دل به آن سپردهایم و بدان خیره شدهایم، غیر از دنیا هیچ نمیبینیم و جزو حاضرانِ غایب گشتهایم. ریشهی مشکل در تعلّق به دنیاست. اگر انسان بتواند به برکت خوبان خدا از این تعلّق بِرَهَد و دل از محبّت دنیا برکَند، از خیرگی به دنیا رها خواهد شد. آن زمان خواهد دید چیزی که بهدنبال آن بود، همواره و همهجا درکنار او بوده و هست.
از منظر دیگر ما مثل بچّهای هستیم که پدرش دست او را گرفته است تا به جایی ببرد و در طول مسیر از بازاری عبور میکنند. بچّه جلب ویترین مغازهها میشود و دست پدر را رها میکند و در بازار گم میشود. او وقتی بهخود میآید و متوجّه میشود، که دیگر پدر را نمیبیند. بچّه گمان میکند پدرش گم شده است؛ درحالیکه درواقع خودش گم شده است. انبیاء و اولیاء پدران خلقند و دست خلایق را میگیرند تا آنها را به سلامت از بازار دنیا عبور دهند. غالب خلایق جلب متاعهای دنیا شدهاند و دست پدر را رها کرده و در بازار دنیا گم شدهاند. امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف گم و غایب نشدهاند؛ ما گم و محجوب گشتهایم.[xli] غرور کودکانهی ما انسانها سبب شد از سویی گمان کنیم بزرگ شدهایم و دیگر نیازی به هدایت الهی و رهبران آسمانی نداریم و با علم و اندیشهی خویش میتوانیم راه سعادت را بیابیم و طی کنیم و به مقصد نائل شویم و لذا دست خود را از دست حجّتخدا بیرون کشیدیم؛ از سوی دیگر با بهحاشیه راندن و بهفراموشی سپردن معنویّات، فریفتهی ظواهر دنیا و ویترینهای تزیین شدهی قدرت، ثروت و لذّت در بازار مکّارهی دنیا شدیم. با آن توهّم خود را از پدر مهربان بینیاز پنداشتیم و با این تعلّق مجذوب ظواهر دنیوی شدیم و از همراهی نمودن با او بازایستادیم و وقتی بهخود آمدیم که جا مانده بودیم و پدر را نمیدیدیم و در بازار دنیا گم شده بودیم و بهخطا پنداشتیم پدر گم شده است؛ درحالیکه او دائماً متوجّه ماست. این دروغ بزرگی است که ما درطول تاریخ هزاروچندصد سالهی غیبت به خود گفتهایم که امام عصر(علیه السلام) پشت پردهی غیبت قرار دارند. امام عصر(علیه السلام) غیبت نکردهاند؛ ما پشت پردهی غیبت هستیم. در حدیث معرفت به نورانیّت، امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: غائِبَنٰا لَمْ یَغِبْ:[xlii] غایب ما هرگز غایب نیست. همانطورکه خدا نه دور است و نه پنهان که دیده نشود؛ حجّتخدا هم دور نیست؛ نزدیک نزدیک است؛ آنقدر نزدیک که نمیتوانیم تصوّرش را بکنیم.
دربارهی آن حضرت در ادعیه و روایات تعبیر نُورِ اَبـْصٰارِ الـْوَریٰ،[xliii] یعنی نور چشمان خلایق، به کار رفته است. در اثر نهایت درجهی نزدیکی نور چشم به چشم، چشم قادر به دیدن آن نیست. از شدّت پیدایی، پنهان است. برخی اوقات شخص چنان مطمئن است و یقین کرده که شخصی که به دنبال او میگردد، گم شده و به نقطهی دوری رفته و محال است در نزدیکی و حتّی در برابر خودش باشد، که اگر به او بر بخورد و در برابرش قرار گیرد، توجّهی به او نمیکند و او را تشخیص نمیدهد. وقتی این باور با نوعی هول و هیجان برای پیدا کردن گمشدهی شخص توأم شود، ممکن است هنگامی که به فردی که در جستجوی اوست بر میخورَد، از خود او سراغ گمشدهاش را بگیرد. مادری که دختر کوچکش را که فاطی صدایش میزد، گم کرده و معتقد بود فرزندش خیلی از منزل دور شده و محال است در این نزدیکیها باشد، هنگامی که در کوچه به او برخورد، از شدّت هول و هیجان او را نشناخت و از او پرسید: فاطی ما را ندیدهای؟ بعضاً یقین به این که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف غایبند و به جایی دور از دسترس رفتهاند و احتمال اینکه در نزدیکی و در کنار خود ما باشند وجود ندارد و باید در دوردستها سراغ ایشان را گرفت و به جستجوی آن حضرت پرداخت و نیز شدّت هول و هیجان برای دیدار و ملاقات ایشان، سبب میشود برخی محبّان و منتظران در حالی که آن حضرت در کنار ایشان هستند، حضرت را نشناسند و تشخیص ندهند و چه بسا از خود آن حضرت سراغ ایشان را بگیرند. قرآن فرمود: فَانْتَظِرُوا اِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرینَ؛[xliv] پس انتظار بکشید که من با شما از منتظرانم. اِنِّی مَعَکُمْ یعنی من با شما هستم. درست نگاه کن! چرا مرا دور تصوّر میکنی؟! به قول فیض کاشانی:
ما نیک ننگریستیم. عَمِیَتْ عَیْنٌ لٰا تَرٰاکَ عَلَیْهٰا رَقِیباً:[xlv] کور باد چشمی که دائماً تو را همراه و مراقب خود نمیبیند. [i]. کلینی، کافی، ج ۱، ص ۳۵۰ و ۳۵۴ و صدوق، توحید، ص ۱۵۰/ [ii]. ابنمشهدی، مزارکبیر، ص ۵۷۹؛ سیّدبنطاووس، اقبالالاعمال، ج ۱، ص ۵۰۹؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۹۹، ص ۱۰۷ و محدّث قمی، مفاتیح الجنان، دعای ندبه. [iii]. سورهی بقره، آیهی ۱۱۵/ [iv]. سیّدبنطاووس، مصباحالمتهجّد، ج ۲، ص ۸۴۴ و اقبالالاعمال، ج ۲، ص ۷۰۶/ [v]. سورهی بقره، آیهی ۳۱/ E 6. فراتکوفی، تفسیرفراتکوفی، ص۵۶؛ تفسیرکنزالدّقائقوبحرالغرائب، محمدقمیمشهدی، ج ۱، ص ۳۵۹؛ حسنبنابیالحسندیلمی، غررالاخبار، ص ۲۰۶ و مجلسی، بحارالانوار، ج ۳۷، ص ۶۳/ [xi]. سورهی زمر، آیهی ۶۹/ [xii]. در این آیه میتوان أرض را، هم به معنای کرهی زمین گرفت و هم به معنای ارضِ عالم کثرت در برابر سماء عالم توحید و عالم وحدت. [xiii] . صدوق، منلایحضرهالفقیه، ص ۶۱۶، زیارت جامعهی کبیره. [xiv]. ربِّ مطلق ذات مقدّس احدیّت است؛ امّا ربِّ مضاف حجّتخداست. اینگونه نیست که در قرآن کریم واژهی ربّ همیشه به ذات مقدّس احدیّت اطلاق شده باشد. خدا ربّ مطلق است. ربِّ مضاف هم در قرآن وجود دارد. یکی از موارد خیلی روشن آن در داستان حضرت یوسف۷ است. هنگامی که زلیخا از یوسف تمنّای خیانت به عزیز مصر میکند یوسف لطفی را که عزیز مصر در نگاهداری و پرورش او از دوران کودکی وی بهخرج داده و حقّی که بدین خاطر بر او دارد، یادآوری میکند و میگوید: مَعٰاذَ اللّٰهِ؛ اِنَّهُ رَبِّی اَحْسَنَ مَثْوٰایَ: پناه بر خدا! او ربّ من است؛ [ من به او خیانت نمیکنم] او جایگاه مرا نیکو داشت (سورهی یوسف، آیهی ۲۳) همچنین وقتی دو زندانی خوابشان را برای حضرت یوسف۷ تعریف کردند تا E E تعبیر کند؛ او در تعبیر خواب آنها فرمود: أمّا أحَدُکُمٰا فَیَسْقِی رَبَّهُ: امّا یکی از شما ساقی ربّش میشود. (سورهی یوسف، آیهی ۴۱) یوسف۷ که فرمود: یکی از شما دو نفر ساقیِ ربِّش میشود؛ ربّش که بود؟ فرعون پادشاه آن عصر بود. (فرعون اسم مشترک پادشاهان مصر بود.) نیز هنگامی که او در شُرف آزادی از زندان بود؛ یوسف۷ به او فرمود: اُذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّکَ فَاَنْسٰهُ الشَّیْطٰانُ ذِکْرَ رَبِّهِ: مرا نزد ربّت یاد کن. پس شیطان یاد کردن از یوسف را نزد ربّ خود از یاد او برد. (سورهی یوسف، آیهی ۴۲) پس برای کسی ثقیل نباشد که ما میگوییم ائمّه: ربِّ ارض هستند؛ آن هم ربِّ ارضِ وجود، نه فقط ربِّ کرهی زمین در منظومهی شمسی. شخصی نقل میکند در بیماریی که منجر به فوت ابوذر شد، به عیادت او رفته بودیم. به او گفتیم وصیّت کن. گفت: به امیرالمؤمنین وصیّت کردهام. گفتیم: به خلیفه؟ گفت: نه؛ به کسی که بهحق امیرالمؤمنین است؛ وَ اللّٰهِ اِنَّهُ لَرَبِّیُّ الْاَرْضِ الَّذِی یَسْکُنُ اِلَیْها وَ یُسْکَنُ اِلَیْهِ: به خدا سوگند او ربّ زمین است که نزد آن سکونت میکند و نزد او آرامش یافته میشود. (علیّبنعیسیاربلی، کشفالغمّةفیمعرفةالائمّة، ج ۱، ص ۳۴۴) [xv]. نعمانی، غیبت، ص ۱۴۱/ [xvi]. اغلب اشخاص این تجربه را داشتهاند که در حالی که حواسشان به جای دیگری بوده، شخصی در کنار آنها بوده یا از برابر آنها رد شده است؛ ولی او را ندیدهاند.
[xvii]. سورهی بقره، آیهی ۱۱۵/ [xviii]. محدّث قمی، مفاتیح الجنان، دعای ندبه. [xix]. بحث تمرکز وجود انسان، در روانشناسی و مکاتب روحی غربی تحت عنوان مدیتیشن، ترانسمدیتیشن و ... مطرح شده است. [xx]. محدّث قمی، مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان(علیه السلام) در روز جمعه. [xxi] . طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۴۹۹؛ علیّبنزینالعابدینیزدیحائری، الزامالنّاصب، ج ۱، ص ۴۱۴ و مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۷/ [xxiii]. محدّث قمی، مفاتیح الجنان، مناجات بعد از دعای عرفهی امام حسین۷. [xxiv]. سورهی حدید، آیهی ۳/ [xxv]. فیضکاشانی، وافی، ج ۱۱، ص ۲۶ و محمّدبنمحمّدرضامشهدیقمی، تفسیرکنزالدّقائقوبحرالغرائب، ج ۵، ص ۱۷۶/ [xxvi]. طوسی، مصباحالمتهجّد، ج ۲، ص ۵۸۳؛ سیّدبنطاووس، اقبالالاعمال، ج ۱، ص ۱۵۸ و محدّث قمی، مفاتیح الجنان، اعمال شبهای ماه رمضان، دعای ابو حمزه ثمالی. [xxvii]. سورهی بقره، آیهی ۱۸۶/ [xxviii]. سورهی قیامت، آیات ۲۲ تا ۲۳/ [xxix]. سورهی تغابن، آیهی ۹/ [xxx]. سورهی مرسلات، آیهی ۳۸/ [xxxi]. سورهی کهف، آیهی ۹۹/ [xxxii]. سورهی هود، آیهی ۱۰۳/ [xxxiii] . صدوق، کمالالدّینوتمامالنّعمۀ، ج ۱، ص ۲۸؛ طوسی، غیبت، ۱۸۰ و ۴۵۲ و علیّبنعیسیاربلی، کشف الغمّۀفیمعرفۀالائمّۀ، ج ۲ ص ۴۳۸ و ۴۴۶/ [xxxiv] . ابنفهدحلّی، عدّۀالدّاعی، ص ۱۳۴ و مجلسی، بحارالانوار، ج ۹۰، ص ۳۱۴/ [xxxv] . سیّدبنطاووس، اقبالالاعمال، ج ۲، ص ۷۰۹ و کفعمی، مصباح، ص ۵۵۹/ [xxxvi]. آمدی، غررالحکمودررالکلم، ص ۲۲۲؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۲۳۸/ [xxxvii]. نیل به مقام جمع آثار و پیامدهای ارزندهی متعدّدی دارد. از جمله اینکه کسی که به جمع برسد قدرت فراوانی در وجودش ظاهر میشود. این قدرت در وجود همه هست؛ ولی پراکنده است و نمودی ندارد؛ همانگونه که از نور خورشید وقتی پخش و پراکنده است، کار چندانی برنمیآید؛ امّا هنگامی که نور آن به کمک یک ذرّهبین متمرکز شود، قدرتی پیدا میکند که میتواند چوب یا کاغذ را آتش بزند. دیگر اینکه همانگونه که وقتی زن و مردی ازدواج میکنند و جمع میشوند (جماع)، میوهی جمع شدن آنها به وجود آمدن فرزند است؛ در باطن انسان نیز اگر نفس به همسری عقل درآید و نفس بپذیرد که از عقل اطاعت و تمکین کند، ازدواج باطنی صورت میگیرد و دراثر آن فرزندی به وجود میآید که قلب یا دل نامیده میشود. در این هنگام است که فرد، صاحبدل یا اهل دل میشود. [xxxviii]. قوشچی، شرح تجرید الاعتقاد خواجه نصیر الدّین طوسی، ص ۳۷۶/ [xxxix]. منلایحضرهالفقیه، صدوق، ج ۴، ص ۳۸۰؛ فیضکاشانی، وافی، ج ۲۶، ص ۱۶۳ و مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۶۵/ [xli] . طیّب، مصباحالهدی، ص ۳۱۹/ [xlii]. مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۱/ [xliii]. طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۴۹۳ و مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۱/ [xliv]. سورهی یونس، آیات ۱۰۲ـ۱۰۳/ [xlv]. محدّث قمی، مفاتیحالجنان، مناجات پس از دعای روز عرفه. |