Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


دوشنبه ۳ دی
۱۴۰۳

21. جمادي‌الثاني 1446


23. دسامبر 2024






طول عمر حضرت مهدی‌ارواحنافداه
تالیفات استاد - کتاب جان جهان

طول عمر حضرت مهدی‌ارواحنافداه

چنانکه بیان شد‌، بنابه نقل موثّق روایات و احادیث‌، حضرت ولیّ‌عصر‌ارواحنافداه در شب نیمه‌ی شعبان سال ۲۵۵ ‌هـ .ق‌ قدم به عالم خاکی نهادند[i] و تاکنون حدود دوازده قرن از عمر شریف آن حضرت گذشته‌ است.[ii] عمری چنین طولانی برای بشر‌، برای بسیاری از مردم قابل هضم نیست. برای فهم و هضم این مطلب باید توجّه داشت که عمر طولانی برای بشر محال عقلی نیست‌؛ بلکه حدّاکثر می‌توان آن را یک محال عادی تلقّی کرد. بدین‌معنا که انسان‌ها به‌طور معمول این‌ اندازه عمر نمی‌کنند‌؛ امّا هیچ امتناع عقلی برای عمر طولانی وجود ندارد.

واقعیّت این است که امروزه آنچه دانشمندان را به تفکّر و تعجّب واداشته، مرگ انسان است، نه زندگی طولانی وی! چون عملکرد بدن به‌گونه‌ای است که سلّول‌های پیر به‌طور مستمر با سلّول‌های جوان جایگزین می‌شوند؛ درنتیجه این مجموعه‌ی زنده، پیوسته درحال نو شدن و بازسازی است و پیری و مرگ برای او معنایی ندارد. لذا از پا درآمدن و مرگ‌ پدیده‌ای غیر‌عادی است. ازاین‌رو برخی دانشمندان معتقدند الگوها و روش‌های نادرست زندگی و شیوه‌ی غلط تغذیه و تنفّس در هوای ناسالم و آلودگی‌های صوتی و خصلت‌های اخلاقی فرساینده و زیانبار همچون حرص، حسد، غضب و کینه‌توزی و هوسرانی و فشارهای عصبی و روانی ناشی از نگاه غلط به هستی و حیات و معنا و هدف نداشتن زندگی و احساس پوچی و ...، مرگ را به عنوان یک عارضه بر بشر تحمیل کرده است. اگر الگوها و روش‌های غلط زندگی، تغذیه‌ی نادرست و ناسالم، تهویه‌ی ناسالم، آلودگی‌های صوتی و مواردی از این قبیل و مهم‌تر از همه فشارهای عصبی و روانی نبود، هیچ دلیلی برای اینکه انسان به مرگ دچار شود، وجود نداشت. کوتاهی عمر بشر خصوصاً در عصر ما عمدتاً ناشی از فرسایش‌های روانی وعصبی و مبتلا بودن انسان‌ها به اختلالات روحی و روانی در اثر عواملی چون غصّه، حسرت، حسادت، نگرانی و ترس از آینده، زندگی تهی از معنا و هدف و ... است. تجربه نشان داده است که روح قوی و سرشار از آرامش و شادی و امید و رضامندی و برخوردار از زندگی معنا دار و والا و هدفمند، حتّی قادر است آثار فرساینده و مخرّب عوامل مادّی کوتاهی عمر را ترمیم کند. جهان‌بینی الهی و ایمان راسخ، چنین روح قوی‌یی به انسان می‌بخشد. اگر صاحب چنان روحی نکات بهداشتی و الگوهای صحیح تغذیه و فعّالیت‌های بدنی و بهر‌گیری از طبیعت و ... را مراعات و تبعیّت کند، در اثر اعتدال مزاج و سلامت روان بی‌شک از عمری بسیار طولانی‌تر از دیگران برخوردار خواهد شد. گزارش‌های تاریخی از وجود اشخاصی با عمرهایی چندین برابر عمر معمول انسان‌های زمان ما خبر می‌دهند که خود گواهی بر امکانپذیر بودن عمر بسیار طولانی برای بشر است.

توجّه به تأثیر قدرت روح در حفظ و باقی نگاه داشتن جسم سهم مهمّی در امکانپذیر شمردن عمر بسیار طولانی برای بشر دارد. انسان‌هایی که روحی وارسته و قوی دارند می‌توانند بدن خود را به‌نحوی غیر معمول حفظ کنند. مصادیق فراوانی برای این امر می‌توان یافت.

بنا به گزارشی که قریب ده سال قبل با عکس و تفصیل از سوی خبرگزاری فرانسه منتشر شد و در خبرگزاری‌ها و رسانه‌های خبری جهان انعکاس گسترده‌ای یافت،[iii] مرکز ملّی پژوهش‌های دفاعی مشغول مطالعه بر روی مرتاض هشتاد و سه ساله‌ای به نام پراهلاد جانی است که در هند شناسایی شده و هفتاد سال است بدون آب و غذا زنده مانده است.

نمونه‌ی پرتکرار قدرت روح در حفظ و بقای جسم، مرتاضانی هستند که مدّت‌های طولانی بدنشان را در تابوتی زیر خاک دفن می‌کنند و پس از ماه‌ها زنده و سالم از قبر بیرون می‌آورند.

نمونه‌های فوق کافی است تا هر شخص دیرباوری به قدرت روح در حفظ بدن پی‌برده و این امر را که حجّت‌خدا که انسان کامل به معنای تمام و برخوردار از بالاترین قدرت روحی است می‌تواند برای مدّت طولانی بدن خود را از فرسودگی و پیری و مرگ حفظ کند، به آسانی بپذیرد.

از شواهد امکان‌پذیر بودن عمر طولانی‌ برای بشر‌، می‌توان به یونس پیامبر(علیه السلام) اشاره کرد. زمانی که حضرت یونس‌(علیه السلام) برای قوم خویش طلب عذاب کرد‌، خداوند متعال به او فرمان داد قوم خود را ترک کند. یونس‌(علیه السلام) بر کشتی سوار شد و چون کشتی به وسط دریا رسید‌، نهنگی راه را بر کشتی بست. ناخدای کشتی با دیدن این صحنه اعلام داشت اگر یک نفر قربانی نشود‌، نهنگ کشتی را غرق خواهد کرد. پس قرعه‌کشی کردند و سه بار این کار را تکرار کردند و هر سه بار‌ قرعه به‌نام یونس‌(علیه السلام) افتاد. آن حضرت این امر را تقدیر الهی دانست و به آن تن داد. پس یونس‌(علیه السلام) را به داخل دریا انداختند و نهنگ او را بلعید. به فرموده‌ی قرآن کریم‌: فَلَوْ لٰا اَنَّهُ کٰانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ؛ لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ اِلىٰ‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ:[iv]‌‌ پس اگر او از تسبیح‌کنندگان نبود‌، تا قیامت او را در شکم آن نهنگ زندانی نگاه می‌داشتیم. این آیه‌‌ نشان‌ می‌دهد که حتّی امکان زنده ‌ماندن تا قیامت‌ برای بشر‌‌ وجود دارد.

توجّه به ولایت تکوینی حجّت‌خدا که تمامی مخلوقات را تحت اراده و مطیع و منقاد وی می‌سازد[v] و اراده‌ی او را بر جهان خلقت حاکم قرار می‌دهد، راه را بر فهم امکانپذیری عمر طولانی برای حضرت مهدی ارواحنا فداه سهل و هموار می‌کند. امام‌(علیه السلام) باذن‌الله و با قدرت تکوینی که خداوند به ایشان عنایت فرموده است، حتّی می‌تواند پیکر جدیدی برای خویش بیافریند، چه رسد به اینکه پیکر خویش را از فرسایش و پیری حفظ کند. به تعبیری ولیّ و صاحبِ زمان حاکم بر زمان است و محکوم زمان نیست؛ در نتیجه امام‌(علیه السلام) از تأثیرپذیری جبری از اقتضائات زمان، از جمله پیری و فرسودگی فراتر است.[vi]

پس از پی‌بردن به امکانپذیر بودن عمر طولانی برای بشر، باید دانست که هرگاه حکمت و مصلحت خاصّی اقتضا کند، خداوند متعال به بنده‌ای عمر طولانی عطا می‌کند؛ کمااینکه به تصریح قرآن کریم‌، در تاریخ انبیاء و اولیاء الهی عمرهایی بسیار طولانی‌ را شاهد بوده‌ایم؛ همانند عمر خضر(علیه السلام)، همان پیر اهل معرفتی که علم لدنّی داشت و حضرت موسی‌‌(علیه السلام) مأموریّت یافت نزد آن مربّی و معلّم ربّانی معرفت بیاموزد.[vii] حضرت خضر(علیه السلام) در زمانی که موسای کلیم‌‌(علیه السلام) عمر ظاهری خویش را سپری می‌کردند، پیر راهبری بود که سالیان زیادی از عمرش می‌گذشت‌ و از آن زمان تاکنون که هزاران سال گذشته است‌، هنوز همچنان زنده است و تا زمان ظهور حضرت مهدیارواحنافداه نیز زنده خواهد بود. این نمونه خود قرینه و شاهد بزرگی بر این حقیقت است که در صورت اقتضای حکمتی، خداوند عمری طولانی به انسانی عطا می‌کند. بنابه روایتی که از امام صادق علیه السلام نقل شده‌ است، عمر طولانی خضر(علیه السلام) به این جهت است که هیچ استبعادی در عمر طولانی حضرت بقیـّ‌الله‌ الاعظمارواحنافداه باقی نماند. امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: وَ اَمَّا الْعَبْدُ الصّٰالِحُ اَعْنِی الْخَضِرَ فَاِنَّ اللّٰهَ تَبٰارَکَ وَ تَعٰالىٰ مٰا طَوَّلَ عُمُرَهُ لِنُبُوَّةٍ قَدَّرَهٰا لَهُ وَ لٰا لِکِتٰابٍ یُنَزِّلُهُ عَلَیْهِ وَ لٰا لِشَرِیعَةٍ یَنْسَخُ بِهٰا شَرِیعَةَ مَنْ کٰانَ قَبْلَهُ مِنَ الْاَنْبِیٰاءِ وَ لٰا لِاِمٰامَةٍ یُلْزِمُ عِبٰادَهُ الْاِقْتِداءَ بِهٰا وَ لٰا لِطٰاعَةٍ یَفْرِضُهٰا لَهُٰ. بَلىٰ اِنَّ اللّٰهَ تَبٰارَکَ وَ تَعٰالىٰ لَمّٰا کٰانَ فِی سٰابِقِ عِلْمِهِ اَنْ یُقَدِّرَ مِنْ عُمُرِ الْقٰائِمِ‌ فِی اَیّٰامِ غَیْبَتِهِ مٰا یُقَدِّرُ وَ عَلِمَ مٰا یَکُونُ مِنْ اِنْکٰارِ عِبٰادِهِ بِمِقْدٰارِ ذٰلِکَ الْعُمُرِ فِی الطُّولِ، طَوَّلَ عُمُرَ الْعَبْدِ الصّٰالِحِ فِی غَیْرِ سَبَبٍ یُوجِبُ ذٰلِکَ اِلّٰا لِعِلَّةِ الْاِسْتِدْلٰالِ بِهِ عَلىٰ عُمُرِ الْقٰائِمِ وَ لِیَقْطَعَ بِذٰلِکَ حُجَّةَ الْمُعٰانِدِینَ لِئَلّٰا یَکُونَ لِلنّٰاسِ عَلَى اللّٰهِ حُجَّةٌ:[viii] و امّا عبد صالح خدا، یعنى خضر(علیه السلام)، خداى تعالى عمر او را طولانى ساخته است‌؛ ولى نه به‌دلیل نبوّتى که براى وى تقدیر کند یا برای کتابى که بر وى

فروفرستد یا شریعتى که شرایع انبیاء پیشین را با آن‌ نسخ کند یا امامتى که اقتداء به آن‌ بر بندگانش لازم باشد یا طاعتى که انجام دادن آن بر وى واجب باشد (حضرت خضر(علیه السلام)‌ پیامبر یا امام نبوده است)‌؛ بلکه چون در علم خداوند گذشته بود که عمر قائم(علیه السلام) در دوران غیبتش طولانى خواهد شد، و می‌دانست بندگان‌ این عمر طولانى را انکار خواهند کرد، عمر این بنده‌ی صالح خود را طولانى کرد تا از طول عمر او به طول عمر قائم(علیه السلام) استدلال و حجّت معاندان با آن منقطع شود و براى مردم علیه خداوند حجّتى نباشد.

شاهد دیگر بر این امر‌ عمر طولانی حضرت عیسی‌بن‌مریم(علیهما السلام) است. برخلاف پندار یهودیان و مسیحیان، بنا به تصریح قرآن، حضرت عیسی‌(علیه السلام) نه کشته شدند و نه به صلیب کشیده شدند؛ بلکه حواری خائنی[ix] که مخفیگاه آن حضرت را به یهودیان نشان داد، چهره‌اش به‌شکل حضرت عیسی‌(علیه السلام) تبدیل شد و یهودیان او را با آن حضرت اشتباه گرفتند و به صلیب کشیدند. خداوند نیز حضرت عیسی‌(علیه السلام) را به آسمان برد[x] و هم‌اکنون در یکی از کرات آسمانی زندگی می‌کنند و بنابه احادیث مورد اتّفاق شیعه و سنّی، در زمان ظهور و قیام حضرت بقیّۀالله(علیه السلام) به زمین باز‌خواهند ‌گشت و یار و یاور و مؤذّن نماز امام عصرارواحنافداه خواهند بود و در نماز به ایشان اقتدا خواهند کرد.[xi]

نمونه‌ی بعد‌ حضرت نوح(علیه السلام) است که به تصریح قرآن‌ فاصله‌ی زمانی بین بعثت آن حضرت تا وقوع طوفان‌ نهصدوپنجاه سال بود‌‌‌: وَ لَقَدْ اَرْسَلْنٰا نُوحاً اِلىٰ‏ٰ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِیهِمْ اَلْفَ سَنَةٍ اِلّٰا خَمْسِینَ عٰاماً فَاَخَذَهُمُ الطُّوفٰانُ وَ هُمْ ظٰالِمُونَ‌:[xii] و ما نوح را به‌سوى قومش فرستادیم و او درمیان آنان نهصدوپنجاه سال درنگ کرد؛ امّا سرانجام طوفان و سیلاب آنان را فراگرفت‌؛ درحالى‌که ظالم بودند. یقیناً مجموع عمر آن حضرت از تولّد تا بعثت، از بعثت تا طوفان و پس از طوفان تا وفات، بیش از این مقدار بوده است. به‌موجب برخی روایات‌، عمر حضرت نوح(علیه السلام)‌ حدود هزاروسیصد یا هزاروچهارصد یا دوهزاروپانصد سال بوده است.[xiii]‌‌

در جمع‌بندی مطالب‌ می‌توان گفت عمر طولانی نه تنها محال عقلی و منطقاً ممتنع نیست؛ بلکه کاملاً امکانپذیر و ممکن الوقوع است. خداوند متعال قادر است عمرهای بسیار طولانی به بندگانش مرحمت فرماید و بنابه نصّ کتب آسمانی‌، در موارد بسیاری که حکمت الهی اقتضا کرده‌، انسان‌هایی عمر بسیار طولانی داشته‌اند. حکمت‌های بیشمار غیبت حضرت ولیّ‌عصرارواحنافداه چنین عمر طولانی‌یی را برای آن حضرت اقتضا می‌کند[xiv] ولذاست که خداوند متعال‌ عمری بسیار طولانی به آن حضرت عنایت فرموده ‌است.

ذکر این نکته هم لازم است که علی‌رغم عمر طولانی، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف پس از ظهور و سالیانی حکومت برجهان، به حکم کُلُّ نَفْسٍ ذٰائِقَةُ الْمَوْتِ:[xv] هر کس طعم مرگ را می‌چشد؛ سرانجام از دنیا خواهند رفت و با ارتحال ایشان دوران رجعت آغاز خواهد شد و نخستین شخص از اهل‌بیت: که برای اداره‌ی امور عالم پس از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در اواخر عمر آن حضرت رجعت می‌کنند و غسل، کفن، نماز و تدفین پیکر مطهّر امام عصرارواحنافداه را انجام می‌دهند، امام حسین(علیه السلام) خواهند بود.[xvi]

همان‌طور که پیشتر گفتیم در مورد نحوه‌ی از دنیا رفتن امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از روایات دو برداشت وجود دارد. از برخی روایات مرگ طبیعی آن حضرت و از بعضی دیگر شهادت ایشان برداشت می‌شود.[xvii]

مدّت زنده بودن حضرت ولیّ‌عصرارواحنافداه پس از ظهور نیز در روایات متفاوت ذکر شده است.[xviii] با توجّه به روایاتی که به کند شدن گذشت زمان پس از ظهور اشاره دارند،[xix] این احتمال وجود دارد که برخی روایات با معیار قبل از ظهور و برخی دیگر با معیار پس از ظهور، طول دوران حیات ظاهری امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف پس از ظهور آن حضرت را ذکر کرده باشند. برخی روایات نیز تنها دوران حکومت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را بیان داشته‌اند و فاصله‌ی زمانی آغاز قیام آن حضرت تا تشکیل و استقرار حکومت جهانی ایشان را به حساب نیاورده‌اند. بعضی از روایات نیز مدّت حکومت آن حضرت در دوران رجعت ایشان را ذکر کرده‌اند. بر این اساس تفاوت زمان ذکر شده در روایات قابل فهم خواهد بود.



[i]. حرّعاملی، اثبات‌الهداة، ج ۵، ص ۱۹۷/

[ii]. اکنون که سال ۱۴۳۸ هـ .ق است، قریب به هزاروصدوهشتادوسه سال‌ از امامت آن حضرت می‌گذرد.

[iii]. خبر مزبور در سال ۱۳۸۳ در جراید و سایت‌های خبری ایران نیز انعکاس گسترده‌ای پیدا کرد.

[iv]. سوره‌ی صافّات‌، آیات ۱۴۳ و ۱۴۴/

[v]. به تعبیر امام هادی۷ در زیارت جامعه‌ی کبیره: ذَلَّ کُلُّ شَیْءِ لَکُمْ: همه چیز برای شما رام و راهوار شد. (صدوق، عیون‌اخبارالرّضا۷، ج ۲، ص ۲۷۶)

[vi]. توجّه به نکته‌ی فوق درک این سخن ائمّه: را آسان می‌سازد که فرمودند: مٰا مِنّٰا اِلّٰا مَقْتُولٌ اَوْ مَسْمُومٌ: هیچ‌یک از ما امامان نیست مگر اینکه با سلاح کشته می‌شود یا با سَم به شهادت می‌رسد.( مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳۶۴ و ج ۲۷، ص ۲۱۷ و روایات دیگری با همین مضمون: ص ۲۰۹، ۲۱۴) پس اگر سلاح یا سم به کار نمی‌افتاد این امکان وجود داشت که سایر ائمّه: هم عمری طولانی همچون حضرت ولیّ عصرارواحنافداه بکنند. مؤیّد این امر روایات حاکی از عمرهای طولانی پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) و ائمّه: در دوران رجعت است.

اینکه در روایات معصومین: یکی از علل غیبت امام زمان(علیه السلام) نگرانی از به قتل رسیدن آن حضرت عنوان شده است (مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۰ و ۹۸) شاید ناظر بر همین نکته باشد که تنها چیزی که می‌تواند به عمر آن حضرت پایان دهد و در نتیجه رسالتی را که بر دوش دارند انجام نشده بگذارد، کشته شدن ایشان است و با غیبت و خارج شدن آن حضرت از دسترس کسانی که در صدد قتل ایشان می‌باشند، احتمال مرگ امام زمان(علیه السلام) منتفی خواهد شد. همین‌طور آنچه را در برخی متون روائی در مورد به شهادت رسیدن امام زمان(علیه السلام) هفتاد سال پس از ظهور ایشان آمده است، (علی‌بن‌زین‌العابدین‌حائری، الزام‌النّاصب‌فی‌اثبات‌حجّةالغائب، ج ۲، ص ۱۳۹) اگر قابل اطمینان باشد، می‌توان تأییدی بر این امر دانست که آن حضرت نیز همچون پدران معصوم خویش با کشته شدن از دنیا می‌روند و نه با مرگ طبیعی. E Eالبتّه روایاتی نیز وجود دارد که از محتوای آنها این احتمال تقویت می‌شود که امام زمان(علیه السلام) نهایتاً به مرگ طبیعی از دنیا خواهند رفت. (مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۹۳ و ۱۰۳)

[vii]. ماجرای درس‌آموزی حضرت موسی۷ از حضرت خضر۷ در آیات ۶۰ تا ۸۲ سوره‌ی کهف قرآن کریم به اختصار آمده است.

[viii]. صدوق‌، کمال‌الدّین‌وتمام‌النّعمة، ج ۲‌، ص ۳۵۷؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۲۲۲/

[ix]. یهودای اسخریوطی.

۲. سوره‌ی نساء، آیه‌های ۱۵۷ و ۱۵۸/

[xi]. طبرسی، احتجاج، ج ۱، ص ۴۸: اَلْمَهْدِیُّ اِذا خَرَجَ‏ نَزَلَ‏ عِیسَى‏بْنُ‏مَرْیَمَ‏ لِنُصْرَتِهِ‏ فَقَدَّمَهُ‏ وَ یُصَلِّی خَلْفَهُ‏: هنگامی‌که مهدی قیام کند عیسی‌بن‌مریم برای یاری او فرود می‌آید و آن حضرت را مقدّم می‌دارد و پشت سر ایشان نماز می‌گزارد.

البتّه درباره‌ی اینکه حضرت عیسی۷ تاکنون زنده‌اند، بین مفسّران اختلاف نظر وجود دارد و برخی به استناد آیه‌ی ۱۱۷ سوره‌ی مائده، معتقدند مدّتی پس از عروج، حضرت عیسی۷ از دنیا رفته‌اند و در زمان ظهور حضرت ولیّ‌عصرارواحنافداه رجعت می‌کنند. ولی دیگر مفسّران واژه‌ی (تَوَفَّیـْتَنِی) در آیه‌ی مزبور را به معنای به‌نحو کامل بیرون بردن آن حضرت از بین مردم دانسته و دلیل بر رحلت آن حضرت نمی‌دانند. روایات متعدّد نزول و حضور آن حضرت در زمان ظهور حضرت ولیّ‌عصرارواحنافداه که از طریق محدّثان شیعه و سنّی نقل شده، مؤیّد زنده بودن آن حضرت است.

[xii]. سوره‌ی عنکبوت‌، آیه‌ی ۱۴/

[xiii]. ابوالحسن‌علیّ‌بن‌الحسین‌الهذلی، اثبات‌الوصیّۀ، ص ۳۳؛ علیّ‌بن‌غیاث‌الدّین‌نیلی، منتخب‌انوارالمضیئۀ، ص ۸۴/

[xiv]. حکمت‌های غیبت در گفتار‌های بعد بیان شده است.

[xv]. سوره‌ی آل‌عمران، آیه‌ی ۱۸۵/

[xvi]. مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۹۳ و ۱۰۳/

[xvii]. با توجّه به احادیثی که تأکید می‌نمایند برای هریک از مؤمنان یک مرگ طبیعی و یک شهادت مقدّر شده است و در نتیجه اگر در زندگی نخستین خود به شهادت برسند، در دوران رجعت با مرگ طبیعی از دنیا خواهند رفت و اگر در زندگی نخستین با مرگ طبیعی از دنیا روند، در دوران رجعت به شهادت خواهند رسید (مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۴۰ و ۵۳) امام زمان(علیه السلام) نیز اگر پس از ظهور به مرگ طبیعی از دنیا بروند، در دوران رجعتشان به شهادت خواهند رسید و اگر پس از ظهور به شهادت برسند، در دوران رجعت به مرگ طبیعی از دنیا خواهند رفت.

[xviii]. هفت سال (مفید، ارشاد، ج ۲، ص ۲۸۱ و ۳۸۵ و طوسی، غیبت، ص ۴۷۴) نوزده سال (حرّعاملی، اثبات‌الهداة، ج ۵، ص ۱۷۰ و مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۰۰) چهل سال ( طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۲۹۱ و حرّعاملی، اثبات‌الهداة، ج ۵، ص ۲۰۲) هفتاد سال (مفید، ارشاد، ج ۲، ص ۳۸۱) سیصد و نه سال ( طوسی، غیبت، ص ۴۷۴؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۹۰ و ج ۵۳، ص ۱۰۰)

[xix]. طوسی، غیبت، ص ۴۷۴ و ۴۷۵؛ مفید، ارشاد، ج ۲، ص ۲۸۱ و حرّعاملی، اثبات‌الهداة، ج ۵، ص ۱۴۹/