Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


دوشنبه ۳ دی
۱۴۰۳

21. جمادي‌الثاني 1446


23. دسامبر 2024






منشأ زهد
تالیفات استاد - کتاب شراب طهور

دل با قرار گرفتن در میدان جاذبهى جمال الهى، از اسارت جاذبهى فریبندگى دنیا رها، و در نتیجهى دچار شدن به محبّت الهى، از محبّت دنیا آزاد مىشود، و درنهایت، در اثر اشتیاق و رغبت به وصال الهى، از شوق و رغبت به دنیا رها مىگردد.

جلوههاى محدود و کوچک جمال الهى که در آینهى موجودات دنیوى پدیدار گشته و مایهى جذّابیّت آنها شده کجا و جمال مطلق لمیزلى کجا؟ جرعهاى که از خُم بىنهایت جمال ازلى به عالم خاک ریخته و خاکآلود شده و در اثر آن، زیبایىهایى در دنیا پدیدار گشته که انسانها را مجنون و مفتون خود ساخته است کجا و زلال جمال بىنهایت ازلى کجا؟ آن کس که به معدن جمال راه یافت، کِى جذب جلوههاى کوچک زیبایىهاى دنیوى خواهد شد و آن کس که به خمّ جمال لمیزلى دست یافت و از جمال مطلق الهى مست شد، کجا اسیر مستى عشق جرعهاى خاکآلود مىشود.

جرعه خاکآمیز چون مجنون کند         خود بگو تا صاف آن مر چون کند

خورشید که طالع شد، نور ماه و ستارگان تحتالشّعاع قرار مىگیرند و دیگر به چشم نمىآیند. کامى که از شهد پرحلاوت عسل شیرین شد، دیگر چیزها در آن احساس شیرینى ایجاد نمىکنند و لذّتى پدید نمىآورند و رغبتى بر نمىانگیزند.

ایمان که جز دل سپردن و دل دادن به خدا نیست، چنان حلاوتى در کام سالک دارد که رونق بازار لذّتها و شیرینىهاى دنیوى را از بین مىبرد و بود و نبود دنیا را و این را که چه کسى به آن دست یافت و از آن کام برد، در نظر سالک بىاهمیّت و غیرقابلاعتنا مىکند. امام صادق علیه السلام مىفرمایند: لا یَجِدُ الرَّجُلُ حَلاوَةَ الایمانِ فى قَلبِهِ حَتّى لا یُبالِىَ مَن اَکَلَ الدُّنیا: انسان تا به حالتى دست
نیابد که برایش اهمّیّت نداشته باشد که چه کسى دنیا را خورد، حلاوت ایمان را در قلب خویش نمى
یابد.[۱]

 

کسى که اندکى به حُسن الهى پىببرد، چنان متحیّر و مبهوت جمال او مىشود و به او دل مىبازد که از جاذبهى هرچه جز او رها و دلش از محبّت اغیار خالى مىشود و در نظرش هیچ چیز جز او، چنان ارج و بها و قدر و ارزشى ندارد که بخواهد توجّه و محبّت وى را به خود اختصاص دهد. لذا با شدّت یافتن محبّت خدا در دل سالک، دنیا کوچک و حقیر مىشود و از نظرش مىافتد و با بىاهمّیّت شدن آن، سالک از اسارت لذّتها و کامیابىهاى دنیوى رها و به دنیا بىرغبت مىشود.

آنچه به بىرغبتى به دنیا و آزاد شدن از اسارت آن کمک مىکند، دقّت کردن در چهرهى فریباى دنیاست؛ زیرا در اثر این دقّت، روشن مىشود که تمام جذّابیّت و دلفریبى دنیا، ناشى از پوشیده بودن چهرهى زشت و نفرتانگیزش در زیر نقابى است که با آرایشهاى ماهرانه، براى خویش فراهم ساخته است. با دقّت در مورد دنیا مىتوان دریافت که :

۱/ دنیایى که همچون نوعروسى جوان و پرطراوت جلوه مىکند، پیرکفتارى کهنسال و عفریتهاى است که عمرى به درازاى تاریخ دارد.

۲/ دنیا معشوقهاى هرزه و هرجایى است و به هیچ یک از عاشقانش وفادار نیست و به همهى آنها خیانت مىکند و هر روز خود را در آغوش کسى مىافکند و در اختیار او قرار مىدهد.

۳/ دنیا معشوقهاى عاشقکش است و هیچ یک از عاشقانش را زنده باقى نمىگذارد.

۴/ این معشوقه، عاشقانش را بهآسانى و بىدرد از بین نمىبرد؛ بلکه آنها را با زجر و شکنجه از پا درمىآورد. عاشقان دنیا از سه حال خارج نیستند؛ یا عاشق چیزى از دنیایند که در اختیارشان نیست و به آن دسترسى ندارند؛ که در این صورت، حسرتِ نداشتن، آنها را زجر و شکنجه مىدهد و از پا درمىآورد. یا عاشق چیزى از دنیایند که در اختیار دارند؛ که در این صورت، نگرانىِ از دست رفتن آن، آرامش را از آنها سلب مىکند و ایشان را از پا درمىآورد. و یا اینکه عاشق چیزى از دنیایند که قبلا در اختیار داشتند و اکنون از دستشان رفته است؛ که در این صورت، غصّهى از دست دادن آن، آنها را زجر مىدهد و از پا درمىآورد.

۵/ دنیا معشوقهاى ناپایدار و در معرض نابودى و زوال است و کسى که عاشق چیزى از دنیا شده است، این امکان را ندارد که معشوق خود را همیشه در اختیار داشته باشد؛ زیرا گذر زمان آن را
مى
فرساید و از بین مىبرد.

۶/ دنیا معشوقهاى است که عاشقانش را به جان هم مىاندازد و مایهى کینه و عداوت بین انسانها مىشود. زیرا برخلاف معنویّات، که برخوردارى هرکس از آنها به هیچ وجه مزاحم و مانع برخوردارى دیگران نیست، مادیّات و امور دنیوى، محدودند و با برخوردار شدن کسى، دیگران از دسترسى به آن محروم مىشوند. لذا عاشقان دنیا براى دسترسى به آن با یکدیگر رقابت مىکنند و کینهى یکدیگر را به دل مىگیرند و اگر لازم باشد، در راه رسیدن به معشوق خود، رقیب را از پا درمىآورند. تمام کشمکشها و ظلم و جنایات عالم، معلول دنیاطلبى انسانهاست.

۷/ دنیا معشوقهاى است که عشقش مایه و سرچشمهى همهى آلودگىها و پلیدىهاست و تمامى افکار زشت، روحیّات پلید، اخلاق ناپسند و کردارهاى ناشایست، زاییدهى محبّت به آن است.

با پى بردن به ماهیّت نفرتانگیز دنیا، جایى براى دلباختن و رغبت نمودن به آن باقى نمىماند و زهدى که در اثر محبّت به خدا به وجود آمده بود، به حدّ کمال خود مىرسد.



[۱] . مجلسى، بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۴۹، حرّ عاملى، وسائلالشّیعه، ج ۱۶، ص ۱۲/