Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


دوشنبه ۳ دی
۱۴۰۳

21. جمادي‌الثاني 1446


23. دسامبر 2024






امام حسین علیه السلام متعلّق به تمام هستی
تالیفات استاد - کتاب از خود رسته

امام حسین    علیه السلام متعلّق به تمام هستی

شهرام نوروز ناصری می‌گوید:

صبح روز چهارشنبه سوم اردی‌بهشت سال ۱۳۷۶ می‌خواستم وضو بگیرم که ناگهان هاتفی دم گوشم گفت: «کل یوم عاشورا کلّ ارض کربلا».

حالم منقلب شد و بی‌اختیار اشک از چشمانم سرازیر شد.

سریع خودم را به مرحوم تناوش رساندم و گفتم چنین چیزی شده است. مرحوم تناوش به من گفت: «حتماً اتّفاق بزرگی در گوشه‌ای از دنیا رُخ داده است.»

چند ساعت بعد خبرگزاری‌ها از به پایان رسیدن یکی از گروگانگیری‌های بزرگ تاریخ سیاسی معاصر دنیا در پرو با قتل‌عام همه‌ی چریک‌های انقلابی حاضر در آن، به دست نیروهای امنیتی پرو سخن گفتند.

دی ماه سال ۱۳۷۵ در کشور پرو، چریک‌های «توپاک آمارو» که مشهور بود مارکسیست‌لنینیست هستند، سفارت ژاپن را در شهر لیما (پایتخت پرو) حین برگزاری یک ضیافت مهم به تصرّف خود درآوردند. این گروگانگیری ۱۲۶ روز به طول انجامید و پایان بیرحمانه و خونینی داشت.

به مهندس گفتم این‌جوری شده، مرحوم تناوش گفت: «همین بوده است!»

مرحوم تناوش امام حسین علیه السلام را متعلّق به تمام هستی می‌دانستند نه فقط شیعیان یا مسلمانان.[۱] در نگاه ایشان حرکت حق‌طلبانه‌ای که توسّط عدّه‌ای دور از مطامع دنیایی انجام شده بود و از خودخواهی و نفس‌پرستی فاصله داشت، می‌توانست بخشی از جریان مستمرّ عاشورا در

!

!

!

!

این نظام هستی باشد.[۲]



[۱]. بدیهی است که حضرت سیّدالشّهداء† با هر حرکتِ فطریِ ضدّ ظلم و ستم - توسّط هرکس، هرکجا و هر زمان - همراهی دارند.

[۲]. نمی‌دانیم نیت‌ها و انگیزه‌های کسانی که در ماجرای گروگان‌گیری در پرو آن‌طور مظلومانه و بی‌رحمانه کشته شده‌اند، چه اندازه مقبول درگاه الهی بوده است؟ نمی‌دانیم رابطه‌شان با خداوندِ عالَم دقیقاً چگونه بوده است و واقعاً چه شناختی از انبیا و اولیای الهیعلیهم السلام داشته‌اند؟ نمی‌دانیم واقعاً چه اندازه به ملزومات کفرآمیز اندیشه‌های مارکسیستی آگاه و پای‌بند بوده‌اند؟

البتّه مؤمنان و اولیای واصل الهی، می‌دانسته‌اند و می‌توانسته‌اند از این موضوعات - به غیر شیوه‌های محصور در عالَم حسّ - خبر دهند.

در طول تاریخ شخصیت‌هایی بوده‌اند که رفتار و عمل درستی نداشته‌اند، ولی ایمان و اعتقادشان به کمک‌شان آمده و آن‌طور که می‌گویند و قرائن هم بر آن شهادت می‌دهد، عاقبت‌بخیر شده‌اند. همچنین چه بسا کسانی بوده‌اند که مبلّغ پاک‌ترین اعتقادها بوده‌اند، ولی به‌سبب پاره‌ای فسادها، از مسیر خیر و صلاح دور گشته‌اند. طلحه و زبیر نمونه‌های شاخصی از چنین افرادی هستند.

معلوم است کسی در پی موجّه‌شمردن دیدگاه‌ها و باورهای غلط مارکسیسم - که از فریب‌های بزرگ دوران معاصر است - نیست و آن نظریات خودبه‌خود مردود و مطرود است؛ ولی آشنایی با ماجرای این گروگان‌گیری به‌نظر مهم می‌رسد.

مهندس تناوش با اسم‌ها کار نداشت؛ با رسم‌ها و عملکردها کار داشت. حق‌طلبی و خون دادن در مسیر احیای حق و مقابله با ستم و بیداد تا جایی که خون آدمی بر زمین بریزد، میراث اولیای الهیعلیهم السلام و در رأس ایشان حضرت سیدالشّهدا† است و عالمِ بالا، با این جوهره، کارها دارد.

ترکیبِ سپاه حضرت سیدالشّهدا† اصلاً بر کلیشه‌های رایجی که بعضی از ما، از یاران یک امام معصوم† برای خود ساخته‌ایم، انطباق ندارد. بعضی از کسانی که به حضرت سیدالشّهدا† ملحق شده‌اند و به فیض عظیم شهادت در رکاب امامِ معصوم† نائل آمده‌اند، تا قبل از آن چهره‌های مقبولی نزد شیعیان نبوده‌اند:

- یکی فرمانده لشکر ابن‌سعد است (یعنی جناب حرّبن‌یزید ریاحی

- دیگری جوانی مسیحی بوده است (یعنی جناب وهب) که تازه مسلمان شده؛

- سومی از هواداران عثمان (خلیفه‌ی سوم) بوده است (یعنی جناب زهیر بن قین بَجَلی

- جمعی هم از نفرات لشکر ابن‌سعد هستند که به حضرت ملحق شده‌اند.

این مطلب درمورد چریک‌های «توپاک آمارو» هم می‌تواند صادق باشد. شاید در رابطه‌ی بین ایشان و خدای‌شان اتّفاق خاصی افتاده باشد که کسانی که در چارچوب مستندات و محسوسات به آن نگاه می‌کنند، هرگز نتوانند آن را بیابند. به هرروی لازم است در مورد گروگان‌گیری پرو و تفاوت آن با حرکت‌های مشابه به چند نکته‌ی خاص اشاره شود:

- مردمان پرو از آغاز کشف سرزمینشان توسّط اروپا، تحت حاکمیت مستقیم و غیرمستقیم استعمار قرار داشته و طی نسل‌های پیاپی مورد استثمارهای هولناک بوده‌اند.

- آلبرتو فوجی‌موری رئیس‌جمهوری وقت پرو، از سال‌ها قبل از رخداد گروگان‌گیری (فروردین ۱۳۶۹) قدرت را در پرو قبضه کرد و عملاً کشورش را در خدمت نظام سلطه‌ی جهانی قرار داد.

- در دوره‌ی فوجی‌موری شکاف بین طبقه‌ی ثروتمند و طبقه‌ی فقیر، بیش و بیشتر شد.

- جنبش انقلابی «توپاک آمارو» (MRTA) که از سال ۱۳۶۱ اعلام موجودیت کرده بود، نام خود را از یک رئیس سرخپوست بومی پرویی به نام «توپاک آمارو» گرفته است که در سال ۱۷۸۱ میلادی بر ضدّ استعمار اسپانیا جنگید و سرانجام دست و پایش را به چهار اسب بستند و با قطعه‌قطعه‌کردن بدنش او را کشتند.

- چریک‌های «توپاک آمارو» خود را ادامه‌دهنده‌ی راه انقلابی بزرگ آمریکای لاتین ارنستو چه‌گورا، مشهور به «چه»، (۱۹۲۸-۱۹۶۷م.) می‌دانند که در راستای حفظ منافع سرمایه‌داران آمریکایی به قتل رسید. آنان مارکسیست‌لنینیست‌های جوانی هستند که از اوضاع نابسامان پرو خشمگین‌اند.

- از خشونت به سبک بعضی گروه‌های چریکی در این جنبش خبری نیست و اسلحه‌ی آنان مردم پرو را نشانه نرفته است. با وجود نبرد مسلحانه‌شان با دولت و نظامیان پرو، هنگام بروز سوانحی نظیر زلزله داوطلبانه با حمایت از پلیس به کمک مردم می‌شتابند.

- «توپاک آمارو» برخلاف بعضی گروه‌های چریکی مشابه، مخالف ایجاد وحشت و رعب در مردم است و حاضر نیست از طریق قاچاق کوکائین منافعی برای خود به‌دست آورَد. آنان برای رفع فقر در پرو می‌جنگند، ولی حاضر نیستند از هر وسیله‌ای در این راه استفاده کنند. گروه‌هایی که با شعارهای مارکسیستی در دنیا فعّالیت دارند، اگرچه در برخی روش‌ها گاه با هم تفاوت‌هایی پیدا می‌کنند، ولی درمجموع جنایت‌های وحشیانه‌ی و تبهکاری‌های هولناک بسیاری به دست این گروه‌ها به انجام رسیده است که نزد محقّقان تاریخ سیاسی معاصر، روشن و آشکار است. مورد حمله به سفارت ژاپن توسّط چریک‌های توپاک آمارو قطعاً یک استثناست.

- فوجی‌موری به بهانه‌ی مبارزه با تروریسم، دست ارتش را در انجام هر جنایتی علیه هواداران «توپاک آمارو» بازگذاشت و در زندان‌ها شرایط وحشتناکی را برای اعضای این جنبش چریکی ایجاد کرد.

- چهارده تن از چریکهای «توپاک آمارو» در شب ۲۶ آذرماه ۱۳۷۵ (۱۷ دسامبر ۱۹۹۶) وارد ساختمان محلّ اقامت سفیر ژاپن می‌شوند و جمعی از دولت‌مردان و قدرتمندانی را که در ضیافت شام سفیر ژاپن شرکت کرده بودند، به گروگان می‌گیرند. در این جمع گروهی از وزرای کابینه، ارتشی‌های عالی‌رتبه و نمایندگان مجلس حضور دارند. خبر حمله به محل اقامت سفیر ژاپن در لیما مثل بمبی در دنیا منفجر شد.

- رفتار چریک‌ها با گروگان‌ها بسیار محترمانه و انسانی بود. از سوی آنان کوچک‌ترین آزاری حتّی به سران عالی رتبه‌ی ارتش که تا دیروز با غیرانسانی‌ترین روش‌ها به قتل‌عام و شکنجه‌ی چریک‌ها پرداخته بودند، نرسید.

- درخواست آنان آزادی همرزمان‌شان و پایان دادن به خشونت ها و اعدام‌های بی‌پایانی بود که توسّط ارتش پرو رُخ می‌داد.

- در همان ساعات نخست، زن‌ها آزاد شدند. در یک مرحله ۲۲۵ تن از گروگان‌ها آزاد شدند و تنها ۷۴ نفر از دانه‌درشت‌ها در دست چریک‌ها باقی ماندند. به علّت قطع برق و تلفن از سوی دولت پرو، ارتباط آزادانه‌ی گروگان ها با خانواده‌های‌شان از طریق نامه‌هایی که هر سه روز یک‌بار می‌نوشتند، تأمین شد.

- با گذشت زمان، گروگان‌ها بیشتر به چریک‌ها نزدیک شدند و تحت تأثیر آنان قرار گرفتند. گروگان‌ها، چریک‌ها را انسان‌هایی روشنفکر و باسواد یافتند که در پی رسیدن به اهدافی انسانی، جان خود را در معرض هرگونه خطر قرار داده‌اند.

- اگرچه زمینه‌ی پناهندگی به کوبا و دومینیکن برای چریک‌ها فراهم آمد، امّا آنان با استقامتی قابل تحسین، همچنان بر نجات جان و آزادی همرزمان‌شان اصرار ورزیدند.

- سرانجام روز سه‌شنبه سوم اردی‌بهشت ۱۳۷۶ (۲۳ آوریل ۱۹۹۷م.) نیروهای امنیتی آموزش‌دیده در آمریکا، در ساعت سه‌ونیم بعدازظهر (دوازده نیمه‌شب به وقت تهران) به ساختمان سفارت حمله کردند و با استفاده از اصل غافلگیری همه‌ی چریک‌ها - حتّی آنان که به سبب نداشتن سلاح، تسلیم شده بودند - را به قتل رساندند. در بین چریک‌های مقتول دو دختر جوان و دو نوجوان شانزده‌ساله نیز به چشم می‌خوردند.

- دولت از تحویل اجساد چریک‌ها به خانواده‌های‌شان سر باز زد و آنان را در نقطه‌ی نامعلومی به خاک سپرد.

[علاقه‌مندان به مطالعه‌ی بیشتر می‌توانند مراجعه کنند به این منبع: چیستا؛ تیرماه ۱۳۷۶؛ شماره‌ی ۱۴۰؛ صفحات ۸۱۸ تا ۸۳۳ (مقاله‌ای با عنوان جنبش توپاک آمارو» نوشته‌ی «ک.ش.نیک»).]

اینجا سزاوار است نَقلی داشته باشیم از بیانات حسن رحیم‌پور ازغدی، عضو شورای‌عالی انقلاب فرهنگی، درخصوصِ حضورشان در همایشِ نقد نظام سرمایه‌داری (برگزارشده در کشور ونزوئلا، از نهم تا پانزدهم دسامبر ۲۰۱۴ میلادی برابر با ۱۸ تا ۲۴ آذرماه ۱۳۹۳):

ایشان در سخنرانی پیش از خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران، ۲۶ دی‌ماه ۱۳۹۳، عنوان داشتند:

در سمیناری که در آمریکای لاتین بود، یک آقایی به نام پروفسور اورلاندو از کوبا آمده بود؛ به او می‌گفتند چه‌گوارای شماره‌ی دو. او می‌گفت:

از دوران دانشجویی که ما سلاح برداشتیم در کوهستان‌های کوبا و جنگ پارتیزانی با حکومت داشتیم و حکومت را سرنگون کردیم؛ من، چه‌گورا و فیدل کاسترو از اوّل تا لحظه‌ی آخر با هم بودیم. چه‌گوارا وزیر نیشکر شد و من معاونش بودم. چه‌گوارا می‌گفت: «ما اگر همین‌جا در کوبا محدود بشویم، کوبا را هم از دستمان می‌گیرند. ما باید انقلاب را صادر کنیم و برویم در کشورهای دیگر آمریکای لاتین بجنگیم تا بتوانیم خودمان هم بمانیم.»

مسلسلم را برداشتم که با چه‌گوارا بروم؛ او گفت: «کجا می‌آیی؟ اگر هر دو با هم برویم وزارتخانه می‌خوابد؛ من می‌روم و تو باش.»

این اوّلین جایی بود که از هم جدا شدیم. او رفت و در بولیوی کشته شد.

به اورلاندو گفتم واقعاً چریک‌های شما به لحاظ فلسفی همه کمونیست و لامذهب و بی‌دین بودند؟

گفت:

اصلاً قبل از پیروزی ما نگفتیم کمونیست هستیم. کسی حرفِ کمونیستی نمی‌زد. ما می‌گفتیم با ظلم مخالفیم؛ با آمریکا و با حکومت آمریکایی مخالفیم.

بعد از پیروزی، در تلویزیون از ما پرسیدند: «ایدئولوژی شما چیست؟»

گفتیم ایدئولوژی ما سوسیالیسم و کمونیسم است؛ درحالی‌که رزمندگانِ ما، همان‌هایی که پیروز شده بودند در مبارزه، اصلاً نمی‌دانستند کمونیسم چه هست.

برای او چند آیه راجع به اقتصاد اسلامی خواندم، خدا را شاهد می‌گیرم - نمی‌دانم فیلم جلسه هست یا نیست - ایشان ایستاد و ایستاده یکی دو دقیقه کف زد و بعد از جلسه پیش من آمد و گفت: «واقعاً این‌هایی که خواندید، در دین شما این حرف‌ها هست؟»

گفتم: «آقا! خیلی بیش از این حرف‌هاست. شما کمونیست هستید چون اسلام را ندیده‌اید. شما با کلیسای مسیحیت سروکار داشته‌اید. شماها مستضعف فکری هستید.»

به یکی دیگرشان گفتم: «شما کمونیست اقتصادی هستید. کمونیست فلسفی نیستید. سوادش را هم ندارید.»

اورلاندو گفت: «ما خبر نداشتیم تا همین الآن که در قرآنِ شما و در دین شما این حرف‌ها هست. ما اگر از اوّل می‌دانستیم، نگاهمان به موضوعات جور دیگری بود.»

آن طور که جست‌وجوهای نگارنده‌ی این سطرها نشان می‌دهد، شخصی که «رحیم‌پور ازغدی» از او با نام «پروفسور اورلاندو» یاد می‌کند، «پروفسور اورلاندو بورِگو» (Orlando Borrego) است. وی متولّد ۱۹۳۶م. و همرزم «ارنستو چه‌گورا» در انقلاب کوبا و معاون و دستیار او در کابینه‌ی انقلابی کوبا بوده است. «اورلاندو بورگو» پس از کشته‌شدنِ «چه‌گورا» در بولیوی، همچنان در خدمت دولت کوبا باقی ماند و بعدها در کوبا و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در رشته‌ی اقتصاد تحصیل کرد.

پروفسور اورلاندو در سال ۲۰۱۴م. مشاور اقتصادی رئیس‌جمهوری ونزوئلا «نیکلاس مادورو» شد. او صاحبِ تألیفاتی درباره‌ی ارنستو چه‌گورا اسطوره‌ی انقلابیون آمریکای لاتین است و از اقتصاددانانِ نام‌آورِ آمریکای لاتین به‌شمار می‌آید. [ر.ک. به: «ویکی‌پدیا» به زبان‌های انگلیسی و اسپانیولی] این‌همه گفته شد تا معلوم شود وی یکی از دولتمردانِ انقلابی، پُرسابقه، ضدّسرمایه‌داری، تحصیلکرده و صاحب‌نظریه، در آمریکای لاتین است.

رحیم‌پور ازغدی، پیش‌تر نیز ضمن سخنرانی در حضور دانیل اورتگا (رئیس‌جمهوری نیکاراگوئه) در دانشگاه تهران در بیستم خردادماه ۱۳۸۶ گفته بود:

باید به این پیام پی برد که مقاومت عدالتخواهانه زنده است و بر خلاف تبلیغات آمریکایی، این مقاومت ربطی به کمونیسم ندارد و خواست ملّت‌هاست، نه توطئه‌ی چند گروه کوچک.

کشته‌شدن انقلابیون باعث مبارزه در قاره‌های مختلف شد. این مقاومت ربطی به الحاد نداشته و مقاومت فطری بشر در مقابل ستم است. [خبرگزاری فارس؛ شماره‌ی ۸۶۰۳۲۰۰۵۷۰/]