Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


دوشنبه ۳ دی
۱۴۰۳

21. جمادي‌الثاني 1446


23. دسامبر 2024






مهدویّت در قرآن کریم
تالیفات استاد - کتاب جان جهان

مهدویّت در قرآن کریم

­­همان‌طور که اشاره شد، در قرآن کریم آیات فراوانی وجود دارد که مسأله­ی مهدویّت و حکومت جهانی توحید و قرآن و عدالت و فضیلت و معنویت و رفاه و امنیّت در آنها مورد تأکید قرار گرفته است. اکنون به نمونه‌هایی از آن آیات اشاره می‌کنیم.

قرآن کریم در بیان سرانجام تاریخ بشر می‌فرماید: وَ لَقَد کَتَبنٰا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْاَرْضَ یَرِثُهٰا عِبٰادِیَ الصّٰالِحُونَ:[i] هرآینه در زبور، پس از آنچه در تورات نگاشته بودیم، یا پس از یادآوری، نوشتیم که [حاکمیّت] زمین را بندگان شایسته‌ی من به ارث خواهند برد.

همچنین قرآن کریم می‌فرماید: اِنَّ الْاَرْضَ للِّٰهِ یُورِثُهٰا مَنْ یَشٰاءُ مِنْ عِبٰادِهِ وَ الْعٰاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ:[ii] زمین متعلّق به خداست؛ خداوند حکومت زمین را به هر گروه از بندگانش که بخواهد، می­رساند(در هر دوره­ای گروهی در روی زمین حاکم­اند) امّا سرانجامِ تاریخ بشر، حکومت در دست بندگان پرهیزگار خدا قرار خواهد گرفت.

در دوره­های زیادی از تاریخ طواغیت، ستمگران، جنایت­کاران، غارت­گران، فاسدان و نااهلان چه آشکارا به عنوان دیکتاتور فاسد و ظالم و خداناشناس و چه در جامه­ی نفاق و با شعارهای دینی و بسیار زیبا، امّا با عملکردهای بسیار زشت و غیرالهی، در جوامع بشری حکومت کرده‌اند. به بیان دیگر در دوره‌هایی دیکتاتورها با صراحت دیکتاتوری و ستم کرده‌اند و در دوره­هایی به اسم مردم‌سالاری و دموکراسی و جمهوریّت و به نام دین و معنویت، در بین بشر دیکتاتوری و ظلم ورزیده‌اند. علی‌رغم همه‌ی آن­چه در طول تاریخ بشر رخ داده است و حکومت جوامع بشری در دست فاسدان نا‌اهل و خدانشناسان فرعون‌صفت بوده است؛ قرآن کریم تأکید می­کند که وَ الْعٰاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ: حکومت کره­ی زمین سرانجام از آنِ بندگان پرهیزگار خدا خواهد بود.

همچنین قرآن کریم می‌فرماید: هُوَ الَّذِی أرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدیٰ وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ:[iii] خدا کسی است که رسولش را همراه با هدایت و دین حق برای بشر فرستاد؛ تا آن دین را بر همه­ی آیین­ها و مذاهبی که بر روی زمین حاکم است، غالب و چیره کند. این مضمون در آیه‌ی دیگری این‌گونه آمده است‌: کَتَبَ اللّٰهُ لَاَغْلِبَنَّ اَنَا وَ رُسُلِی‏ اِنَّ اللّٰهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ:[iv] خداوند چنین مقرّر داشته که من و رسولانم پیروز ‏خواهیم شد‌؛ چراکه خداوند قوى و شکست‏ناپذیر است.

بی شک چنین امری تا امروز واقع نشده است. هنوز قسمت اعظمِ جمعیّت کره­ی زمین به اسلام و قرآن باور نیاورده‌اند. پس این وعده ناظر به آینده‌ایست که چنین امری در جهان واقع خواهد شد و تنها دین حاکم بر روی زمین اسلام و تنها کتاب آسمانیِ رایج در بین بشر قرآن کریم خواهد شد.

همچنین خداوند متعال می‌فرماید‌: ‌‌وَعَدَ اللّٰهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّٰالِحٰاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْاَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضىٰ‏ لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ اَمْناً یَعْبُدُونَنِی‏ لٰا یُشْرِکُونَ بِی‏ شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذٰلِکَ فَاُولـٰئِکَ هُمُ الْفٰاسِقُونَ:[v] خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردند[vi] و عمل صالح انجام دادند وعده داد که خلافت زمین را به آنها ببخشد و آنها را به اقتدار و حاکمیّت برساند؛ همان‌طورکه مؤمنان صالح گذشته را به خلافت رساند؛ و دینی را که (خداوند متعال) برای شما پسندیده در سراسر جهان استقرار بخشد و پس از دوران خوف و اضطراب و نگرانی که بر بشریّت حاکم است، امنیّت را بر جهان حاکم کند. در آن شرایط تنها خدا پرستیده می‌شود و هیچ‌چیز در عبادت و بندگی‌ همتای خدای متعال نخواهد بود و کسی که پس از این نسبت‌به آن کفر ورزد‌ از گروه فاسقان خواهد بود. خداوند در این آیه به سه رویداد پی‌درپی اشاره می‌فرماید.

نخستین نکته این است که اسلام دین جهانی می‌شود. البتّه با عنایت به آیه‌ی‌ مبارکه‌ی اَلْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی‏ وَ رَضِیتُ لَکُمُ اْلاِسْلامَ دِیناً:[vii] امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را به‌عنوان دین برای شما پسندیدم؛ که شأن نزول آن‌ ماجرای نصب حضرت علی(علیه السلام) در غدیرخمّ به خلافت پیامبر و امیری مؤمنان ازجانب خداوند و به‌دست پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) است‌‌؛ دین مورد رضایت خداوند نه هر اسلامی، بلکه اسلام با تفسیر و تبیین و رهبری اهل‌بیت: است. اسلامی که با ولایت اهل‌بیت: همراه باشد دین کامل و پسندیده‌ی الهی است؛ یعنی مذهب تشیّع.

نکته‌ی دوم این است که چنین دینی پس از ناامنی و اضطراب‌هایی که بشریّت را اسیر خود کرده است، امنیّت و آرامش را به بشر هدیه می‌کند. بدین‌ترتیب دومین امر ایجاد امنیّت مطلق و رهایی بشر از هر عامل ترساننده است.

سوم آنکه در پرتو خلافت مؤمنان صالح راه عبادت و بندگی خدا، عبادت محض و خالصانه، برای بشریّت هموار می‌شود و از آن پس انسان‌ها به شرک و انحراف از توحید مبتلا نخواهند شد. آیین یکتاپرستی بر سراسر عالم حاکم می‌شود و ریشه‌ی شرک و مادّه‌گرایی و گرایش‌های مشرکانه و ملحدانه از جهان بشری برکنده می‌گردد. آیین توحید جهان­گیر می‌شود. عبادت خدا در وجود انسان­ها حاکم می‌شود. انسان‌ها عبد خدا می­شوند و شرک نمی­ورزند. این «شرک نمی‌ورزند» تنها به این معنا نیست که در برابر بت سجده نمی­کنند؛ یا ثنوی مذهب نیستند که به یزدان و اهرمن قائل باشند؛ یا اهل تثلیث نیستند که به اَب و اِبن و روح‌القدس معتقد باشند. این لایه­ی اوّل شرک است. شرک بحث بسیار ریشه‌داری است و لایه‌های عمیق­تری دارد که در بحث­های عرفان به آن اشاره کرده‌ایم.[viii] خداوند فرمود از جهان بشریت شرک را ریشه­کن می‌کنم. این­ را که غیر خدا را مؤثّر بدانند؛ ریشه‌کن می‌کنم. ریشه‌ی این­ را که از غیر خدا فرمان ببرند؛ از هویٰ و هوس، از نفس و شیطان، از طاغوت‌ها و قدر­تمندان و از هر که و هر چه غیر خداست، بی‌چون و چرا فرمان ببرند؛ می­کَنَم. حتّی ریشه‌ی این را که در برابر و در کنار خدا به وجود غیری قائل باشند؛ می‌کَنَم. توحید ناب و تمام عیار را بر جهان حاکم می‌کنم.

به‌موجب این آیه اگر کسی به این وعده کفر ورزد و منکر ظهور حضرت مهدی‌ارواحنافداه شود یا تردید کند که چنین امری واقع خواهد شد، درزمره‌ی کافران و فاسقان خواهد بود؛ یعنی مرز دین را شکسته و از حوزه‌ی دین خارج شده است. این معنا در احادیث بسیاری که اهل‌سنّت نیز از پیامبر نقل کرده‌اند آمده است که در جای خود بدان خواهیم پرداخت.

به‌طور قطع‌ این وعده‌های قرآنی تاکنون تحقّق نیافته‌اند و همگی آنها ناظر بر آینده است و تصدیق‌کننده‌ی امر مهدویّت در قرآن کریم می‌باشند و لٰا یُخلِفُ اللّٰهُ الْمِیعٰادَ؛[ix] لٰا یُخلِفُ اللّٰهُ وَعْدَهُ[x] وعده­ی خدا تخلّف­ناپذیر است.

عملی شدن وعیدهای خدا قطعی نیست؛ یعنی جایی که خدا تهدید کرده است، ممکن است تهدیدش را عملی نکند؛ چون عملی نکردنِ تهدید نقص نیست. وقتی کسی تهدید کرد که اگر فلان خطا را انجام دهی، فلان مجازات را در مورد تو عملی می­کنم؛ ولی بعداً از سر بخشش و بزرگواری آن مجازات را اجرا نکرد؛ کسی به فرد بخشنده عیب نمی­گیرد و او را مذمّت نمی­کند که چرا وعیدی را که دادی عملی نکردی؟ امّا تخلّفِ از وعده قبیح و زشت است. کسی وعده بدهد که اگر شما فلان کار را بکنید، من فلان پاداش را به شما می­دهم و شما آن کار را انجام دهید و او آن پاداش را ندهد؛ همه­ی عقلای عالم می‌گویند این کار زشت و قبیح است. تخلف در انجام وعده نقص و عیب است و خدای متعال مبرّای از هر عیب و نقص است. لذا محال است خدای متعال وعده­­یی را که داده است عملی نکند. بر همین اساس پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) می‌فرمایند: مَن وَعَدَهُ اللّٰهُ عَلیٰ عَمَلٍ ثَواباً فَهُوَ مُنجِزٌ لَهُ وَ مَن اَوْعَدَهُ اللّٰهُ عَلیٰ عَمَلٍ عِقٰاباً فَهُوَ فِیهِ بِالخِیٰارِ:[xi] کسی که خداوند در قبال عملی به او وعده‌ی ثواب و پاداشی دهد، وعده‌اش را برای او عملی می‌سازد و کسی که خداوند در مقابل عملی به او وعده‌ی عقاب و کیفری دهد، بسته به خواست خداوند است که آن کیفر را عملی کند یا خیر. بنابراین وعده‌های خداوند درباره‌ی حاکمیت دین و فضیلت و عدالت و امنیت و رفاه در تمامی جهان، قطعاَ عملی خواهد شد.

آیات قرآن کریم در زمینه‌ی مهدویّت و پیروزی و حاکمیّت توحید و اسلام و عدالت و امنیّت در فرجام تاریخ بسیار فراوان است[xii] که به همین موارد بسنده می‌کنیم و علاقمندان به آشنایی با آنها را به مراجعه به کتب تفصیلی در این زمینه و نیز تفاسیر قرآن کریم توصیه می‌کنیم.



[i]. سوره‌ی انبیاء، آیه‌ی ۱۰۵/

[ii]. سوره‌ی اعراف، آیه‌ی ۱۲۸/

[iii]. سوره‌ی صف، آیه‌ی ۹/

[iv] سوره‌ی مجادله، آیه‌ی ۲۱/

[v]. سوره‌ی نور، آیه‌ی ۵۵/

[vi]. فرمود: اَلَّذِینَ آمَنُوا؛ نفرمود أَسلَموا؛ کسانی که ایمان آوردند، نه کسانی که اظهار مسلمانی کردند. چون می­شود بدون باور قلبی اظهار مسلمانی کرد؛ کما این­که قرآن کریم به صراحت در مورد اعراب بادیه­نشین همین را بیان کرده است: قٰالَتِ الْأَعْرٰابُ آمَنّٰا: اعراب بادیه­نشین مدّعی ایمان شدند؛ امّا قرآن فرمود: قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلٰکِنْ قُولُوا أسْلَمْنٰا وَ لَمّٰا یَدْخُلِ الْإِیمٰانُ فِی قُلُوبِکُمْ: بگویید ما مسلمان شدیم؛ ما تسلیم شدیم؛ شما اهل ایمان نیستید؛ ظاهرتان تسلیم شده است؛ امّا باورِ به اسلام در قلب شما وارد نشده است و هرگز ایمان نیاورده‌اید. (سوره‌ی حجرات، آیه‌ی ۱۴) جایگاه اسلام ظاهر وجود انسان است؛ زبانش و رفتارش است؛ امّا جایگاه ایمان قلب انسان است. فرمود: لَمّٰا یَدْخُلِ الْإِیمٰانُ فِی قُلُوبِکُمْ: هرگز ایمان به دل‌های شما وارد نشده است. در اینجا قصد نداریم وارد بحث­های ولایت شویم؛ امّا اجمالاً بدانیم که مقصود از ایمان و مؤمنان در قرآن و روایات، ایمان و مؤمنان به ولایت است. لَمّٰا یَدْخُلِ الْإِیمٰانُ فِی قُلُوبِکُمْ یعنی شما اهل ولایت نیستید. دلایل مفصّلی هم دارد که در جای خود قابل طرح است. فقط در حدّ اشاره به این امر توجّه می‌دهیم که اولّین کافری که در عالم کفر ورزید، ابلیس بود که به تعبیر قرآن أبىٰ وَاسْتَکْبَرَ: (از اجرای امر الهی، که سجده­ی بر آدم بود) اِبا کرد و تکبّر و استکبار ورزید؛ وَ کٰانَ مِنَ الْکٰافِرینَ: و از کافران بود. (سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۳۴). فرمود: کٰانَ مِنَ الْکٰافِرینَ؛ نفرمود کَفَرَ؛ نفرمود الان که سجده نکرد کافر شد؛ فرمود از اصل کافر بود. شیطان وجود خدا را منکر نبود؛ وجود قیامت را هم منکر نبود؛ بحث نبوّت را هم منکر نبود؛ تنها چیزی که منکر بود تمکین و تسلیم در برابر ولایت بود. وقتی خدای متعال به خاطر تمرّد از سجده­ی بر آدم، شیطان را از درگاهش طرد کرد، او از خدا درخواست کرد: رَبِّ فَأنْظِرْنِی إلىٰ یَوْمِ یُبْعَثُونَ (سوره‌ی حجر، آیه‌ی ۳۶) اوّلاً گفت رَبِّ، پس خدا را قبول داشت؛ بعد هم گفت: فَأَنْظِرْنِی إلىٰ یَوْمِ یُبْعَثُونَ: خدایا تا روز قیامت و محشر به من مهلت بده؛ من نَمیرم؛ زنده بمانم. پس قیامت را هم قبول داشت. چون علم را هم از E Eجانب خدا می‌دانست، نبوت را هم قبول داشت. تنها چیزی که با آن می‌جنگید صراط مستقیم است. گفت: لَأَقعُدَنَّ لَهُمْ صِرٰاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ: من بر سر صراط مستقیم تو می­نشینم (و نمی‌گذارم کسی در صراط مستقیم حرکت کند.) (سوره‌ی اعراف، آیه‌ی ۱۶) امیرالمؤمنین۷ فرمودند: أنَا الصِّرٰاطُ الْمُسْتَقِیمَ: من صراط مستقیمم. (مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۵) صراط مستقیم ولایت است. او منکرِ ولایت بود؛ کاٰنَ مِنَ الْکٰافِرِینَ یعنی از ریشه اهل ولایت نبود. او منکرِ خلافتِ خلیفة‌الله بود و حاضر نشد در برابر خلیفة‌الله کرنش کند. پس کفر ابلیس در حقیقت کفرِ به ولایت ولیّ‌الله است. البتّه کفرِ به ولایت به کفرِ به توحید برمی­گردد و از آن ناشی می‌شود؛ چون ولایت چیزی جز تجلّی توحید نیست؛ امّا صورت آشکارش کفر به ولایت است.

اهل ایمان اهل ولایت‌اند و اهل ولایت­ اهل محبّت­اند. مقصود از ولایت محبّت است؛ چون جای ایمان در قلب است؛ قرآن می‌فرماید: کَتَبَ فِی قُلوبِهِمُ الْاِیمٰانَ: ایمان در دل‌های آنها ثبت و نگاشته شد. (سوره‌ی مجادله، آیه‌ی ۲۲) ونیز می‌فرماید: لَمّٰا یَدْخُلِ الْإِیمٰانُ فِی قُلُوبِکُمْ: ایمان هرگز به دل‌های شما وارد نشده است. پس جای ایمان در قلب است. قلب جای عشق است؛ جای محبّت است؛ پس ولایت همان عشق و محبّت به خدا و اولیای خداست.

[vii]. سوره‌ی مائده، آیه‌ی‌ ۳/

[viii]. ن. ک. مهدی طیّب، شراب طهور، ص ۱۴۱ و ۱۴۸/

[ix]. سوره‌ی زمر، آیه‌ی ۲۰/

[x]. سوره‌ی روم، آیه‌ی ۶/

[xi]. مجلسی، بحارالانوار، ج ۵، ص ۳۳۴/

[xii]. از جمله می‌توان به تفاسیر روائی و تأویلات این آیات مراجعه کرد. سوره‌ی بقره، آیات ۲، ۳ و ۱۷۵؛ سوره‌ی آل‌عمران، آیه‌ی ۲۰۰؛ سوره‌ی انعام، آیه‌ی ۱۵۸؛ سوره‌ی اعراف، آیه‌ی ۱۲۷؛ سوره‌ی انفال، آیه‌های ۷ و ۳۹؛ سوره‌ی توبه، آیه‌های ۳۲ و ۳۳؛ سوره‌ی اسراء، آیات ۵، ۷ و ۸۱؛ سوره‌ی انبیاء، آیه‌ی ۱۰۵؛ سوره‌ی حج، آیه‌ی ۴۱؛ سوره‌ی روم، آیه‌ی ۴؛ سوره‌ی صافّات، آیات ۱۷۱ تا ۱۷۳؛ سوره‌ی غافر، آیه‌ی ۵۱؛ سوره‌ی فتح، آیه‌ی ۲۸؛ سوره‌ی حدید، آیه‌ی ۱۷؛ سوره‌ی مجادله، آیه‌ی ۲۱؛ سوره‌ی صفّ، آیه‌ی ۸؛ سوره‌ی تکویر، آیه‌ی ۱۵ و سوره‌ی لیل، آیه‌ی ۲/