Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


دوشنبه ۳ دی
۱۴۰۳

21. جمادي‌الثاني 1446


23. دسامبر 2024






۳۳/ تنها پرورندهى مخلوقات خداوند است و همهى خلق تحت تربیت او مىّباشند
تالیفات استاد - کتاب شراب طهور

یکى دیگر از ابعاد نگرش موحّدانهى سالکان، توحید در ربوبیّت است. در قرآن بیشترین اسمى که خداوند با آن یاد شده، «ربّ» است. ربّ از نظر لغوى به معنى صاحب و مالک و مربّى و پروراننده است. خداوند رَبُّ العالَمین است، یعنى مالک و صاحب و مربّى و پرورانندهى همهى مخلوقات است. خداوند جماد را مىپروراند و به گیاه مبدّل مىسازد. گیاه را مىپروراند و به حیوان تبدیل مىکند. حیوان را نیز غذاى بشر مىکند و آن را به پیکر انسان مبّدل مىسازد. انسان نیز توسّط ربّ خود در حال پرورش و رشد است. غایت تربیت انسان رسیدن او به تمامیّت هستى خود، یعنى همان روح خدایى، و نیل به مقام عند اللّهى و قرب و لقاء و وصال الهى است. خداوند ربوبیّت خویش را در مورد انسان، در این جهت اعمال مىکند.

ربوبیّت خداوند در مورد انسان به گونههاى مختلفى اِعمال مىشود و جلوههاى گوناگونى دارد که به چهار شکل از مهمترین آنها اشاره مىکنیم.

 

(۱) اثر وضعى موقعیّتها و حوادثى که خداوند در زندگى اشخاص بهوجود مىآورد : خداوند با در نظر گرفتن حال درونى و شرایط روحى هرکس، حوادثى را براى او پیش مىآورد که در قوام یافتن شخصیّت انسانى و رشد و تعالى او نقش سازندهاى ایفا مىکنند.

خداى متعال مىفرماید: اِنَّ مِن عِبادِىَ المُؤمِنینَ عِباداً لا یُصلِحُ لَهُم اَمرُ دینِهِم اِلّا بِالغِنى وَ السِّعَةِ وَ الصِّحَّةِ فِى البَدَنِ. فَابلوهُم بِالغِنى وَ السِّعَةِ وَ الصِّحَّةِ فِى البَدَنِ، فَیُصلِحُ عَلَیهِ اَمرُ دینِهِم. وَ اِنَّ مِن عِبادِىَ المُؤمِنینَ لَعِباداً لا یُصلِحُ لَهُم اَمرُ دینِهِم اِلّا بِالفاقَةِ وَ المَسکَنَةِ وَ السُّقمِ فى اَبدانِهِم. فَاَبلوهُم بِالفاقَةِ وَ
المَسکَنَةِ وَ السُّقمِ، فَیُصلِحُ عَلَیهِ اَمرُ دینِهِم. وَ اَنَا اَعلَمُ بِما یُصلِحُ عَلَیهِ اَمرُ دینِ عِبادِىَ المُؤمِنینَ
: هر آینه از بندگان مؤمنم کسانىاند که جز با بىنیازى و گشادهروزى بودن و سلامتى جسمانى، امر دین آنها (باطن و حقیقت انسانى آنان)، اصلاح نمىشود. پس من نیز آنها را به بىنیازى و گشادهروزى بودن و سلامتى جسمانى مبتلا مىکنم و در نتیجه، امر دین آنها اصلاح مىشود. و هر آینه از بندگان مؤمنم کسانىاند که جز با فقر و مسکنت و بیمارى جسمانى، امر دین آنها اصلاح نمىشود. پس من نیز آنها را به فقر و مسکنت و بیمارى مبتلا مىکنم و در نتیجه، امر دین آنها اصلاح مىشود. و من به اینکه امر دین (هر یک از) بندگان مؤمنم به چه وسیله اصلاح مىشود، آگاهتر و داناترم.[۱]

 

پیامبر اکرم۹ مىفرمایند: یا عِبادَ اللهِ اَنتُم کَالمَرضى وَ اللهُ رَبُّ العالَمینَ کَالطَّبیبِ، فَصَلاحُ المَریضِ فیما یَعلَمُهُ الطَّبیبُ وَ یُدَّبِرُهُ بِهِ، لا فیما یَشتَهیهِ المَریضُ وَ یَقتَرِحُهُ: اى بندگان خدا! شما همچون بیمارانید و خداى پروردگار جهانیان همانند پزشک است. مصلحت بیمار در آن چیزى است که پزشک تشخیص مىدهد و تجویز مىکند، نه در آن چیزى که بیمار هوس مىکند و ترجیح مىدهد.[۲] 

داروها و معالجات شفابخش، برخى طعمى تلخ و برخى دیگر طعمى شیرین دارند. برخى از حوادثى که خداوند بهمنظور سلامت و تقویت روح و جان انسانها براى آنها پیش مىآورد طعمى تلخ و گزنده دارند؛ امّا همین حوادث دشوار و دردآور، مایهى درمان روح بیمار یا تقویت روح رنجور آنها مىشود. و در دارو و معالجه، تأثیر مهم است؛ نه مطابق ذائقه و سلیقهى بیمار بودن طعم آن. چهبسا ذائقهى بیمار چیزهایى را بپسندد و هوس کند که بهشدّت براى او مضرّ است و لذا پزشک آنها را در اختیار او قرار نمىدهد و به پرهیز از آنها امر مىکند. قرآن کریم مىفرماید: عَسى اَن تَکرَهوا شَیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَکُم وَ عَسى اَن تُحِبّوا شَیئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُم وَ اللهُ یَعلَمُ وَ اَنتُم لا تَعلَمونَ: چهبسا به چیزى کراهت داشته و بىرغبت باشید، در حالى که همان چیز به خیر شماست و چهبسا چیزى را دوست داشته باشید، در حالى که آن چیز براى شما شرّ و زیانبخش است. (این را که چه چیزى به سود شما و چه چیزى به زیان شماست) خداوند تشخیص مىدهد و آگاه است و شما تشخیص نمىدهید و نمىدانید.[۳]

 

در یک بیان تمثیلى مىتوان گفت خداوند مربّى و انسان مربّا است. آشپز خبره براى اینکه مربّاى خوشمزه و قوام یافتهاى بپزد، مقدارى شکر شیرین را با مقدارى میوهى ترش مىآمیزد و روى
آتش مى
گذارد تا گرم شود. آنگاه آن را از روى آتش برمىدارد و مىگذارد خنک شود. ربّ خبیر نیز با حوادث و موقعیّتهاى گوناگونى که براى انسان پیش مىآورد، که برخى از آنها شیرین و نوازنده و برخى دیگر تلخ و گدازندهاند، درصدد است شخصیّت انسانى او قوام یابد و به پختگى و جاافتادگى و کمال مورد نظر نایل شود.

آدمى به اعتبار جنبهى جسمانى «بشر»، و به اعتبار بُعد روحى «انسان» نامیده مىشود. در آغاز تولّد، آدمى، بشر است. خداوند براى ارتقاء او به مرتبهى انسانى، وى را در دل سختىها قرار مىدهد و با سختىها و مشکلات مواجه مىکند. این دشوارىها شخصیّت انسانى را در او پدید مىآورد و قوام مىبخشد. خداى متعال مىفرماید: لَقَد خَلَقنَا الاِنسانَ فى کَبَدٍ: ما انسان را در رنج آفریدیم.[۴]

 

این نکته درخور دقّت است که با توجّه به اینکه خداوند حادثهها و موقعیّتها را متناسب با نیاز روح و درون انسان ایجاد مىکند؛ تا زمانى که حال روحى و درونى شخص تغییر نکند، خداوند هم حادثهها و موقعیّتهایى را که براى او پیش آورده است تغییر نمىدهد. همانگونه که تا زمانى که حال بیمار تغییر نکند، پزشک داروهاى او را تغییر نخواهد داد. امیرالمؤمنین علیه السلام مىفرمایند : مَن اَصلَحَ سَرِیرَتَهُ اَصلَحَ اللهُ عَلانِیَتَهُ وَ مَن عَمِلَ لِدِینِهِ کَفاهُ اللهُ اَمرَ دُنیاهُ وَ مَن اَحسَنَ فِیما بَینَهُ وَ بَینَ اللهِ اَحسَنَ اللهُ ما بَینَهُ وَ بَینَ النّاسِ : کسى که باطن و نهان خویش را اصلاح کند، خداوند امور ظاهرى او را اصلاح مىکند؛ کسى که براى دین خود کار کند، خداوند امور دنیوى او را کفایت مىنماید؛ کسى که آنچه را بین او و خداست نیکو سازد، خداوند آنچه را بین او و مردمان است نیکو مىسازد.[۵] و نیز  

مىفرمایند: مَن اَصلَحَ ما بَینَهُ وَ بَینَ اللهِ اَصلَحَ اللهُ ما بَینَهُ وَ بَینَ النّاسِ وَ مَن اَصلَحَ اَمرَ آخِرَتِهِ اَصلَحَ اللهُ لَهُ اَمرَ دُنیَاهُ: هرکس آنچه را بین او و خداست اصلاح کند، خداوند آنچه را بین او و مردمان است اصلاح مىکند و کسى که امر آخرت خویش را اصلاح کند، خداوند امر دنیایش را اصلاح مىسازد.[۶] قرآن کریم مىفرماید: اِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّى یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم: خداوند شرایطى را  

که گروهى در آن قرار دارند تغییر نمىدهد تا اینکه خود آن گروه حالات درونى خود را تغییر دهند.[۷] بر همین اساس، همانگونه که درخواست و هوس بیمار مبناى تغییر دارو از سوى پزشک  

نخواهد بود، درخواست و هوس شخص نیز مبناى تغییر حوادث و شرایط از جانب خدا نخواهد بود. علاوه بر اینکه در بسیارى از موارد، به علّت محدودیّت علم انسان و بىخبرى او از مصالح واقعى
خویش،
[۸] هوسها و درخواستهاى شخص از خدا، همچون هوسها و درخواستهاى کودک بیمار  

از پزشک، در جهتى است که به زیان او مىباشد. قرآن کریم مىفرماید: یَدعُ الاِنسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالخَیرِ: انسان همانگونه که براى چیزهایى که به خیر اوست دعا مىکند، براى چیزهایى که براى او شرّ و زیانبخش است نیز دعا مىکند.[۹]  

 

از آنچه گفتیم، مشخّص شد که خداوند از طریق اثر وضعى حوادث و موقعیّتهایى که براى افراد پیش مىآورد، ربوبیّت خود را اعمال مىکند و آنها را مىپروراند.

 

(۲) پیامهاى عبرتآموز و هدایتبخش موجود در دل پدیدهها و رخدادهایى که خداوند شخص را با آنها مواجه مىکند : خداى متعال براى آگاه ساختن بندگان خود به آنچه موجب تعالى و کمال یا سقوط و انحطاط ایشان است، در زندگى، آنها را با پدیدهها و رخدادهایى مواجه مىکند که در دل هر یک از آنها پیامهاى عبرتآموز و هدایتبخشى قرار دارد. به سخن دیگر، تمامى پدیدهها و رخدادهاى عالم، پیامآوران الهىاند که خداوند از طریق آنها راه سعادت و نیکبختى و تعالى و کمال را به انسانها نشان مىدهد. امام کاظم علیه السلام مىفرمایند: ما مِن شَىءٍ تَراهُ عَینُکَ اِلّا فیهِ مَوعِظَةٌ: هیچ چیزى نیست که چشم تو آن را ببیند، مگر آنکه در آن موعظه و پیام سازندهاى وجود دارد.[۱۰] به  

بیان دیگر، خداوند با پدیدهها و رخدادهایى که هرکس را با آنها مواجه مىکند، با ایشان سخن مىگوید.

همانطور که انسانها تنها با زبان سخن نمىگویند، بلکه با حالات و حرکات خود نیز مقصود و منظور خود را ابراز و تفهیم مىکنند؛ خداوند نیز تنها در قالب الفاظ وحى با انسانها حرف نمىزند، بلکه در قالب کارهایى که انجام مىدهد نیز با آنها سخن مىگوید و مقصود و منظورش را به آنان اعلام مىکند. پیامبر اکرم۹ مىفرمایند: فِعلُهُ قَولٌ: کار خدا، سخن است.[۱۱] امیرالمؤمنین علیه السلام  

مىفرمایند: اِنَّما کَلامُهُ فِعلُهُ: سخن خداوند، کار اوست.[۱۲] با توجّه به اینکه پیشتر روشن شد که  

فاعلى جز خدا در عالم نیست و همهى پدیدهها و رخدادها کار خداست، مىتوان دریافت که جهان با تمام پدیدهها و رخدادهایش کتاب تکوینى الهى است و هر یک از پدیدهها و رخدادها، همچون
عبارات این کتاب، حاوى پیام
هایى است که خداوند براى تعالى و تکامل انسانها بیان کرده است.

به دیدهى عبرت نگریستن به اشیاء و امور، که در قرآن و احادیث بدان تأکید فراوانى شده است، یعنى در ظاهر پدیدهها و رخدادها متوقّف نشدن و از آن عبور کردن و به پیامهاى سازندهاى که خداوند در دل آنها قرار داده است راه یافتن.

همانگونه که در بازى کودکان، شخصى را از اتاق بیرون مىکنند و چیزى را در اتاق جابهجا مىنمایند و فرد مزبور پس از بازگشت به اتاق سعى مىکند بفهمد چه چیزى جابهجا شده است و براى راهنمایى او، یکى از کودکان ضرباتى را روى میز مىزند که شدّت آن را با دور و نزدیک شدن آن کودک به شىء جابهجا شده کم و زیاد مىکند و از این طریق او را به سمت چیزى که جابهجا شده است راهنمایى مىکند تا سرانجام آن را بیابد؛ خداوند نیز با پدیدهها و رخدادهایى که در سر راه هرکس قرار مىدهد و او را با آنها مواجه مىسازد، وى را به سوى تعالى و کمال هدایت مىکند.

تمام پدیدههایى که در جریان زندگى، شخص با آنها مواجه مىشود، دربردارندهى پیام هدایتى مىباشند که ربّ انسانها براى پروراندن و کمال بخشیدن به ایشان در آنها قرار داده است. براى مثال، درختى که با پشت سر گذاردن زمستانى سرد، برگ و شکوفه و گل و میوهى زیبا و معطّر و شیرین به بار آورده است، به انسان مىگوید: تویى که زمستانهاى بسیارى در عمر خود پشت سر گذاردهاى، وجودت چه گل معطّر و زیبا و چه میوهى شیرین و خوشطعمى به بار آورده است؟ خاکى که با جذب کودهاى حیوانى آلوده و متعفّن، آن را به گل زیبا و معطّر و میوهى شیرین و خوشطعمى تبدیل کرده است، به انسان مىگوید: آیا زمین وجود تو تاکنون زشتىها و آلودگىها را به زیبایىها و خوبىها بدل کرده است؟ بذر گیاهى که پس از چند روز، اسارت در خاک را برنتافته و سر از زیر خاک بیرون آورده و بهصورت گیاهى روییده است، به انسان مىگوید: تویى که سالهاى زیادى است در عالم خاک بهسر مىبرى، چه زمانى خود را از اسارت جهان خاکى رها مىسازى و سر از فضاى ملکوت درمىآورى؟ دانهى میوهاى که در دل زمین کاشته و مدفون شده و پس از چندى سر از خاک برآورده و به شکل نهالى روییده است، به انسان مىگوید: همانگونه که من براى همیشه در زیر خاک مدفون نماندم، تو هم که پس از مرگ، بدنت را دفن مىکنند، روزى دوباره زنده مىشوى و از خاک بیرون خواهى آمد.

خداوند از طریق موقعیّتها و شرایط، و رخدادها و حوادث که در زندگى هرکس پیش مىآورد با او سخن مىگوید، مسیر کمال را به او مىنمایاند و خطاهایش را به او گوشزد مىکند. روزى که گره بر کار کسى مىافکند، کارهایش با بنبست و دشوارى مواجه مىشود. روز دیگر که گره از کار کسى باز
مى
کند، کارهایش بهآسانى و سرعت انجام مىشود. روزى که در به روى انسان نیازمندى مىبندد، همهى درها به رویش بسته مىشود. روز دیگر که در به روى شخص دردمندى مىگشاید، همهى درها به رویش باز مىشود. روزى که دل انسان ناتوانى را مىشکند و با برخورد ناروایى کسى را دلآزرده مىکند، شخص دیگرى با برخورد تلخى، دل خود او را مىشکند. روز دیگر که غم از دلى برمىدارد و شخص غمزدهاى را دلشاد مىکند، اتّفاقهاى شادىآفرین برایش پیش مىآید و اندوهش برطرف مىشود.[۱۳] روزى که به غیر خدا امید مىبندد و اتّکا مىکند، با ناکامى مواجه مىشود. روز   

دیگر که امید از خلق مىبُرد و تنها به خدا اتّکا مىکند، آنچه برایش دستنایافتنى و انجامناپذیر مىنمود، بهآسانى به دست مىآید و عملى مىشود.[۱۴]

بنابراین در تمامى پدیدههایى که در برابر شخص رخ مىنمایانند، همهى حوادثى که براى او اتّفاق مىافتند و همهى حالات روحى که به وى دست مىدهند، عبرتها و پیامهاى هدایتگرى وجود دارد که خداوند براى او فرستاده است. به تعبیر عارف صاحبدلى، «غم»، «پیغام دوست» است و «گرفتار»، «گرفتهى یار» است. هروقت از او غافل شوى، در زندگىات راهبندان ایجاد مىکند و کسانى را که به آنها چشم امید داشتى، وادار مىکند به تو پشت کنند و با تو راه جفا در پیش گیرند و دشمنى و کجخویى کنند تا به خود آیى و او را یاد کنى و با او خلوت نمایى و بیندیشى که با این راهبندان در زندگى و نامرادى از خلق، قصد داشت تو را به چه نکتهاى توجّه دهد.[۱۵]

(۳) ابلاغ پیام هدایت و تربیت در مسیر سعادت از طریق مربّیان الهى : خداوند بهوسیلهى پیامبران و امامان معصوم : راه هدایت و سعادت و تعالى و کمال را به انسان معرّفى مىکند و او را به دست آنها، تحت تربیت و تزکیه قرار مىدهد. انبیا و ائمّه : به امر الهى، از راه ظاهر و باطن،
انسان
ها را ارشاد و راهنمایى و از آنان دستگیرى مىکنند و در جهت نیل به قلّههاى کمال، به آنها یارى مىرسانند. عارفان بالله و عالمان ربّانى، اساتید و معلّمان روحانى، دوستان ناصح و پدران و مادران صالح، در مراتب بعد از پیامبران و امامان علیهم السلام، مجارى اِعمال ربوبیّت حضرت حقّند و خداوند ربوبیّت خود در رابطه با انسانها را از طریق آنها اِعمال مىکند.

(۴) ادراکات عقلى و الهامات قلبى؛ راهنما و راهبر مسیر تعالى و تکامل : خداوند متعال از طریق دو ویژگى که در عقل انسانها قرار داده است، ربوبیّت خود را در مورد آنها اِعمال مىکند. نخست با قدرت تشخیص نیک و بد و پسندیده و ناپسند که در عقل نهاده است، آنچه را به سعادت و کمال و به تباهى و انحطاط انسانها منجر مىشود، به ایشان مىشناساند.[۱۶] دوم جنبهى آمریّتى در

عقل قرار داده است که شخص را به انجام نیکىها و شایستگىها فرمان و از انجام بدىها و زشتىها پرهیز مىدهد. خداوند از این طریق، انسانها را به سوى آنچه موجب تعالى و تکامل آنهاست سوق مىدهد و از آنچه سبب سقوط و انحطاط ایشان است باز مىدارد. بنابراین تشخیص نیک و بد از یک سو و نیکگرایى و بدگریزى از سوى دیگر، جلوههایى از ربوبیّت حضرت حق است که از راه عقل انجام مىشود.

چنانچه شخص نفس خود را تزکیه کند، با مصفّا شدن باطن، به دریافت الهامات و واردات قلبى موفّق مىشود و سروش غیبى، در گوش دل او که محرم اسرار شده است، پیام هدایت و کمال را زمزمه مىکند و خداوند از راه درون با او گفتوگو مىکند و او را با رمز و رازها و پیچ و خمهاى طریق تعالى و کمال آشنا مىسازد. به فرمودهى امیرالمؤمنین علیه السلام: وَ فى اَزمانِ الفَتَراتِ عِبادٌ ناجاهُم فى فِکرِهِم وَ کَلَّمَهُم فى ذاتِ عُقُولِهِم: همواره بندگانى وجود دارند که خداوند در اندیشهى آنان محرمانه با ایشان سخن مىگوید و در عقلهاى آنان با ایشان گفتوگو مىکند.[۱۷] این الهامات و واردات قلبى

نیز از جلوههاى دیگر ربوبیّت حضرت حق در جهت پرورش و تعالى انسانهاست.



[۱] . کلینى، کافى، ج ۲، ص ۶۰/

[۲] . مجلسى، بحارالانوار، ج ۴، ص ۱۰۶/

[۳] . سورهى بقره، آیهى ۲۱۶/

[۴] . سورهى بلد، آیهى ۴/

[۵] . سیّد رضى، نهجالبلاغه، حکمت ۴۲۳/

[۶] . سیّد رضى، نهجالبلاغه، حکمت ۸۹/

[۷] . سورهى رعد، آیهى ۱۱/

[۸] . سورهى اِسراء، آیهى ۸۵/

[۹] . سورهى اِسراء، آیهى ۱۱/

[۱۰] . مجلسى، بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۳۲۴/

[۱۱] . مجلسى، بحارالانوار، ج ۹۱، ص ۲۱۶/

[۱۲] . سیّد رضى، نهجالبلاغه، حکمت ۲۲۲/

[۱۳] . در حدیث قدسى است که خداوند متعال مىفرماید: کَما تُدینُ تُدانُ: هر روشى در پیشگیرى، به همان روش با تورفتار مىشود. (مجلسى، بحارالانوار، ج ۲، ص ۲۳۰)

[۱۴] . این روال تا جایى ادامه مىیابد که امید درک پیامهاى عبرتآموز و هدایتبخش این رخدادها از سوى شخصباقى است. امّا اگر فردى روح خود را چنان مسموم و آلوده کند که به دلمردگى دچار شود، از آنجا که ارسال پیام براىمرده بىفایده است؛ خداوند نیز او را در دنیا به خود وامىگذارد و به استدراج و املاء مبتلا مىکند.

[۱۵] . با توجّه به دو جنبه از ربوبیّت که تاکنون ذکر شد، مىتوان دریافت که در زندگى انسان رخداد هیچ حادثهاى، پیشآمدن هیچ شرایطى و مواجه شدن با هیچ پدیدهاى، تصادفى نیست؛ بلکه تمامى آنها از جانب ربّ حکیم براى رشد وتعالى انسان برنامهریزى و واقع شده است.

[۱۶] . سورهى شمس، آیهى ۸/

[۱۷] . سیّد رضى، نهجالبلاغه، خطبهى ۲۲۲/