Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


دوشنبه ۳ دی
۱۴۰۳

21. جمادي‌الثاني 1446


23. دسامبر 2024






انتظار فرج- اهمیت و مفهوم انتظار فرج
تالیفات استاد - کتاب جان جهان

انتظار فرج 

اهمیت و مفهوم انتظار فرج 

خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید:‌ فَهَلْ یَنْتَظِرُونَ اِلّٰا مِثْلَ اَیّٰامِ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ قُلْ فَانْتَظِرُوا اِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرینَ؛ ثُمَّ نُنَجِّی رُسُلَنٰا وَ الَّذینَ آمَنُوا کَذٰلِکَ حَقًّا عَلَیْنٰا نُنْجِ الْمُؤْمِنِینَ:[i] آیا چیزی را انتظار می‌کشند جز آنچه برای پیشینیان آنها رخ داد؟ بگو منتظر باشید که من نیز با شما از منتظران خواهم بود. پس از این انتظار‌، ما رسولان خود و مؤمنان را نجات خواهیم داد و این نجات‌بخشی‌ حقّی بر ماست [که خود آن را قائل شدیم.]

چنانکه پیشتر گفتیم، یکی از وظایف خاص و برجسته‌ی شیعیان در دوران غیبت حضرت مهدی‌ارواحنا‌فداه انتظار فرج است. انتظار در عقیده‌ی شیعه‌ جایگاه بسیار رفیع و بلندی دارد و احادیث فراوانی در این زمینه ازجانب معصومین: رسیده است که برای درک بهتر مفهوم انتظار و اهمیت آن به چند نمونه اشاره می‌کنیم.

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) می‌فرمایند‌: اَفْضَلُ اَعْمٰالِ اُمَّتِی اِنْتِظٰارُ الْفَرَجِ مِنَ اللّٰهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ:[ii] برترین اعمال امّت من‌ انتظار فرج ازجانب خداوند عزّوجلّ است. امیرالمؤمنین‌(علیه السلام) در پاسخ شخصی که می‌پرسد: أَیُّ الْأعـْمٰالِ أحَبُّ إلَى اللّٰهِ عَزَّ وَ جَلَّ؟ کدام عمل نزد خداوند محبوب‌ترین است؟ می‌فرمایند: اِنـْتِظٰارُ الْفَرَجِ‏: انتظار فرج. در بحث وظایف شیعه نیز نقل کردیم که امام کاظم‌(علیه السلام) می‌فرمایند‌: اَفـْضَلُ الْعِبٰادَةِ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ انْتِظٰارُ الْفَرَجِ:[iii] برترین عبادات پس از معرفت‌، انتظار فرج است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) می‌فرمایند: أَفْضَلُ جِهٰادِ أُمَّتِی انْتِظٰارُ الْفَرَجِ:[iv] برترین جهاد امّت من انتظار فرج است.

سه نکته در این احادیث قابل تأمّل است. نخست اینکه در حالی که در شریعت اسلام اعمال و عبادات برجسته‌ی فراوانی وجود دارد‌؛ انتظار فرج‌ افضل اعمال و عبادات معرّفی شده است. دوم اینکه بر مقدّم بودن معرفت بر انتظار تأکید شده است که نشان می‌دهد انتظار بدون معرفت‌، انتظار واقعی و سازنده نیست. سوم آنکه‌ فرموده‌اند برترین و بزرگترین عمل انتظار فرج است؛ پس انتظار عمل است، نه بی‌عملی و بدون فعّالیّت دست روی دست نهادن و چشم‌به‌راه حوادث خارق‌العاده و غیرعادّی برای تغییر و تحوّل وضع موجود نشستن. انتظار برترین جهاد است، نه تسلیم و ستم‌پذیری و سکوت در برابر ظلم. کسی که منتظر است تا حجّت‌خدا ظهور کند و در رکاب آن حضرت در کارزار جهانی شرکت کند و ریشه‌ی ظلم و فساد را از عالم برکند و ظلم جهانی را درهم شکند‌‌، نمی‌تواند نسبت به ظلم در محیط خود بی‌تفاوت باشد‌ و به نام انتظار، گذران اوقات کند تا ظهور تحقّق پذیرد.

به بیان دیگر دو نوع انتظار قابل تصوّر است: انتظار منفعل، منفی و مخرّب و انتظار فعّال، مثبت و سازنده. برخی اشخاص به‌بهانه‌ی انتظار‌ در حالی که شاهد ظلم‌ و جورهای جبّاران و ستمگران هستند، همچون یک تماشاچی منفعل و بی‌خاصیت، سکوت مطلق پیشه می‌کنند و بر این عقیده‌اند که روزی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ظهور خواهند کرد و حقّ مظلومان را بازخواهند ستاند. درحالی‌که انتظار فرج‌ انفعال و بی‌عملی نیست؛ بلکه فعّالیت و عمل و از مهمترین و اصلی‌ترین وظایف شیعیان در دوران غیبت‌ است و ازاین‌رو در روایات‌ مورد تأکید و اهمّیّت فراوان قرار گرفته است.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می‌فرمایند‌: اَلْمُنْتَظِرُ لِاَمْرِنٰا کَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِی سَبِیلِ اللّٰهِ:[v]کسى که منتظر امر ماست همچون شهیدى است که در راه خدا در خون خود غوطه بخورد. همچنین امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: مَنْ مٰاتَ مِنْکُمْ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ لِهـٰذَا الْاَمْرِ کَمَنْ هُوَ مَعَ الْقٰائِمِ فِی فُسْطٰاطِهِ. ‌‌(قٰالَ) ثُمَّ مَکَثَ هُنَیْئَـﺔً ثُمَّ قٰالَ: لٰا بَلْ کَمَنْ قٰارَعَ مَعَهُ بِسَیْفِهِ. ثُمَّ قٰالَ: لٰا وَ اللّٰهِ اِلّٰا کَمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اللّٰهِ:[vi] هرکس از شما بمیرد درحالىکه منتظر ظهور قائم آلمحمّد: باشدهمانند کسى است که با قائم(علیه السلام) در خیمهاش باشد.‌ سپس لحظهاى سکوت کردند و آنگاه فرمودند‌: خیر‌؛ بلکه مانند کسى است که در رکاب او شمشیر زده است. بعد از آن فرمودند‌:‌ نه به خد‌ا‌؛ همچون کسى است که در رکاب پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) به شهادت نائل شده است.

به‌طور قطع‌ این مقامات‌‌ متعلّق به تماشاگران منفعل و ساکت دربرابر ظلم و جور نیست‌؛ بلکه نیل به این درجات‌ مستلزم عمل و ایجاد آمادگی در وجود خویشتن و در جامعه برای ظهور حضرت بقیّۀ‌الله الاعظم‌ارواحنا‌فداه است.

خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است: وَ نُرِیدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسـْتُضـْعِفُوا فِی الْاَرْضِ وَ نًجـْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَ نَجـْعَلَهُمُ الْـوَارِثِینَ:[vii] و اراده کردیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان زمین بگردانیم.‌ این اراده‌ی خداوند است و اراده‌ی خدا قطعاً محقّق می‌شود.

در ادبیّات قرآن‌ واژه‌ی استضعاف دو مفهوم و معنا دارد و لذا دو نوع مستضعف وجود دارد‌. یکی مستضعف ارزشمند و دیگری مستضعف فاقد ارزش. آیه‌ی یادشده‌ گروه اوّل را معرّفی می‌کند و به ایشان بشارت پیشوایی و حاکمیّت بر زمین می‌دهد‌؛ امّا دسته‌ی دومِ مستضعفان‌ گروهی هستند که خداوند به آنها وعده‌ی خواری و عذاب داده است. طبق آیات قرآن‌ گروهی از اهل حقّ و توحید و فضائل‌ که در رویارویی و مصاف با مستکبران شکست می‌خورند‌ و پایمال می‌شوند، مستضعفان مظلوم و ستمدیده هستند که خداوند به آنها وعده‌ی حقّ پیشوایی و حکومت زمین را داده است‌؛ امّا دسته‌ی دیگر مستضعفان ظالم بر خویشتنند؛ کسانی که به حاکمیت ظلم و جور تن می‌دهند و به‌جای مبارزه‌‌، چاپلوسی و تملّق و نوکری پیشه‌می‌‌کنند. این عدّه به خفّت و خواری تن داده‌اند و منظلم و ستم‌پذیرند و عذابی دردناک در انتظارشان است. قرآن کریم در مورد حالت این گروه از مستضعفان هنگام جان دادن می‌فرماید: اِنَّ الَّذِینَ تَوَفّیـٰهُمُ الـْمَلٰائِکَةُ ظٰالِمِی اَنـْفُسِهِمْ؛ قٰالُوا فِیـْمَ کُنـْتُمْ؟ قٰالُوا: کُنّٰا مُسـْتَضـْعَفِینَ فِی الْاَرْضِ. قٰالُوا اَلَمْ تَکُنْ اَرْضُ اللّٰهِ وَاسِعَةٌ فَتُهٰاجِرُوا فِیـْهٰا؟[viii] کسانی که در حالی که بر خویش ستم کرده‌اند، فرشتگان آنها را قبض روح کردند، به آنها گفتند: در کجا به‌سر می‌بردید؟ در پاسخ گفتند: در زمین مستضعف بودیم. فرشتگان گفتند: آیا زمین خدا وسیع نبود تا به‌جای دیگری مهاجرت کنید؟ قرآن درباره‌ی مجادله‌ی آنها با مستکبران هنگام حضور در پیشگاه الهی می‌فرماید: وَ لَوْ تَرىٰ‏ اِذِ الظّٰالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ اِلىٰ‏ بَعْضٍ الْقَوْلَ یَقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذینَ اسْتَکْبَرُوا لَوْ لٰا اَنْتُمْ لَکُنّٰا مُؤْمِنِینَ؛ قٰالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا اَنَحْنُ صَدَدْنٰاکُمْ عَنِ الْهُدىٰ‏ بَعْدَ اِذْ جٰاءَکُمْ بَلْ کُنْتُمْ مُجْرِمِینَ؛ وَ قٰالَ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَ النَّهٰارِ اِذْ تَأمُرُونَنٰا اَنْ نَکْفُرَ بِاللّٰهِ وَ نَجْعَلَ لَهُ اَنْداداً وَ اَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمّٰا رَأوُا الْعَذٰابَ وَ جَعَلْنَا الْاَغْلالَ فِی‏ اَعْنٰاقِ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ یُجْزَوْنَ اِلّٰا مٰا کٰانُوا یَعْمَلُونَ‏:[ix] و اگر ستمگران را هنگامی که در پیشگاه پروردگارشان متوقّف می‌گردند، ببینی؛ که برخی با برخی دیگر به مجادله می‌پردازند و گناه خود را به گردن دیگری می‌اندازند. آنها که به استضعاف تن دادند به کسانی که استکبار ورزیدند می‌گویند: اگر شما نبودید ما مؤمن بودیم. آنها که استکبار ورزیدند به کسانی که تن به استضعاف دادند می‌گویند: آیا پس از آنکه هدایت برای شما آمد ما مانع شما شدیم (که آن را بپذیرید)؟ و آنها که تن به استضعاف دادند به کسانی که استکبار ورزیدند می‌گویند: بلکه هنگامی که شما به ما فرمان می‌دادید به خدا کفر بورزیم و برای او شریکی قائل شویم، فریب شب و روز (زمانه) بود (که ما را به تمکین از فرمان شما واداشت و مایه‌ی گمراهی ما شد.) و هنگامی که آنان عذاب را ببینند، پشیمانی خود را پنهان کنند و ما غُل‌ها را بر گردن کافران می‌نهیم. آیا جز همانچه عمل مى‏کردند به آنها جزا داده مى‏شود؟

بنابراین مستضعفانی که وعده‌ی وراثت حاکمیت زمین به آنها داده شده است، منتظران مبارزی هستند که در مصاف با ستمگران درهم‌شکسته‌اند و از پادرآمده‌اند؛ نه کسانی که به‌بهانه‌ی انتظار، در برابر ستمگران تن به تسلیم و کرنش داده‌اند.

مدّعیان انتظار دو دسته‌اند‌؛ گروهی به‌بهانه‌ی انتظار‌ یأس و بی‌عملی پیشه می‌کنند و بدون هیچ تحرّکی، دربرابر ظلم سکوت می‌کنند و تسلیم می‌شوند و چشم به آینده‌ای خیالی و اتّفاقی و غیبی و خارق‌العاده می‌دوزند که همه‌ی مشکلات را حل کند‌. چنین افرادی به‌سرعت دچار فساد و آلودگی‌های وضع موجود می‌شوند. امّا گروه دوم منتظران‌‌ راه انتظار پویا و سازنده را در پیش گرفته‌اند که توأم با مجاهده و تلاش و تحرّک است و اساس آن‌‌ تسلیم نشدن و مقاومت در برابر وضع موجود و امید به آینده است.

از منظر دیگر می‌توان گفت انتظار متضمّن دو مفهوم است؛ نخست عدم رضایت از وضع موجود و تسلیم شرایط کنونی نشدن؛ دوم چشم‌به‌راه یک وضعیّت مطلوب بودن و خواستن آینده‌ای آرمانی مطابق آرزوهای والای انسانی. این دو اصل‌، میوه‌ی انتظار را بر درخت وجود انسان بارور می‌سازد‌.

درمیان افرادی که وضع موجود را برنمی‌تابند و تسلیم نمی‌شوند‌ دو نوع نگاه انحرافی دیده می‌شود که آنها نیز با انتظار سازنده متفاوت است. گروهی از وضع موجود راضی نیستند و به آن تن نمی‌دهند‌‌؛ امّا به گذشته‌ای باستانی و اساطیری دل خوش کرده‌اند؛ مانند برخی از ملّت‌ها که گذشته‌ای اساطیری داشته‌اند و به آن اسطوره‌ها دل بسته و افتخار می‌کنند. این نگاه‌ گریز از زمان حال به گذشته است که بیشتر نقش تخدیری دارد و انسان را به مرده‌پرستی وا‌می‌دارد تا کم‌کم او را به یک مردار تبدیل ‌سازد. چنین اشخاصی در زمان حال زندگی نمی‌کنند و طبیعتاً هر روز‌ بیشتر از جریان زمان عقب خواهند ماند‌؛ زیرا اهل تکاپو و تلاش نیستند‌‌ و تنها به استخوان‌های پوسیده‌ی نیاکان خود افتخار می‌کنند. این عقب‌ماندگی آن‌قدر ادامه خواهد یافت تا سرانجام چرخ زمان آنها را در زیر فشار خود خرد کند و نابود سازد.

گروه دوم برعکس گروه قبل در آینده‌ای وهمی و تخیّلی سیر می‌کنند. این‌گونه افراد‌ در افکار و اندیشه‌ی خود‌ یک مدینه‌ی فاضله‌ی خیالی ترسیم می‌کنند و منتظر به وقوع پیوستن خیالات خویش در آینده هستند. این گروه نیز در زمان حال زندگی نمی‌کنند و طبیعتاً در برخورد با واقعیّات زندگی شکست می‌خورند‌؛ زیرا با مسائل روز زندگی رو‌به‌رو نمی‌شوند. آنها از زمان حال به آینده‌ای تخیّلی پناه برده‌اند که بیشتر آرمانی و ایده‌آلیستی است و تضمینی برای وقوع آن وجود ندارد‌.

امّا شیعه‌ی منتظر‌ برای تن ندادن به مفاسد و مظالم دنیای امروز‌‌ نه به گذشته‌های باستانی و اساطیری می‌گریزد و نه به آینده‌های تخیّلی و ذهنی پناه می‌برد‌؛ بلکه او به یک واقعیّت تضمین‌شده و قطعی چشم دوخته است.

اعتقاد به جامعه‌ای ایده‌آل در پایان تاریخ به‌صورت یک حقیقت محتوم و قطعی‌ آثار بسیار سازنده‌ای بر انسان منتظر خواهد گذاشت. همان‌گونه که آشنایی با بزرگان و سیره و زندگی آنان به شخصیت فرد شکل می‌دهد و او را می‌سازد و با خواندن سیره و آیین زندگی پیامبران، امامان و اولیای خدا‌: فرد از ایشان الهام و الگو می‌گیرد و روش درست زندگی را می‌آموزد‌؛ به همان ترتیب اعتقاد به جامعه‌ی جهانی سرشار از عدل‌، توحید‌، معنویّت،‌ فضیلت، اخلاق، صلح، امنیّت و عدالت و شناخت آن،‌ نقش الگویی دارد و الهام‌بخش زندگی امروز جامعه‌ی منتظر خواهد بود. همان‌طور که انسان وقتی تحت‌تأثیر یک شخصیّت بزرگ قرار می‌گیرد، تدریجاً به رنگ او درمی‌آید، ملّتی هم که جامعه‌ی مهدوی را بشناسد و به آن دل ببندد و چشم بدوزد، تحت تأثیر آن به‌سوی ویژگی‌های جامعه‌ی ایده‌آل مهدوی‌ سوق خواهد یافت.[x]

دو ثمره‌ی بزرگ در انتظار شیعه به چشم می‌خورد‌؛ اوّلین ثمره‌، روحیّه‌ی تسلیم‌نا‌پذیر شیعه‌ی منتظر است که باعث می‌شود هر‌چه هم زورمداران فاسد و فاجر در عالم قدرتمند ‌شوند‌، روحیّه‌اش را نبازد و تسلیم نشود‌ و با اتّکاء به این انتظار‌ بر باور خود استوار بماند که پیروزی نهایی از آن اسلام خواهد بود و قدرتمندان ظالم و فاسد و مروّج کفر و بی‌دینی‌ سرانجام نابود خواهند شد. دومین ثمره‌ی انتظار شیعه‌ روحیّه‌ی یأس‌ناپذیر او در شرایطی است که دراثر بالا رفتن احتمال پیروزی جبهه‌ی ظلم و ستم‌‌، تمام مبارزان و انقلابیانِ دیگر روحیّه‌ی خود را می‌بازند و دچار یأس و ناامیدی می‌شوند. شیعه‌ی منتظر که فرهنگ انتظار در جانش رسوخ کرده است‌، در چنین شرایطی نه‌تنها دچار یأس نمی‌شود‌، بلکه امید صد‌چندان خواهد یافت‌‌؛ زیرا معتقد است که پیروزی نهایی حقّ بر باطل‌ پس از به اوج رسیدن قدرت باطل واقع خواهد شد. او می‌داند که امروز یا فردا، بالاخره باطل شکست خواهد خورد. منتظر واقعی‌ درست در شرایط یأس است که به نزدیک شدن پیروزی امید دارد ولذا روحیّه‌ی خود را نمی‌بازد و مبتلا و اسیر یأس نمی‌شود. در شرایطی که صفوف تمام مبارزان مکاتب گوناگون از هم می‌پاشد، او امیدوار است. به عنوان مثال امروزه زمزمه‌ی تن دادن به نظام سلطه و تسلیم دربرابر آن از برخی روشنفکران که از روح انتظار تهی هستند، شنیده می‌شود؛ با این استدلال که نظام سلطه را باید به‌منزله‌ی یک واقعیّت موجود که در اوج قدرت است، پذیرفت و با آن کنار آمد؛ چاره‌ای جز این نیست و راه دیگری وجود ندارد. این روشنفکران و سیاسیونِ بی‌بهره از انتظار مهدوی، در برابر قدرت‌های مسلّط جهانی خود را باخته و واداده و دچار یأس شده‌اند. امّا شیعه‌ی منتظر در این‌گونه موقعیّت‌ها هرگز تسلیم نمی‌شود و هرچه قدرت دشمن بالاتر رود، امیدش بیشتر می‌شود؛ زیرا معتقد است فرج و گشایش پس از اوج یافتن قدرت دشمن و درست در زمانی به دست می‌آید که ظلم و ستم به نهایت درجه می‌رسد. امام باقر‌(علیه السلام) از پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) نقل نموده‌اند: إِنَّ الْأَئِمَّةَ بَعْدِی اثْنٰا عَشَرَ عَدَدَ نُقَبٰاءِ بَنِی إِسْرٰائِیلَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحسین(علیه السلام) وَ التّٰاسِعُ قٰائِمُهُمْ یَخْرُجُ فِی آخِرِ الزَّمٰانِ فَیَمْلَؤُهٰا عَدْلاً بَعْدَ مٰا مُلِئَتْ‏ ظُلْماً وَ جَوْراً:[xi] امامان پس از من دوازده نفرند به تعداد نقبای بنی اسرائیل؛ نُه نفر از ایشان از نسل حسین(علیه السلام) هستند و نهمین نفر قائم ایشان است که پس از آنکه جهان از ظلم و ستم آکنده شده، آن را از عدل سرشار خواهد ساخت. امام هادی‌(علیه السلام) می‌فرمایند‌: اَلْقٰائِمُ الَّذِی یَمْلأُ الْاَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً کَمٰا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً:[xii] قائم ما کسی است که زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد‌‌؛ چنانکه پر از ظلم و جور شده باشد.

فرج در شرایط یأس‌‌آفرین فرامی‌رسد. زمانی که نیروهای حق تمام تلاش خود را به کار بستند و کار به جایی نرسید‌، در آستانه‌ی یأس و ناامیدی‌، فرج خواهد رسید. خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید‌: حَتّىٰ اِذَا اسْتَیْأسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا اَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جٰاءَهُمْ نَصْرُنٰا فَنُجِّیَ مَنْ نَشٰاءُ:[xiii] تا کار به جایی رسید که پیامبران مأیوس شدند و گمان کردند مورد تکذیب قرار گرفتند [و سخنانشان اثر نمی‌کند؛ یا در مورد وعده‌ی خداوند مبنی‌بر نصرت آنها دچار تردید شدند.] اینجا بود که نصرت ما برای آنها آمد و کسانی را که مشیّت ما تعلّق گرفته بود، نجات دادیم. شرایط چنان دشوار می‌شود که حتّی انبیاء مأیوس می‌‌شوند؛ پیروزی و یاری الهی درست در این هنگام فرامی‌رسد.[xiv] امام رضا(علیه السلام) می‌فرمایند: مَا أَحْسَنَ‏ الصَّبْرَ وَ انْتِظٰارَ الْفَرَجِ. أَ مٰا سَمِعْتَ قَوْلَ اللّٰهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ ارْتَقِبُوا إِنِّی مَعَکُمْ رَقِیبٌ‏»[xv] «فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ»[xvi] فَعَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّهُ إِنَّمٰا یَجِی‏ءُ الْفَرَجُ عَلَى الْیَأْسِ فَقَدْ کٰانَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ أَصْبَرَ مِنْکُمْ:[xvii] چه نیکوست صبر و انتظار فرج. آیا این سخن خدای عزّوجل را نشنیده‌ای که «چشم‌به‌راه باشید که من هم با شما چشم‌به‌راهم» «پس انتظار پیشه کنید که من هم با شما از منتظرانم» پس بر شما باد به صبر؛ زیرا فرج پس از یأس فرا می‌رسد. کسانی که پیش از شما بودند از شما صابرتر بودند. رَسُولِ‌اللهِ صلی الله علیه و آله و سلّم می‌فرمایند‌: لٰا یَزٰالُ ذٰلِکَ اْلبَلٰاءُ عَلىٰ اَهْلِ ذٰلِکَ الزَّمٰانِ حَتّىٰ اِذٰا اَیَسُوا اَوْ قَنَطُوا وَ سٰاؤُا الظَّنَّ اَلّٰا یُفَرِّجَ عَنْهُمْ اِذْ بَعَثَ اللّٰهُ رَجُلاً مِنْ اَطٰائِبِ عِتْرَتِی وَ اَبْرٰارِ ذُرِّیَّتِی:[xviii] اهل آن زمان‌ همیشه دچار بلا خواهند بود تا اینکه دچار ناامیدی شده یا از فرج مأیوس و دچار بدگمانى می‌شوند. در آن هنگام خداوند مردى را از پاکیزگان و بهترین فرزندان من برانگیزد.

همان‌گونه که ظهور و غیبت دو جنبه‌ی ظاهری و باطنی دارند‌؛ انتظار فرج هم دو جنبه دارد؛ یکی انتظار فرج و ظهور عمومی و بیرونی و آفاقی و دیگری انتظار فرج و ظهور فردی و باطنی و انفسی. در سیر و سلوک نیز انتظار باطنی دو نوع است‌. یک نوع انتظار نشستن بدون تلاش و بی‌تهذیب نفس و تنها چشم امید داشتن به کمک و عنایت خدا است؛ اینکه فرد بدون مجاهده و تزکیه بگوید خدایا کاری کن من انسان خوبی شوم و چشم باطنم به جمال حضرت مهدی ارواحنا فداه باز شود. این انتظار مخرّب و توأم با بی‌عملی است. امّا نوع دیگر، انتظار فعّال و سازنده و پویاست‌؛ به این معنا که سالک الی‌‌الله بعد از به کار بستن همه‌ی مجاهدت‌ها و تلاش‌ها در مسیر تهذیب نفس و عبودیّت و بندگی حضرت حق، به نقطه‌ای می‌رسد که گویا هیچ‌یک از این تلاش‌ها‌‌ کوچکترین اثری نبخشیده است و همه‌ی عبادات‌، اذکار‌، مراقبه‌ها و چلّه‌نشینی‌هایش‌ ظاهراً بی‌تأثیر بوده است. در این مرحله سالک در آستانه‌ی یأس قرار می‌گیرد؛ امّا در همین مرحله است که نصرت الهی فرا می‌رسد و فتح درونی اتّفاق می‌افتد.[xix] بنابراین سالک الی‌‌الله که در انتظار فرج باطنی است‌‌، باید تمام تلاش خویش را در مسیر تهذیب نفس و مجاهدت و بندگی به کار بندد و چون دیگر کاری باقی نماند که انجامش به دست وی ممکن باشد‌، منتظر فیوضات و امدادهای غیبی ‌بماند. در این نوع انتظار هیچ‌گونه شتابزدگی وجود ندارد‌؛ یعنی سالک پس از مجاهدت و تلاش‌های بسیار، با نرسیدن به فتوحات باطنی دچار یأس و ناامیدی نمی‌شود‌ و روحیّه‌ی خود را نمی‌بازد؛ بلکه با یقین به وعده‌های الهی، در آستانه‌ی یأس از کارآمدی و اثربخشی مجاهدات خود‌، صبر و انتظار پیشه می‌کند و مؤدّبانه پشت در می‌ایستد تا صاحبخانه در را به‌روی وی بگشاید‌؛ زیرا می‌داند پیش از آماده شدن شرایط و زمان مناسب، هرچه برای گشودن این در تقلاّ کند‌، در باز نخواهد شد‌؛ زیرا گشایش زودهنگام به سود او نخواهد بود. این در تنها توسّط صاحبخانه و در زمان مناسب باز می‌شود و تقلاّ و فشار شخص نتیجه‌ای ندارد. در مقام مثال دری را که به سمت داخل باز می‌شود، اگر برای باز کردن به بیرون هُل دهیم، بسته‌تر خواهد شد. غرض از زمان مناسب همان است که در قرآن از آن به اَجَل تعبیر شده است و تأخیر و تعجیل‌پذیر نیست.[xx]

پس هم در سیر باطنی و بُعد انفسی و هم در بُعد آفاقی و عرصه‌ی ظاهر‌، پس از انجام تمام تلاش‌ها و مجاهدات، می‌بایست صبر پیشه کرد؛ شیعه‌ی منتظر در عصر غیبت خواهان تعجیل آنچه خدا به تعویق انداخته یا تأخیر در آنچه خدا آن را به تعجیل انداخته‌، نیست.

در دعایی که توسّط عثمان‌بن‌سعید عمروی نایب خاصّ امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از ناحیه‌ی مقدّسه‌ی آن حضرت برای دوران غیبت نقل شده[xxi] و مداومت بر خواندن آن در عصر جمعه‌ اثرات بسیار سازنده‌ای بر فرد منتظر خواهد گذاشت و تأکید شده که اگر هر عمل مستحبّ دیگری در عصر جمعه ترک شد، بکوشید آن را ترک نکنید؛[xxii] آمده است: اَلْلّـٰـهُمَّ فَثَبِّتْنِی عَلىٰ دِینِکَ وَ اسْتَعْمِلْنِی بِطٰاعَتِکَ وَ لَیِّنْ قَلْبِی لِوَلِیِّ اَمْرِکَ وَ عٰافِنِی مِمَّا امْتَحَنْتَ بِهِ خَلْقَکَ وَ ثَبِّتْنِی عَلىٰ طٰاعَةِ وَلِیِّ اَمْرِکَ الَّذِی سَتَرْتَهُ عَنْ خَلْقِکَ وَ بِاِذْنِکَ غٰابَ عَنْ بَرِیَّتِکَ وَ اَمْرَکَ یَنْتَظِرُ وَ اَنْتَ الْعٰالِمُ غَیْرُ مُعَلَّمٍ بِالْوَقْتِ الَّذِی فِیهِ صَلٰاحُ اَمْرِ وَلِیِّکَ فِی الْاِذْنِ لَهُ بِاِظْهٰارِ اَمْرِهِ وَ کَشْفِ سِتْرِهِ فَصَبِّرْنِی عَلىٰ ذٰلِکَ حَتّىٰ لٰا اُحِبَّ تَعْجِیلَ مٰا اَخَّرْتَ وَ لٰا تَأخِیرَ مٰا عَجَّلْتَ وَ لٰا کَشْفَ مٰا سَتَرْتَ وَ لَا الْبَحْثَ عَمّٰا کَتَمْتَ وَ لٰا اُنٰازِعَکَ فِی تَدْبِیرِکَ وَ لٰا اَقُولَ لِمَ وَ کَیْفَ وَ مٰا بٰالُ وَلِیِّ الْاَمْرِ لٰا یَظْهَرُ وَ قَدِ امْتَلأَتِ الْاَرْضُ مِنَ الْجَوْرِ وَ اُفَوِّضُ اُمُورِی کُلَّهٰا اِلَیْکَ. اَلْلّـٰـهُمَّ اِنِّی اَسْألُکَ اَنْ تُرِیَنِی وَلِیَّ اَمْرِکَ ظٰاهِراً نٰافِذَ الْاَمْرِ...: [xxiii] خداوندا‌! مرا در مسیر دین خود ثابت‌قدم بدار و در مسیر طاعت و فرمانبری خود به کار انداز و دل مرا نسبت‌به ولیّ امرت نرم و لطیف کن و مرا از آنچه آفریدگانت را به آن آزمودی‌، به‌سلامت دار و نگذار بلغزم و بر اطاعت ولیّ امرت که او را از آفریدگانت پوشاندی‌، پایدار و ثابت‌قدم گردان. به اذن تو بود که آن حضرت از خلق غیبت نمود و او منتظر فرمان توست که امر کنی تا قیام نماید. خدایا تو دانایی هستی که کسی به تو دانایی نیاموخته و آگاه به وقتی هستی که مصلحت ظهور ولیّ امرت در آن است تا آن حضرت امر خود را آشکار نماید و پرده از رخ بر‌گیرد. پس مرا بر آن شکیبا گردان تا نه زود آمدن آنچه را تو به تأخیر افکنده‌ای دوست داشته باشم و نه به تأخیر افتادن آنچه را تو به آن تعجیل داری. و دوست نداشته باشم آشکاری آنچه را تو پوشانده‌ای و اهل کند‌و‌کاو نباشم تا آنچه را تو پنهان کرده‌ای‌، آشکار نمایم و سردربیاورم. و در تدبیرت با تو منازعه نکنم و نخواهم آنچه را اراده کرده‌ای تغییر دهی‌؛ و نگویم برای چه و چگونه و چیست که ولیّ‌امر ظهور نمی‌کند و آشکار نمی‌شود‌ در‌حالی‌که زمین از ظلم و جور پر شده است. و تمامی امور دین و دنیای خود را به تو بسپارم. خداوندا‌! از تو درخواست می‌کنم که ولیّ امرت را به من نشان دهی درحالی‌که او ظاهر شده و امر و فرمانش در همه‌ی عالم نافذ باشد‌... . منتظر حقیقی درعین اینکه برای ظهور حضرت حجّت‌(علیه السلام) دعا می‌کند و مشتاق دیدار ظاهری امام است، شتابزدگی ندارد و راه باطنی خود را برای رسیدن به آن حضرت طی می‌کند. امام صادق علیه السلام درباره‌ی شیعه‌ی اهل معرفت حضرت مهدی‌ارواحنا‌فداه فرمودند‌: لَمْ یَضُرَّهُ تَقَدَّمَ هـٰـذَا الْاَمْرُ اَوْ تَأخَّرَ:[xxiv]زود یا دیر شدن امر ظهور‌ هیچ زیانی به او نخواهد رساند. زیرا غیبت برای منتظران حقیقی‌ معنا ندارد‌؛ آنها اهل شهودند و لحظه‌ای از مولای خود غافل نیستند.



[i]. سوره‌ی یونس، آیات ۱۰۲ـ۱۰۳/

[ii]. مجلسی، بحار‌الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۸/

[iii]. ابن‌شعبه‌‌حرّانی، تحف‌العقول، ص ۴۰۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۳۲۶.

[iv]. مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۴۱/

[v]. مجلسی‌، بحار‌الانوار‌‌، ج ۵۲‌، ص ۱۲۳/

[vi]. مجلسی‌، بحار‌الانوار‌، ج ۵۲، ص ۱۲۶/

[vii]. سوره‌ی قصص‌، آیه‌ی ۵/

.[viii] سوره‌ی نساء، آیه‌ی ۹۷/

[ix]. سوره‌ی سبأ، آیات ۳۱ ـ۳۳/

[x]. برتراند راسل فیلسوف معاصر انگلیسی می‌نویسد: در زمان ما تحوّلات اجتماعی به‌قدری سریع است و به‌قدری تحت تأثیر الهاماتی نظیر مدینه فاضله در حکومت‌های خیالی است که بیش از سابق لازم است منابع عمده‌ای را که الهام‌بخش این تحوّلات است مورد بررسی قرار دهیم و مبنای عاقلانه آنها را تشخیص دهیم. (برتراندراسل، تأثیرعلم‌براجتماع، ترجمه محمودحیدری، ص ۱۲۹)

.[xi] مجلسی‌، بحار‌الانوار‌، ج ۳۶‌، ص ۳۵۹/

[xii]. مجلسی‌، بحار‌الانوار‌، ج ۵۰‌، ص ۲۳۹/

[xiii]. سوره‌ی یوسف‌، آیه‌ی ۱۱۰/

[xiv]. وَ ظَنُّوا اَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا یعنی و گمان کردند که هیچ‌کس واقعاً آنها را تصدیق نکرد و نتوانسته‌اند کاری از پیش ببرند، نصرت ما به آنها رسید. با قرائت دیگری ترجمه‌ی آیه این می‌شود که حتّی پیامبرانی که صاحب کتاب نبودند، گفتند وعده‌های نصرتی که خدا داده است، نکند آب قاطی دارد ... (طیّب، مصباح‌الهدی، ص ۳۲۲)

همه‌ی پیامبران الهی در ‌رتبه‌ی یکسانی نبودند. قرآن مکرّر بر این حقیقت تأکید کرده است و می‌فرماید: وَ لَقَدْ فَضَّلْنٰا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلىٰ‏ٰٰ بَعْضٍ: و همانا ما برخی از پیامبران را بر بعضی دیگر برتری دادیم. (سوره‌ی اسراء، آیه‌ی ۵۵) تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنٰا بَعْضَهُمْ عَلىٰ‏ بَعْضٍ: آنها رسولانی هستند که بعضی از آنها را بر بعضی دیگر برتری دادیم. (سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۲۵۳) پیامبرانی که در مراتب پایین‌تری از کمال بودند، آنگاه که تلاش زیادی برای هدایت مردم کردند امّا تلاششان سودی نبخشید، از وعده‌ی الهی ناامید شدند و شاید کم‌کم این خطور و گمان در ذهنشان آمد که نکند وعده‌ی نصرتی که خدا داده است، عملی نشود؛ وعده‌هایی همچون یٰا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اِنْ تَنْصُرُوا اللّٰهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ اَقْدامَکُمْ: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر خدا را یاری کنید او نیز شما را یاری خواهد کرد و قدم‌هایتان را ثابت و تزلزل‌ناپذیر خواهد نمود. (سوره‌ی محمّد، آیه‌ی ۷) وَ کٰانَ حَقًّا عَلَیْنٰا نَصْرُ الْمُؤْمِنینَ: و حقّی است بر ما یاری کردن مؤمنان. (سوره‌ی روم، آیه‌ی ۴۷) در این هنگام بود که نصرت الهی شامل حالشان شد.

[xv]. سوره‌ی هود، آیه‌ی ۹۴/

[xvi]. سوره‌ی اعراف، آیه‌ی ۷۱ و سوره‌ی یونس، آیه‌های ۲۰ و ۱۰۲/

[xvii]. صدوق، کمال‌الدّین‌وتمام‌النّعمۀ، ج ۲، ص ۶۴۵/

[xviii]. سیّدبن‌طاووس‌، الملاحم‌و‌الفتن، ص ۲۶۵/

[xix]. گر چه ظهور شخصی و باطنی وقتی می‌رسد که انسان پس از مدّت‌ها ذکر، خلوت، مراقبه و سیر و سلوک به یأس برسد و از عبادات و سیر و سلوک خود و وعده‌ای که بر نتیجه‌بخش بودن آنها داده شده، ناامید شود؛ امّا سالکان راستین این یقین به نتوانستن و یأس از توانایی‌های خود را جز در خلوت و نزد خدا و اولیاء اظهار نمی‌کنند. این یقین و قطع امید از کارآمدی مجاهدت‌ها زمانی حاصل می‌شود که سالک تمام توان خود را به میدان عمل آورده و هزینه کرده و به نتیجه نرسیده باشد.

[xx]. سوره‌ی اعراف، آیه‌ی ۳۴؛ سوره‌ی یونس، آیه‌ی ۴۹ و سوره‌ی نحل، آیه‌ی ۶۱/

.[xxi] کفعمی، بلدالامین، ص ۳۰۷؛ سیّدبن‌طاووس، جمال‌الاسبوع، ص ۵۲۳؛ طوسی، مصباح‌المتهجّد، ج ۱، ص ۴۱۲؛ صدوق، کمال‌الدّین‌وتمام‌النّعمۀ، ج ۲، ص ۵۱۲ و مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۸۷/

[xxii]. محدّث قمی‌، مفاتیح‌الجنان‌، دعا در غیبت امام زمان(علیه السلام).

[xxiii]. دعای دیگری از محضر امام عصرارواحنافداه نقل شده که معروف به صلوات ابو‌الحسن ضرّاب اصفهانی است. مداومت بر آن دعا نیز در دوران غیبت‌، خصوصاً در عصر جمعه مورد تأکید قرار گرفته است. سیّدبن‌طاووس، جمال‌الاسبوع، ص ۵۰۰ و مصباح‌المتهجّد، ج ۱، ص ۴۰۶؛ ابن مشهدی، مزارکبیر، ص ۶۶۷؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۰ و محدّث قمی، مفاتیح‌الجنان، اعمال روز جمعه.

[xxiv]. کلینی‌، کافی‌، ج ۱‌، ص ۳۷۲/