Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


دوشنبه ۳ دی
۱۴۰۳

21. جمادي‌الثاني 1446


23. دسامبر 2024






معرفت نفس
تالیفات استاد - کتاب مصباح الهدی
معرفت نفس

۞     هم بزرگ ما را آفریده و هم ما را بزرگ آفریده است. ارزش هر مصنوعی به صانع اوست. ما را خدا آفریده است، پس ما را بزرگ آفریده (خدای بزرگ آفریده است) و بزرگ آفریده (انسان هم بزرگ آفریده شده است).

۞     بندگان را، هم عزیز و بزرگ آفریده است و هم عزیز و بزرگ آفریده است؛ یعنی هم بندگان او عزیز و بزرگند و هم خالق آنها عزیز و بزرگ است.

۞            خداوند تو را بزرگ آفریده است. تو عزیزی، از دیگری طلب عزّت نکن. عزّت در نفس خودت است.

۞     اگر به یک فقیر بی‎‎چیز با بی‎‎احترامی پول زیادی بدهی و به طرفش پرت کنی، به تو میگوید پولت را بردار و برای پدرت مجلس ختم بگیر. همه بزرگ و بزرگزادهاند و نزد خدا عزیزند، لذا توهین و تحقیر را تحمّل نمیکنند.

۞     حُسن هر مصنوعی مال صانعش است. وقتی میخواهی روی جنسی قیمت بگذاری، میپرسی مال کدام کارخانه است. بنی آدم را چه؟

۞     ببین این نفس بشر چقدر بزرگ است و شرافت دارد که شناخت او مساوی با شناخت خداست و آینهی حق است. مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ: هر کس خودش را شناخت هرآینه خدایش را شناخته است. و امیرالمؤمنین علیه السّلام میفرماید: اَلجَاهِلُ بِنَفسِهِ جَاهِلٌ بِکُلِّ شَیءٍ: کسی که خودش را نشناسد، هیچ چیز را نشناخته است.

۞     انسان نمونهی خدا در روی زمین است. خداوند بتمامه در انسان تجلّی کرده است. وَ لَهُ المَثَلُ الاَعلیٰ: و برای خدا مثال برتر وجود دارد.

۞     همهی زمینها کربلا و همهی زمانها عاشوراست، پس امام حسین علیه السّلام همهجا و همهوقت هست. در آخرالزّمان همهچیز نقد است. در آخرالزّمان همهچیز در انسان میگنجد، حتّی خدا در انسان میگنجد چه رسد به امام و ولیّ خدا.

۞     همهی مراتب و مقاماتی که برای اولیای خدا، در روایاتی که در کتابها نوشته شده، ذکر شده است، مال ماست. آنهایی که ما قادر به رسیدن به آنها نیستیم و خصوصی است و صرفاً مربوط به خودشان است را نگفتهاند و نوشته نشده است.

۞            انسان همهچیز میشود؛ شیطان، جن، حیوان، مَلَک و بالاتر از مَلَک.

۞            قدّ روح از طبقهی هفتم زمین تا اعلا علّیین است. روح مال امام است.

۞     هر مصنوعی صانع خود را نشان میدهد. چون صانع ما حی است و قدیم و نه میمیرد و نه حوادث بر آن اثر میکنند، مصنوعش هم مرگ ندارد.

۞     پادشاهی که یک پسر نازپرورده در دربار داشت، دید اگر تا آخر کار شاهزاده در این ناز و نعمت بماند، لیاقت جانشینی او را نخواهد یافت و روزی که به قدرت برسد، مردم را در زحمت میگذارد و به آنها زورگویی میکند. این بود که به مأمورانش دستور داد به بهانهی گشت و تماشا او را به کویر خشک و دور افتادهای در کنار ده ویرانهای ببرند و رها کنند و بازگردند. آنها هم همین کار را کردند. شاهزاده که با آن لباسهای اشرافی تنها در کویر مانده بود، قدم میزد و با خود حرف میزد و مردم آبادیهای اطراف را که رد میشدند، به جای خدمهی کاخ میگرفت و به آنها امر و نهی میکرد که تخت مرا فلان جا بزنید و صبحانهی مرا بیاورید و . مردم اوّل گفتند او دیوانه است؛ امّا دو سه نفر افراد عاقل و فهمیدهی آبادی که او را دیدند، فهمیدند که این لباسهای اشرافی و این خواستهها تناسبی با کویر ندارد و این پسر باید شاهزاده باشد و از جایی آمده باشد که این چیزها در آنجا برایش فراهم بوده است. این سلیقهی انسان که هر چه میخواهد بخرد، هر چند هم که فروشنده جنس خوب و بادوامی را به او عرضه کند، باز میپرسد بهتر و بادوامترش را ندارید، و ازدواج که میخواهد بکند، به دنبال زنی میگردد که زیباتر و باکمال‌تر از او در دنیا نباشد، و این روحیّهی انسان که اگر مثلاً برای کاری به ادارهای برود و کمی او را معطّل کنند، اعتراض میکند که چرا من را معطّل کردید، اینها همه حکایت میکند که او شاهزادهای است که سلطان او را برای رشد دادن به این کویر فرستاده است. اگر به خواستههای انسان از قبیل عمر جاودان و غنای بی‎‎پایان و قدرت بی‎‎نهایت و دقّت کنیم، معلوم میشود که او مال این کویر دنیا نیست، چون این قبیل چیزها در دنیا نمیتواند وجود داشته باشد که روزی آنها را در این عالم دیده و حالا هوس کرده باشد. آیا تا به حال فکر کردهاید که این اشتها و این روحیّه از کجا آمده و در درون ما مخفی شده است؟

۞     خواستههای اصلی انسان هیچ یک در عالم طبیعت یافت نمیشود؛ ثروت بی‎‎نهایت، قدرت بی‎‎نهایت، عمر بی‎‎نهایت و او مثل مَلِکزادهای است که او را به دهی برده و رها کردهاند و او با خود حرف میزند و اُرد چیزهایی را میدهد که در کاخ داشته است، غافل از این که اینجا ده است و آن چیزها در ده وجود ندارد. این آرزوها نشان میدهد انسان اهل ده طبیعت نیست و روزگاری در بارگاه سلطان هستی میزیسته است و امروز هم طالب همان منزل است.

۞            وقتی آنچه در انسان هست به ظهور برسد، نیاز به اسباب و آلت و حرکت نخواهد داشت.

۞     در انسان چیزی هست که اگر به فعلیت برسد، خواصّی را که در همهی اشیاء پس از پرورش داده شدن آنها ظهور میکند، یک‌جا خواهد داشت و بدون نیاز به حرکت و اسباب، کار همهی آنها را میکند.

۞            خَلَقَ المَوتَ (جسم) وَ الحَیوةَ (روح) لِیبلُوَکُم اَیُّکُم اَحسَنُ عَمَلاً: خود شما کیستید که این دو را برای آزمایش شما آفرید؟

۞            حیاتی که مقابلش موت است و علمی که مقابلش جهل است و قدرتی که مقابلش ضعف است، شما نیستید. شما غنایی هستید که فقر در آن راه ندارد، علمی هستید که جهل در آن راه ندارد و قدرتی هستید که ضعف در آن راه ندارد.

۞     توی صندوقخانهی جانت را رسیدگی کن، ببین چرا زیبایی و خوبی و نور را دوست داری؟ چرا ولو آدم خوبی هم نیستی، ولی آدم خوب را دوست داری؟

۞     خداوند دوست ندارد بندهاش از بدیهایش بگوید، چون هر چه هست، مصنوع خود خداست و خدا او را خوب آفریده است. اگر خیلی خود را بد میدانی، آخرش به تو میگوید مال بد بیخ ریش صاحبش. همانطور که خداوند تو را پوشاند، تو هم خودت را بپوشان و از بدیهایت دم نزن.

۞     اگر شما دائم از گناهان و نفس خود و عقوبتهای الهی گله و شکایت کنید و از حقتعالی اظهار خشنودی نکنید، هر کس شما را ببیند، میگوید این‌ها چه مولایی دارند که اصلاً امیدوار نیستند آنها را ببخشد و کار آنها را اصلاح کند.

۞            خدا از نعمتهایش بهتر است. نعمتها را برای ما و ما را برای خودش آفریده است.

۞     اِلَهی کَیفَ اَستَعِزُّ وَ فِی الذِّلَّةِ أرکَزتَنى، أم کَیفَ لا أستَعِزُّ وَ اِلَیکَ نَسَبتَنى: خدایا چگونه طلب عزّت کنم، در حالی که تو مرا در خواری میخکوب نمودهای و چگونه عزّت نجویم، در حالی که مرا به خودت نسبت دادهای.

۞            اسب بهترین مرکبهاست، ولی اغلب صاحبش را اگر حواسش جمع نباشد، بر زمین میزند و میکشد. نفس ما همان اسب است.

۞     انشاءالله خدا ما را راکب قرار دهد و مرکوب نباشیم. این طبیعت و بدن مرکب ماست، نکند او سوار ما شود. این بدن الاغ است، ولی اگر با آن نماز بخوانی و یاد خدا کنی، براق میشود، یعنی مرکبی که با آن به معراج میروند.

۞            اگر همهی عمرم و همهی دارایی‌ام را صرف غذا و پالان و نعل این الاغ کنم، پس کی سوار آن بشوم؟

۞     در دنیا اغلب مرکبها سوار راکبها شدهاند. بدن و طبیعت الاغ انسان است. الاغ که سیر شود، لگد میاندازد و عرعر میکند؛ امّا وقتی گرسنه باشد، لگد نمیاندازد و عرعر نمیکند و فرمان صاحبش را بهتر میبرد.

۞            نفس تا صاحبش جاهل است، اژدهاست. وقتی معرفت آمد، عصا میشود؛ مثل عصای حضرت موسی علیه السّلام.

۞            حواس پنجگانه و شهوت و غضب، هفت در جهنّم است و اگر عقل بر آنها حاکم شود، به اضافهی عقل، هشت در بهشت میشوند.

۞     نَفس، فجر کاذب است و امر عدمی است و اصلاً شاید از نَفَس باشد، یعنی یک دم است. جمله‌ی  نفس اژدرهاست او کی مرده است  را هم خود نفس میگوید. امیدوارم به جایی برسی که بگویی اینقدر با او بد هستم که اصلاً یادش نمیکنم. دَعِ البَاطِلَ حَتّی یَمحُو: باطل را واگذار تا محو و نابود شود.

۞     کسی که تقلید میکند، نفس ندارد که نگران طغیان آن باشد. نفس مال کسی است که عالم و مجتهد است و مستقلّ است. اوست که ممکن است ادّعا کند و موجب اذیت مردم شود. این امکان وجود دارد که شخصی از طبیعت حرکت کند و از مراتب بالای معنوی سر در بیاورد و در طول راهش هم اصلاً نفس را ندیده باشد.

۞     در خانوادههایی که خَیّرند، بچّهها خیّر و مطیعند و اصلاً نفسشان طلوع نمیکند. کسانی را هم که عقلشان بزرگ است و ممکن است ادّعایی بکنند، انشاءالله خداوند خودش آن را علاج میکند. این قبیل اشخاص اگر یک خورده ریاضت بکشند و به خلق خدا خدمت کنند، نفسشان خسته میشود و از بین میرود. اگر هم این کار را نکنند، زمانه آنها را ادب میکند. وقتی غرور آنها را گرفت و ادّعا کردند، بالأخره سرشان به سنگ میخورد و متنبّه میشوند و نفسشان فروکش میکند.