Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


دوشنبه ۳ دی
۱۴۰۳

21. جمادي‌الثاني 1446


23. دسامبر 2024






کمال عبادت
تالیفات استاد - کتاب شراب طهور

کمال عبادت در این است که عبد از رهگذر انجام آن به سرّ عبادت نایل شود. نیل به سرّ عبادت، منوط به این است که شخص عبادتکننده با تمام مراتب وجودش عبادت کند، نه اینکه فقط بدنش مشغول عبادات باشد و سایر مراتب وجودش از عبادت بىبهره باشند. زیرا هر مرتبه از وجود انسان حظّى از عبادت دارد که باید تلاش کرد به آن رسید. بدن، صدر، قلب و عقل، هر یک باید
بهره
ى خود را از عبادت ببرند.

بنابراین باید اعمال عبادى را تمامعیار بهجا آورد و در سرحدّ توان، حقّ آن را ادا کرد، تا به اسرار آن راه یافت و متحقّق شد. به بیان دیگر، شخص در هر عبادتى که انجام مىدهد باید سعى کند اهل آن عبادت باشد و نسبت به آن اهلیّت داشته باشد. اصحاب عبادت بودن کافى نیست. به تعبیر دیگر باید شخص از رهگذر ادا کردن حقّ عبادت، خودش عبادت مجسّم شود. یعنى خودش نماز، روزه، حج و ... شود. معنى اقامه، در آیاتى از قبیل: اَقِمِ الصَّلوةَ : نماز را برپا دار،[۱]  و اَقیموا الدّینَ : دین را برپا  

دارید،[۲] همین است. یعنى حقیقت نماز و دین را در وجود خود برپا کنید؛ بهنحوى که خودتان نماز و  

دین مجسّم شوید. چنانکه از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت شده است که فرمودند : اَنَا صَلوةُ المُؤمِنینَ وَ صیامُهُم: من نماز مؤمنان و روزهى آنانم.[۳] و نیز فرمودند : اَنَا صَلوةُ المُؤمِنینَ وَ زَکوتُهُم وَ حَجُّهُم وَ  

جِهادُهُم: من نماز و زکات و حج و جهاد مؤمنانم.[۴] البتّه هرکس در حدّ ظرفیّت وجودى خود

مىتواند تجسّم آموزهها و حقایق دین شود. امیرالمؤمنین علیه السلام بهنحو اکمل و اَتَمّ واجد این حقیقتاند.

همان گونه که شخص در مقام عمل، اگر حقّ اعمال صالح را ادا کند، درنهایت خودش صالح مىشود؛ در مقام عبادت نیز اگر حقّ عبادت را ادا کند، خودش عبد مىشود و به مرتبهى عبودیّت نایل مىگردد.[۵]

    


  
   

    

از همین جا مىتوان پىبرد که رویکرد حدّاقلّى به عبادات و در انجام آنها، تنها در پى رفع تکلیف و از سر باز کردن بودن، با طالب نیل به اسرار عبادت بودن سازگار نیست. پیامبر اکرم۹ مىفرمایند : اِذا عَمِلَ اَحَدُکُم عَمَلاٌ فَلیُتقِن: هنگامى که یکى از شما کارى انجام مىدهد، باید آن را با استحکام و کامل انجام دهد.[۶] عبد نه تنها در پى بهدست آوردن توجیهى براى به حدّاقل کاهش دادن اوامر و

نواهى الهى که شامل حالش مىشود نیست؛ بلکه درصدد است کارهایى را که محبوب را خرسند مىسازد هر چه بیشتر بشناسد و از رهگذر انجام آنها، عنایت و لطف محبوب را جلب کند و به قرب او راه یابد.

حدّاقلها علاوه بر اینکه نمىتوانند شخص را به مدارج بلند قرب و محبوبیّت نزد پروردگار برسانند، بسنده کردن به انجام آنها، همواره عبد را در معرض این خطر قرار مىدهد، که در صورت عدم موفّقیّت در انجام اندکى از آنها، به بطلان عمل و مبتلا شدن به معصیت دچار گردد. امّا با همّت گماشتن به انجام حدّ اکمل و اکثر، علاوه بر بهوجود آمدن امکان نیل به قرب و محبوبیّت نزد خداوند؛ چنانچه عبد در موردى موفّق نشد در آن حد عمل را انجام دهد، عملش همچنان صحیح و مقبول
خواهد بود. کسى که در عبادت همّت خود را به انجام حدّاقل محدود کرده است به دانشجویى مى
ماند که در درس خواندن، همّت خود را به کسب حدّاقل نمرهى قبولى محدود کرده است. این دانشجو از یک سو فرد عالم و کارآمدى نخواهد شد و از سوى دیگر، خطر اندکى کمتر از حدّاقل، نمره گرفتن و مردود شدن، همواره او را تهدید مىکند.



[۱] . سورهى اِسراء، آیهى ۱۷/

[۲] . سورهى شورى، آیهى ۱۳/

[۳] . قاضى سعید قمى، اسرارالعبادات و حقیقةالصّلوة، ص ۲۳/

[۴] . محمّد دهدار شیرازى، شرح خطبةالبیان، ص ۱۰۵/

[۵] . عبودیّت و بندگى یعنى خدا را مالک و مولاى خویش دانستن و خود را مملوک و عبد خدا یافتن، به مملوکیّتحضرت حق تن دادن و مملوک و عبد غیر خدا نشدن و نیز پندار مالکیّت و استقلال را به خود راه ندادن. عبودیّت وبندگى یعنى در برابر مولى و مالک خویش، تشخیص و سلیقه و تدبیر علىحدّه و جداگانهاى نداشتن و آنچه را مولىدرست مىداند، درست دانستن و آنچه را مورد پسند و رضایت مولاست، پسندیدن و به آن عمل کردن و درنهایت، تابعمحض فرمان او بودن. عبودیّت و بندگى یعنى تنها به رضاى مولى و محبوب بها دادن و اندیشیدن و از نکوهش وستایش خلق فارغ بودن.حقیقت عبودیّت عبور کردن از همه چیز خود و گذشتن از منِ خویش است. عبودیّت از ترک خواستههاى خود آغاز وبه ترک خود منتهى مىشود.امام صادق علیه السلام در پاسخ عنوان بصرى که در مورد حقیقت عبودیّت پرسید، فرمودند : ثَلاثَةُ اَشیاءٍ. اَن لا یَرَى العَبدُلِنَفسِهِ فیما خَوَّلَهُ اللهُ مِلکاً، ِلاَنَّ العَبیدَ لا یَکونُ لَهُم مِلکٌ. یَرَونَ المالَ مالَ اللهِ یَضَعونَهُ حَیثُ اَمَرَهُمُ اللهُ بِهِ. وَ لا یُدَبِّرُ العَبدُلِنَفسِهِ تَدبیراً. وَ جُملَةُ اشتِغالِهِ فیما اَمَرَهُ تَعالى بِهِ وَ نَهاهُ. فَاِذا لَم یَرَ العَبدُ لِنَفسِهِ فیما خَوَّلَهُ اللهُ تعالى مِلکاً هانَ عَلَیهِ الاِنفاقُ فیمااَمَرَهُ اللهُ تعالى اَن یُنفِقَ فیهِ. وَ اِذا فَوَّضَ العَبدُ تَدبیرَ نَفسِهِ على مُدَبِّرِهِ هانَ عَلَیهِ مَصائِبُ الدُّنیا. وَ اِذَا اشتَغَلَ العَبدُ بِما اَمَرَهُاللهُ تَعالى وَ نَهاهُ لا یَتَفَرَّغُ مِنهُما اِلَى المِراءِ وَ المُباهاةِ مَعَ النّاسِ. فَاِذا اَکرَمَ اللهُ العَبدَ بِهذِهِ الثَّلاثَةِ هانَ عَلَیهِ الدُّنیا وَ اِبلیسُ وَالخُلقُ؛ وَ لا یَطلُبُ الدُّنیا تَکاثُراً وَ تَفاخُراً، وَ لا یَطلُبُ ما عِندَ النّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً، وَ لا یَدَعُ اَیّامَهُ باطِلاً: حقیقت عبودیّت سهچیز است. (نخست اینکه) عبد در آنچه خدا به او سپرده است، براى خویش ملکیّتى نبیند؛ چراکه بردگان مالکچیزى نیستند. همهى اموال را مال خدا مىبینند و آن را در جایى که خدا به آنها امر کرده است قرار مىدهند. (دوماینکه) عبد براى خویش مصلحتاندیشى و تدبیر نکند. (سوم اینکه) تمام فعّالیّت و اشتغال او مصروف امورى شودکه خداى تعالى او را به آن امر یا از آن نهى نموده است.وقتى عبد در آنچه خدا به او سپرده است براى خود مِلکیّتى قائل نشود، انفاق نمودن آن در زمینههایى که خداوندامر به انفاق نموده است براى او آسان مىشود. و هنگامى که عبد تدبیر امور خود را به مدبّر خویش واگذارد، مصائبو مشکلات دنیا بر او آسان مىشود. و زمانى که به امورى که خداوند تعالى به او امر و یا از آن نهى فرموده استمشغول شود، دیگر فراغتى براى خودنمایى و فخرفروشى بر مردم نمىیابد. چون خداوند عبد را به این سه خصلتگرامى دارد، دنیا، ابلیس و مردم در نظر او کوچک مىشود و براى زیادهطلبى و فخرفروشى در پى دنیا نمىرود وآنچه را نزد مردم است براى عزّت و برترىجویى طلب نمىکند و روزهاى خویش را بیهوده از دست نمىدهد.(مجلسى، بحارالانوار، ج ۱، ص ۲۲۴)

[۶] . کلینى، کافى، ج ۳، ص ۲۶۳/