Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


دوشنبه ۳ دی
۱۴۰۳

21. جمادي‌الثاني 1446


23. دسامبر 2024






دعا
تالیفات استاد - کتاب آيين بندگي

در این ماه جمع عظیمی از دعاهای کوتاه و بلند، بر حسب اقتضاء مقام، در برابر فرد روزه‌دار ظاهر می‌شود. د‌عاهایی که رهبران معصوم، مفاهیم درست بسیار و تلقین‌های ناب عقیدتی و اشارات عالی تربیتی را در ضمن آن قرار داده‌اند. این دعا‌ها برای آماده نمودن ذهن فرد پیش‌بینی شده‌اند تا شریعت را به‌صورت یک کلّ مرتبط با هم، که اجزائش از یکدیگر قابل جدایی نیستند، درک نماید. این امر سهمی اساسی در ایجاد عاملی که در این بحث در صدد آن هستیم دارد.

میزان این سهم با مقدار تأثیر‌پذیری از معانی زندۀ موجود در دعا توسط دعا‌کننده متناسب می‌باشد. این جنبه از آثار دعا، علاوه بر این است که د‌عا فی نفسه، نیاز‌های ذاتی‌ای را در انسان اشباع می‌کند. حقیقت این است که مذهب اهل بیت : مراقبت‌های قوی اعتقادی، تربیتی و اخلاقی را، که دعاهایی که در زمینه‌های مختلف از ایشان : وارد شده متضمّن آنهاست، فراهم می‌سازد.

انواع سهم‌هایی که دعا در اعطاء آگاهی به روزه‌دار دارد را به اختصار می‌توانیم به‌صورت نکاتی ارائه کنیم که عبارتند از:

الف ـ فرا‌هم نمودن جوّ روحی و صفای قلبی‌ای که روح ‌را برای پذیرش ثمرات روزه به‌طور کامل آماده می‌سازد. این امر یک بار به‌وسیلۀ فراهم کردن جوّی انجام می‌شود که در آن، روح به صفای دوران کودکی باز می‌گردد و در نتیجه‌ می‌گرید و زاری می‌کند و شکایت می‌نماید و گونه را بر خاک می‌مالد و بر خود می‌پیچد و کمر خم می‌کند و در آن هنگام، ضعف خویش را در برابر آفرینندۀ جبّار آشکار می‌سازد و همان‌گونه که یکی از نویسندگان بزرگ تعبیر نموده است، این ضعف خاص و یگانه‌ایست که فرد به‌وسیلۀ آن، مفهوم برخورداری عزّت را احساس می‌کند. د‌عا به آماده کردن زمینۀ تعبیر عملی این حالت می‌پردازد.[۱] 

* سَیَّدی اَنَا الصَّغیرُ الَّذی رَبَّیتَهُ، وَ اَنَا الجاهِلُ الَّذی عَلَّمتَهُ، وَ اَنَا الطِّفلُ الَّذی هَدَیتَهُ، وَ اَنَا الوَضیعُ الَّذی رَفَعتَهُ، وَ اَنَا الخائِفُ الَّذی امَنتَهُ: آقای من، من موجود کوچکی هستم که تو ‌او را پرورانده‌ای و من نادانی هستم که تو او را علم آموخته‌ای و من کودکی هستم که تو هدایتش نموده‌ای و من موجود پستی هستم که تو او را رفعت بخشیده‌ای و من موجود ترسانی هستم که تو بدو امنیت بخشیده‌ای.

* اِلهی لَم اَعصِکَ حینَ عَصَیتُکَ وَ اَنَا بِرُبُوبِیَّتِکَ جاحِدٌ، وَ لا بِاَمرِکَ مِستَخِفُّ، وَ لا لِعُقُوبَتِکَ مُتَعَرِّضٌ، وَ لا لِوَعیدِکَ مُتَهاوِنٌ، لکِن خَطیئَةٌ عَرَضَت وَ سَوَّلَت لی نَفسی وَ غَلَبَنی هَوایَ وَ اَعانَنی عَلیها شِقوَتی: خدایا آن‌گاه که در برابر تو معصیت نمودم، در حالتی معصیت نکردم که منکر خداوندی تو باشم و دستوراتت را سبک بشمارم و به کیفر‌هایت اعتراض کنم و به وعده‌هایت توهین نمایم، بلکه گناهی پدیدار شد و نفسم آن را در نظرم زیبا جلوه‌گر ساخت و هوای نفسم بر من غالب گردید و بد‌بختی‌ام مرا در ارتکاب آن یاری ‌کرد.

و بار دیگر به‌وسیلۀ برانگیختن به توبه و پاک نمودن روح، به این تعبیر عملی می‌پردازد:

* اَدعوکَ ـ یا سَیّدی ـ بِلِسانٍ قَد اَخرَسَهُ ذَنبُهُ، رَبِّ اُنَاجیکَ بِقَلبٍ قَد اَوبَقَهُ جُرمُهُ، اَدعُوکَ یا ربِّ راهِباً راغباً راجیاً خائِفاً، اِذا رَاَیتُ ـ مَولایَ ـ ذُنُوبی فَزِعتُ، وَ اِذا رَاَیتُ کَرَمَکَ طََمِعتُ، فِاِن عَفَوتَ فَخَیرُ راحِمٍ وَ اِن عَذََّبتَ فَغَیرُ ظالِمٍ: آقای من، با زبانی که گناهش آن را گنگ نموده‌ است تو را می‌خوانم. پروردگارا با قلبی که جرمش آن را هلاک نموده است به مناجات با تو می‌پردازم. ‌بارالها گریزان و روی آور به‌سمت تو و امیدوار و ترسان، تو را می‌خوانم. ای مولای من، آن‌گاه که به گناهانم می‌نگرم می‌ترسم و آن‌گاه که به کرم تو می‌نگرم بدان طمع می‌‌کنم. پس اگر عفو نمودی بهترین رحم‌کنندگانی و اگر عذاب فرمودی ظالم نیستی.

* وَ ما اَنَا یا رَبِّ وَ ما خَطَری؟ هَبنی بِفَضلِکَ وَ تَصَدَّق عَلَیَّ بِعَفوِکَ: خدایا من چیستم و کار دشوارم چیست؟ به فضلت مرا ببخش و به عفوت بر من تصدّق نما.

سخن ناتوان است از بیان لحظه‌های عروج بلند روحی در آرامش شب تاریک و سحر ‌نودمیدۀ ساکت، به‌گونه‌ای که اشک‌ها را جاری می‌سازد و کلمه‌ها بر لب شکسته می‌شود و صدای ناله‌ها و اعترافات برای آفرینندۀ بخشنده بلند می‌شود. این روی آوردن عظیمی است ‌از جانب بنده، در جوّی که در نزدیکی به مولی، عظیم است:

* اَللّهُمَّ اِنّی کُلَّما قُلتُ قَد تَهَیَّأتُ، وَ تَعَبَّأتُ، وَ قُمتُ لِلصَّلاةِ بَینَ یَدَیکَ، وَ ناجَیتُکَ، اَلقَیتَ عَلَیَّ نُعاساً اِذا اَنَا صَلَّیتُ، وَ سَلَبتَنی مُناجاتَکَ اِذا اَنَا ناجَیتُ، مالی کُلَّما قُلتُ قَد صَلُحَت سَریرَتی، وَ قَرُبَ مِن مَجالِسِ الّتََّوابینَ مَجلِسی، عَرَضَت لی بَلِیَّةٌ اَزالَت قَدَمی وَ حالَت بَینی وَ بَینَ خِدمَتِکَ. سَیَّدی لَعَلَّکَ عَن بابِکَ طَرَدتَنی، وَ عَن خِدمَتِکَ نَحَّیتَنی، اَو لَعَلَّکَ رَاَیتَنی مَستَخِفّاً بِحَقِّکَ فَاَقصَیتَنی، اَو لَعَلَّکَ رَاَیتَنی مُعرِضَاً عَنکَ فَقَلَیتَنی، اَو لَعَلَّکَ وَجَدتَنی فی مَقامِ الکاذِبینَ فَرَفَضتَنی، اَو لَعَلَّکَ رَأَیتَنی غَیرَ شاکِرٍ لِنَعمائِکَ فَحَرَمتَنی: پروردگارا، هر‌گاه که به خود گفتم که آماده شده‌ام و متمرکز گردیده‌ام و در پیشگاه تو به نمار ایستادم و به مناجات با تو پرداختم، آن‌گاه که نماز گزاردم بر من پرتی حواس و خواب‌‌آلودگی را مستولی کردی، و چون به مناجات با تو پرداختم توفیق مناجاتت را از من سلب نمودی. مرا چه می‌شود که هر‌گاه می‌گویم باطنم اصلاح گردیده و جایگاهم به جایگاه توّابین نزدیک شده، بلیّه‌ای بر من روی می‌آورد که گامم را می‌لغزاند، و بین من و خدمت تو حائل می‌شود. آقای من شاید تو مرا از درِ خانه‌ات طرد نموده‌ای و از خدمتت دور ساخته‌ای، یا شاید دیده‌ای که من حقّ تو را سبک می‌شمارم و در نتیجه مرا از خود دور نموده‌ای، یا شاید مرا در جایگاه ‌دروغ‌گویان یافته‌ای و در نتیجه مرا رانده‌ای، یا شاید دیده‌ای من در برابر نعمت‌هایت شاکر نیستم و در نتیجه مرا مورد تحریم قرار ‌داده‌ای

ب ـ مشترک بودن با بقیّۀ انواع عوامل شکل دهندۀ احساس‌ها، در اشاره داشتن به آنچه آن عوامل بدان اشاره دارند.

در زمینۀ ‌نوع اوّل می‌بینیم به دعا‌کننده تلقین می‌کند که بگوید:

* وَ قَد اَوجَبتَ لِکُلِّ ضَیفٍ قِریً وَ اَنَا ضَیفُکَ فَاجعَل قِرایَ الجَنَّةَ: پروردگارا تو برای هر میهمانی پذیرا‌یی‌ای را واجب فرموده‌ای و من میهمان تو‌ام؛ پس پذیرایی من را بهشت قرار بده.

در رابطه با نوع دوم می‌بینیم آنچه را که در موارد بسیاری ذکر کردیم مورد تأکید قرار می‌دهد. دعا در انسان اراده را پرورش می‌دهد و او را دائماً به یاری طلبیدن از خدا برای غلبه بر نفس می‌انگیزد.

* وَ اَعِنّی عَلی نَفسی بِما تُعینُ بِهِ الصّالِحینَ عَلی اَنفُسِهِم، وَ اختِم عَمَلی بِاَحسَنِهِ: در مبارزۀ با نفسم، با آنچه صالحان را بدان یاری می‌کنی، مرا یاری فرما و کارم را به نیکوترین صورت به پایان رسان.

و نعمت را به او یاد‌آور می‌شود و به حمد ‌خدا و شکر او برمی‌انگیزد.

* اِلهی رَبَّیتَنی فی نِعَمِکَ وَ اِحسانِکَ صَغیراً، وَ نَوَّهتَ بِاسمی کَبیراً. فَیا مَن رَبّانی فِی الدُّنیا بِاحسانِهِ وَ تَفَضُّلِهِ وَ نِعَمِهِ، وَ اَشارَ لی فِی الآخِرَةِ اِلی عَفوِهِ وَ کَرَمِهِ، مَعرِفَتی یا مَولایَ دَلیلی عَلَیکَ، وَ حُبّی لَکَ شَفیعی اِلَیکَ: ای خدای من، تو مرا در حالی که کوچک بودم در ‌نعمت‌ها و احسانت پروراندی و مرا بلند آوازه ساختی. پس ای آن که مرا در دنیا با احسان و تفضّل و نعمت‌هایت پروراندی و در آخرت مرا به عفو و کرمت رهنمون ساختی، ای مولای من، شناخت من از تو، راهنمای من به سوی توست و محّبت من به تو، واسطۀ من در نزد توست.

و احساس ‌اخلاقی را به‌وسیلۀ مواسات و عطوفت و مشار‌کت با دیگران در عواطف و احساس‌هایشان رشد می‌دهد.

* اَللّهُمَّ اَدخِل عَلی اَهلِ القُبُورِ السُّروُرَ، اَللّهُمَّ اَغنِ کُلَّ فَقیرٍ، اَللّهُمَّ اَشبِع کُلَّ جائعٍ، اَللّهُمَّ اکسُ کُلَّ عُریانٍ، اَللّهُمَّ اقضِ دَینِ کُلِّ مَدینٍ، اَللّهُمَّ فَرِّج عَن کُلِّ مَکروُبٍ...: خدایا اهل قبور را مسرور کن، خدایا همۀ فقرا را بی‌نیاز کن، خدایا همۀ گرسنگان را سیر کن، خدایا همۀ برهنگان را بپوشان، خدایا دَین همۀ افراد مدیون را قضا کن، خدایا همۀ بدحالان را گشایش عطا کن

و او را در حالتی قرار می‌دهد ‌‌که برای رفع کاستی‌ها از خدا طلب یاری می‌کند.

* اَللّهُمَّ اِنّی اَعُوذُبِکَ مِنَ الکَسَلِ وَالفَشَلِ وَالهَمِّ وَ الجُبنِ وَ البُخلِ وَ الغَفلَةِ وَ القَسوَةِ وَ المَسکَنَةِ وَ الفَقرِ وَ الفاقَةِ وَ کُلِّ بَلِیَّةٍ: خدایا من از کسل بودن و وارفتگی و غم و ترس و بخل و غفلت و سنگدلی و نداری و فقر و نیازمندی و همۀ بلیّات به تو پناه می‌برم.

و در دعای سحر، انسان‌ را به‌صورت عالی‌ای به روز قیامت و اهل آن، متذکّر می‌شود:

* فَما لی لا اَبکی؟ اَبکی لِخُروُجِ نَفسی، اَبکی لِظُلمَةِ قَبری، اَبکی لِضیقِ لَحدی، اَبکی لِسُؤالِ نَکیرٍ وَ مُنکَرٍ اِیّایَ، اَبکی لِخُرُوجی مِن قَبری عُریاناً ذَلیلاً حامِلاً ثِقلی عَلی ظَهری، اَنظُرُ مَرَّةً عَن یَمینی وَ اُخری عَن شِمالی، اِذِ الخَلائِقُ فی شَأنٍ غَیرَ شَأنی، لِکُلِّ امرِئٍ یَومَئِذٍ شَأنٌ یُغنیهِ، وُجُوهٌ یَومَئِذٍ مُسفِرَةٌ، ضاحِکَةٌ مُستَبشِرَةٌ وَ وُجُوهٌ یَومَئِذٍ عَلَیها غَبَرَةٌ تَرهَقُها قَتَرَةٌ: چرا نگریم؟ بر خارج شدن روحم از بدنم گریه می‌کنم. بر تاریکی قبرم می‌گریم. بر تنگی قبرم گریه می‌کنم. بر سؤال کردن نکیر و منکر از خودم می‌گریم. گریه می‌کنم بر خارج شدنم از قبرم در حالی که برهنه و خوارم و بار سنگین گناهانم را بر دوشم حمل می‌کنم؛ یک بار به راستم می‌نگرم و بار دیگر به‌طرف چپ نظر می‌اندازم؛ وقتی که خلائق به کاری غیر از من مشغولند، هر کسی آن روز کاری دارد که او را از توجّه به کار دیگران ‌بی‌نیاز می‌کند، در آن روز چهره‌هایی درخشنده و خندان و شاد‌مان است ‌و در آن روز چهره‌هایی غبار‌آلود است که خاک بر آن نشسته ‌است.

* اَللّهُمَّ اِنِّی اَسألُکَ خُشُوعَ الایمانِ قَبلَ خُشُوعِ الذُّلِّ فِی النّارِ: خدایا من از تو خشوع ناشی از ایمان را می‌طلبم، پیش از آن‌که خشوع ناشی از خواری در آتش دوزخ در من پدید آید.

و بر اخلاص کامل تأکید می‌کند.

* وَ اَبرِی قَلبی مِنَ الرِّیاءِ وَ الشَّکِّ وَ السُّمعَةِ فی دینِکَ حَتّی یَکوُنَ عَمَلی خالِصاً لَکَ: و قلبم را از ریا و شکّ و در پی جلب توجّه دیگران بودن در دینت، پاک و منزّه نما، تا عملم به‌طور خالص برای تو باشد.

* وَ لاتَجعَل شَیئاً مِمّا اَتَقَرَّبُ بِهِ فی آناءِ اللَّیلِ وَ اَطرافِ النَّهارِ رِیاءً وَ لا سُمعَةً وَ لا اَشَراً وَ لابَطَراً: چیزی از آنچه به‌وسیلۀ آن در ساعات شب و اطراف روز به تو تقرّب می‌جویم را ریاکارانه و شهرت‌طلبانه و بد‌کارانه و باطل قرار مده.

و با پرورش اعتقادش، معنی بندگی مطلق خدای تعالی را تثبیت می‌کند.

* اَلحَمدُ ِللهِ الَّذی لَم یَتَّخِذ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً، وَ لَم یَکُن لَهُ شَریکٌ فِی المُلکِ وَ لَم یَکُن لَهُ وَلِیُّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرهُ تَکبیراً. اَلحَمدُ للهِ بِجَمیعِ مَحامِدِهِ کُلِّها عَلی جَمیعِ نِعَمِهِ کُلِّها. اَلحَمدُ لله الَّذی لامُضادَّ لَهُ فی مُلکِهِ وَ لامُنازِعَ لَهُ فی اَمرِهِ. اَلحَمدُ للهِ الَّذی لاشَریکَ لَهُ فی خَلقِهِ وَ لاشَبیهَ لَهُ فی عَظَمَتِه. اَلحَمدُ ِللهِ الفاشی فِی الخَلقِ اَمرُهُ وَ حَمدُهُ الظّاهِرِ بِالکَرَمِ مَجدُهُ: حمد جملگی سزاوار خدایی است که همسر و فرزندی نمی‌گیرد و برای او در فرمانروایی شریکی نیست و برای او ولیّی که به‌علّت خواری به آن محتاج شود وجود ندارد و او را بزرگ بدان، بزرگ دانستی. حمد با مجموعۀ همۀ ستایش‌هایش بر مجموعۀ همۀ نعمت‌هایش تنها سزاوار خداست. حمد جملگی سزاوار خدایی است که در فرمانرواییش مخالفی نیست و در کارش منازعی وجود ندارد. حمد جملگی سزاوار خداییست که در آفرینشش شریکی برای او نیست و در عظمتش همانندی برای او وجود ندارد. حمد جملگی سزاوار خدایی است ‌که امر و حمدش، در آفرینش منتشر است و مجدش به خاطر کرامتش آشکار است.

و این تأکیدات همچنان ‌ادامه می‌یابد تا ‌جایی که این نوشته ‌قادر به برشمردن آن نیست.

ج ـ پیوستگی بین مجموعۀ اجزای اسلام را الهام نمودن

دعا کننده مثلاً می‌گوید: وَ لَیلَةَ‌ القَدرِ وَ حَجَّ بَیتِکَ الحَرامِ وَ قَتلاً فی سَبیلِکَ فَوَفِّق لَنا...: پس ما را موفّق بدار به درک شب قدر و حج بیت‌‌الله الحرام و شهادت در راهت

د ـ الهام نمودن بازگشت به دو ‌رکن اساسی‌ای که سر‌چشمۀ هر هدایتی و تمایز بخش هر چیزی است. دو چیز گرانقدری که تا روز قیامت از هم جدا نمی‌شوند و آن دو، قرآن و عترت می‌باشند و به‌وسیلۀ آن دو، زیر‌بناهای اسلام روشن می‌شوند و طبعاً در پی آن، خطوط ساختمان اسلام آشکار می‌گردد.

امّا قرآن، که سخن آن در گذشته آمد، روزه‌دار بار‌ها و بار‌ها با توجّه کامل و تأثیر‌پذیری تمام، آن را تلاوت می‌کند و این توجّه ‌افزایش می‌یابد تا در شب قدر به سر حدّ کمالش می‌رسد و این‌جا دعا از انسان می‌خواهد قرآن را بر سرش بلند کند بعد از آن‌که می‌گوید:

اَللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ بِکِتابِکَ المُنزَلِ وَ ما فیهِ وَ فیهِ اسمُکَ الاَکبَرُ وَ اَسماؤُکَ الحُسنی وَ ما یُخافُ وَ یُرجی، اَن تَجعَلَنی مِن عُتَقائِکَ مِنَ النّارِ: خدایا من از تو به حقّ کتاب فرو فرستاده‌ات و آنچه در آن است در‌خواست می‌کنم ـ و اسم اکبر تو و اسماء حسنای تو و آنچه ‌که موجب بیم و امید می‌شود، در آن است ـ که مرا از آزاد‌شدگانت از بند آتش دوزخ قرار دهی.

و همچنان ‌قرآن را بر سر نگه می‌دارد تا دعا به یاد‌آوری رکن دوم منتقل شود. پس در این حالت ‌او را به این سو می‌کشاند که بگوید:

بِکَ یا اَللهُ، بِمُحَمَّدٍ، بِعَلِیٍّ، بِفاطِمَةَ...: به حقّ خودت قسم ای خدا، به حقّ محمّد ۶ قسم، به حقّ علی ۷ قسم، به حقّ فاطمه (س) قسم و همین‌طور تا بقیّۀ ائمه : هر کلمه‌ای را ده بار، در حالتی از جلال و خشوع ‌‌که توصیف آن ممکن نیست، تکرار می‌‌کند.

و نیز تأکید شدید بر درود و صلوات بر محمّد و آل محمّد در ماه رمضان را مشاهده می‌کنیم. صلوات آثار بسیاری دارد که در چهار‌چوب استواریِ پیوند امّت با دو پیشوای حقیقی‌اش دور می‌زند. دو پیشوایی که پیوند با آنها، پیوند با اسلام خالص و پاک و منابع اصیل آن است.

و نکتۀ آخر، دعا انسان روزه‌دار را به روز منتظَر یاد‌آور می‌شود. پس او را می‌بینی که در حالی که چشم‌هایش به آن روز موعود (روز مهدی منتظَر) دوخته شده است، دعا می‌کند:

* اَللّهُمَّ اِنّا نَرغَبُ اِلَیکِ فی دَولَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِسلامَ وَ اَهلَهُ، وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَ اَهلَهُ وَ تَجعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلی طاعَتِکَ وَ القادَةِ اِلی سَبیلِکَ، وَ تَرزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ: خدایا ما در پیشگاه تو حکومت کریمه‌ای را می‌خواهیم که به وسیلۀ آن، اسلام و اسلامیان را عزّت بخشی و نفاق و منافقان را خوارسازی و ما را در آن حکومت، از دعوت‌کنندگان به سوی طاعتت و رهبران به سوی راهت قرار دهی و به وسیلۀ آن حکومت، کرامت دنیا و آخرت را روزیمان سازی.




[۱]. فراز‌های اشاره شده تا پایان این بخش، از ادعیۀ مذکور در قسمت اعمال ماه مبارک رمضان کتاب مفاتیح‌الجنان گزیده و نقل شده‌اند.