Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


دوشنبه ۳ دی
۱۴۰۳

21. جمادي‌الثاني 1446


23. دسامبر 2024






توحید در خوف و رجا
تالیفات استاد - کتاب شراب طهور

با بینش و نگرش موحّدانه به هستى و یقین به اینکه احدى جز خدا در عالم کارهاى نیست و زمام همهى امور در دست خداست، همه تهیدستند و تنها او غنى و بىنیاز است و همه عاجزند و تنها او قادر و تواناست؛ سالک امیدش تنها به خدا و فضل و رحمت الهى و طمعش تنها به لطف و عنایت حضرت حق است و به خود و اعمال خویش، به دیگران و کارهاشان و به اسباب و وسائط، کوچکترین امید و طمعى نمىبندد.

امام سجّاد علیه السلام مىفرمایند: رَأَیتُ الخَیرَ کُلَّهُ قَدِ اجتَمَعَ فى قَطعِ الطَّمَعِ عَمّا فى اَیدِى النّاسِ وَ مَن لَم یَرجُ النّاسَ وَ رَدَّ اَمرَهُ اِلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ فى جَمیعِ اُمورِهِ استَجابَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ فى کُلِّ شَىءٍ: تمامى خیر را گرد آمده در طمع بریدن از هر آنچه در دست مردم است مشاهده کردم. کسى که به مردم امید نمىبندد و تمامى امورش را به خداى عزّوجلّ باز مىگرداند، خداى عزّوجلّ در همه چیز
خواسته
اش را اجابت مىکند.[۱] بر همین اساس، آن حضرت در مقام دعا به خدا عرضه مىدارند :  

بِکَ اَستَغیثُ وَ ایّاکَ اَرجو وَ لَکَ اَدعو وَ اِلَیکَ اَلجَأُ وَ بِکَ اَثِقُ وَ ایّاکَ اَستَعینُ وَ بِکَ اُومِنُ وَ عَلَیکَ اَتَوَکَّلُ وَ عَلى جودِکَ وَ کَرَمِکَ اَتَوَکَّلُ: خدایا تنها نزد تو استغاثه مىکنم و تنها به تو امید دارم و تنها تو را صدا مىزنم و درخواست مىکنم و تنها به تو پناه مىآورم و تنها به تو اعتماد مىکنم و تنها از تو یارى مىطلبم و تنها به تو اطمینان مىکنم و تنها به تو توکّل مىکنم و به جود و کرم تو اتّکا مىکنم.[۲]  

 

چشم امید داشتن به غیر خدا، با روح توحید سازگار نیست و چنین کارى سبب خشم خدا مىشود. در حدیث قدسى آمده است که: اِنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالى یَقولُ: وَ عِزَّتى وَ جَلالى وَ مَجدى وَ ارتِفاعى عَلى عَرشى َلاُقَطِّعَنَّ اَمَلَ کُلِّ مُؤَمِّلٍ مِنَ النّاسِ غَیرى بِالیَأسِ وَ َلاَکسُوَنَّهُ ثَوبَ المَذَلَّةِ عِندَ النّاسِ وَ َلاُنَحِّیَنَّهُ مِن قُربى وَ َلاُبَعِّدَنَّهُ مِن فَضلى. اَ یُؤَمِّلُ غَیرى فِى الشَّدائِدِ وَ الشَّدائِدُ بِیَدى؟ وَ یَرجو غَیرى وَ یَقرَعُ بِالفِکرِ بابَ غَیرى وَ بِیَدى مَفاتیحُ الاَبوابِ وَ هِىَ مُغلَقَةٌ وَ بابى مَفتوحٌ لِمَن دَعانى؟ فَمَن ذَا الَّذى اَمَّلَنى لِنَوائِبِهِ فَقَطَّعتُهُ دونَها؟ وَ مَن ذَا الَّذى رَجانى لِعَظیمَةٍ فَقَطَعتُ رَجاءَهُ مِنّى؟ جَعَلتُ آمالَ عِبادى عِندى مَحفوظَةً فَلَم یَرضَوا بِحِفظى َو مَلاَ تُ سَماواتى مِمَّن لایَمَلُّ مِن تَسبیحى وَ اَمَرتُهُم اَن لایُغلِقُوا الاَبوابَ بَینى وَ بَینَ عِبادى، فَلَم یَثِقُوا بِقَولى. اَ لَم یَعلَم اَنَّ مَن طَرَقَتهُ نائِبَةٌ مِن نَوائِبى اَنَّهُ لایَملِکُ کَشفَها اَحَدٌ غَیرى اِلّا مِن بَعدِ اِذنى؟ فَما لى اَراهُ لاهِیاً عَنّى؟ اَعطَیتُهُ بِجودى ما لَم یَسأَلَنى، ثُمَّ انتَزَعتُهُ عَنهُ فَلَم یَسأَلَنى رَدَّهُ وَ سَأَلَ غَیرى؟ اَفَیَرانى اَبدَأُ بِالعَطاءِ قَبلَ المَسأَلَةِ ثُمَّ اُساَلُ فَلا اُجیبُ سائِلى؟ اَبَخیلٌ اَنَا فَیُبَخِّلُنى عَبدى؟ اَ وَ لَیسَ الجودُ وَ الکَرَمُ لى؟ اَوَلَیسَ العَفوُ وَ الرَّحمَةُ بِیَدى؟ اَوَلَیسَ اَنَا مَحَلَّ الآمالِ؟ فَمَن یَقطَعُها دونى؟ اَفَلا یَخشَى المُؤَمِّلونَ اَن یُؤَمِّلوا غَیرى؟ فَلَو اَنَّ اَهلَ سَماواتى وَ اَهلَ اَرضى اَمَّلوا جَمیعاً ثُمَّ اَعطَیتُ کُلَّ واحِدٍ مِنهُم مِثلَ ما اَمَّلَ الجَمیعُ مَا انتَقَصَ مِن مُلکى مِثلَ عُضوِ ذَرَّةٍ وَ کیفَ یَنقُصُ مُلکٌ اَنَا قَیِّمُهُ؟ فَیا بُؤساً لِلقانِطینَ مِن رَحمَتى وَ یا بُؤساً لِمَن عَصانى وَ لَم یُراقِبنى: خداى تبارک و تعالى مىفرماید: سوگند به عزّتم و جلالم و بزرگىام و مرتبهى بلندم بر عرشم که آرزوى هرکس را که به غیر من امید بندد با ناامیدى قطع مىکنم و نزد مردم جامهى خوارى بر او مىپوشانم و او را از قرب خویش مىرانم و از فضلم دورش مىسازم. آیا در دشوارىها به غیر من امید مىبندد، در حالى که سررشتهى دشوارىها در دست من است؟ و به غیر من چشم امید دارد و با فکر خود درِ خانهى جز من را مىکوبد، در حالى که کلید همهى درهاى بسته در دست من است و درِ خانهى من براى کسى که مرا بخواند باز
است؟ کیست که در گرفتارى
هایش به من امید بست و امیدش را قطع کردم؟ کیست که در کار بزرگى به من چشم امید داشت و امیدش را از خود بریدم؟ من آرزوهاى بندگانم را نزد خود محفوظ داشتم و آنها به حفظ و نگهدارى من راضى نمىشوند. و آسمانهایم را از فرشتگانى که از تسبیحم خسته نمىشوند پر کردم و به آنها دستور دادم درهاى بین من و بندگانم را نبندند، ولى آن بندگان به سخن من اعتماد نمىکنند. آیا نمىداند، کسى که حادثهاى از حوادثم او را در هم کوبیده است، هیچ کس جز به اذن من نمىتواند آن را برطرف سازد؟ پس چرا او را از خود غافل مىبینم؟ آنچه را او از من درخواست نکرد با جود و کرم خویش به او عطا کردم، سپس آن را از او باز گرفتم. او بازگرداندن آن را از من درخواست نمىکند و از دیگرى درخواست مىکند. آیا او اینگونه مىپندارد که من قبل از درخواست، به عطا آغاز مىکنم، پس آنگاه که از من درخواست شود، به درخواست کنندهام پاسخ نمىدهم و خواستهاش را اجابت نمىکنم؟ مگر من بخیلم که بندهام همچون بخیلان با من رفتار مىکند؟ آیا تمامى جود و کرم از آن من نیست؟ آیا همهى عفو و رحمت در دست من نیست؟ مگر من محلّ برآورده شدن آرزوها نیستم؟ پس جز من چه کسى مىتواند امید و آرزوها را قطع کند؟ آیا آرزومندان از اینکه به غیر من امید مىبندند نمىترسند؟ اگر همهى اهل آسمانهایم و تمامى اهل زمینم از من چیزى را آرزو کنند و سپس من به هر یک از آنها بهاندازهى آنچه همگى آرزو کردهاند عطا کنم، بهاندازهى عضو بدن مورچهاى از ملک من کاسته نمىشود و چگونه از ملکى که من قیّم آنم کاسته شود؟ پس بدا به حال آنها که از رحمتم ناامیدند و بدا به حال آنان که نافرمانیم مىکنند و از من پروا نمىکنند.[۳]  

 

 

سالک در اثر نگاه توحیدى خود به عالم، تنها از جلال و کبریایى خدا و از عدل و قهر الهى مىترسد و غیر خدا را صاحب قدرت و تأثیر و کارهاى نمىداند که از آنها بهراسد. ترس از قهر و غضب و عقوبت و کیفر خداى عادل نیز ترس از آثار هولناک جرایم و گناهان و نقایص و عیوب خویش است، همچون ترس مجرم از قاضى عادل و مأمور اجراى حکم.

امام صادق علیه السلام مىفرمایند: اِنَّ مِنَ العِبادَةِ شِدَّةَ الخَوفِ مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ: شدّت ترس از خدا از آثار بندگى و عبادت است.[۴] در پاسخ کسى که از مرز یقین پرسید، فرمودند: اَن لا تَخافَ مَعَ اللهِ  


شَیئاً: اینکه علاوه بر خدا، از هیچ چیز نترسى.[۵] قرآن بارها بر نترسیدن از غیر خدا تأکید کرده

است. از جمله در مورد نترسیدن از کافران مىفرماید: فَلا تَخشَوهُم وَ اخشَونِ : از آنها نترسید و از من بترسید.[۶] و در مورد نهراسیدن از اهل کتاب مىفرماید: فَلا تَخشَوهُم وَ اخشَونى: از ایشان نترسید و

از من بترسید.[۷] و در مورد بیم نداشتن از نیروهاى اهریمنى مىفرماید: فَلا تَخافوهُم وَ خافونِ اِن کُنتُم

مُؤمِنینَ: اگر مؤمنید، از آنها نترسید و از من بترسید.[۸] و در بیان ویژگى کسانى که رسالتهاى الهى

را بهشایستگى ایفا مىکنند، مىفرماید : وَ یَخشَونَهُ وَ لا یَخشَونَ اَحَداً اِلاَّ اللهَ: و از خدا مىترسند و از احدى جز خدا نمىهراسند.[۹]

 

بنابراین نتیجهى نگرش موحّدانهى سالک، امید نداشتن بهجز خدا و نهراسیدن از غیر خداست. چنانکه امام صادق علیه السلام مىفرمایند: حُسنُ الظَّنِّ بِاللهِ اَن لا تَرجو اِلاَّ اللهَ وَ لا تَخافَ اِلّا ذَنبَکَ: حُسن ظنّ به خدا این است که جز به خدا امید نداشته باشى و جز از گناهت نهراسى.[۱۰]

 

موحّد چو در پاى ریزى زرش         وگر تیغ هندى نهى بر سرش

امید و هراسش نباشد ز کس         چنین است آیین توحید و بس



[۱] . کلینى، کافى، ج ۲، ص ۱۴۸/

[۲] . امام سجّاد ۷، صحیفهى سجّادیّه، دعاى ۵۲/

[۳] . کلینى، کافى، ج ۲، ص ۶۶/

[۴] . کلینى، کافى، ج ۲، ص ۶۸/

[۵] . مجلسى، بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۱۴۲/

[۶] . سورهى مائده، آیهى ۳/

[۷] . سورهى بقره، آیهى ۱۵۰/

[۸] . سورهى آلعمران، آیهى ۱۷۵/

[۹] . سورهى احزاب، آیهى ۳۹/

[۱۰] . کلینى، کافى، ج ۲، ص ۷۲/