Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


دوشنبه ۳ دی
۱۴۰۳

21. جمادي‌الثاني 1446


23. دسامبر 2024






۱۴/ چشمی که سال‌ها به خواب نرفته بود
تالیفات استاد - کتاب از خود رسته

۱۴/ چشمی که سال‌ها به خواب نرفته بود

کسانی که مشکلاتی لاینحلّ داشتند و به تناوش مراجعه می‌کردند، روی سر آنها دست می‌گذارد و برایشان عزائم می‌خواند؛ اگر زن بودند حوله‌ای بر سرشان می‌گذاشت که به‌هیچ‌وجه با نامحرم تماسی نداشته باشد و بعد در حالی که دستش را فراز سرشان گرفته بود، عزائم می‌خواند.

اواخر عمر مرحوم تناوش خانم میانسالی را نزدش آوردند و گفتند سال‌هاست خوابش نمی‌بَرَد. از او پرسیدم: «حتّی یک چُرتِ کوتاه هم نمی‌زنی؟!»

گفت: «اصلاً نمی‌توانم چشم بر هم بگذارم. مرتّب بیدارم. باور کن خسته شده‌ام ازبس‌که می‌خواهم بخوابم و خوابم نمی‌برد.»

مرحوم تناوش برایش عزائم خواند و به آن خانم گفت یک گوسفند هم قربانی کند.

آن خانم رفت و دیگر از او خبری نداشتم تا بعد از درگذشت مرحوم تناوش. خبر فوت مرحوم تناوش را در روزنامه دیده بود و برای تسلیت با من تماس گرفت. خیلی گریه می‌کرد و می‌گفت: «خیلی دلم سوخت که چنین کسی که این‌طور اهل خدمت به مردم و رفع مشکلات و دردمندی‌های‌شان بود از دنیا رفت.»

پرسیدم: «الآن حالِ خودِ شما چطور است؟»

گفت: «راحت شدم، خانم! همان جلسه که از پیش شما رفتم، توانستم بخوابم و این خیلی روی اعصابم هم اثر مثبت و خوب گذاشت. الحمدلله الآن مثل بقیه‌ی مردم راحت می‌توانم بخوابم و اعصابِ آرامی هم دارم.»[۱]



[۱]. همان.