Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


دوشنبه ۳ دی
۱۴۰۳

21. جمادي‌الثاني 1446


23. دسامبر 2024






صرف نظر کردن و ندیدن
تالیفات استاد - کتاب حجاب و حقوق زن

اوّلاً اگر دل مرد، مشغول توجّه و عشق به خدا و خوبان خدا و جذب حقایق بلند معنوی باشد؛ چشمش چنین مناظری را نمی‌بیند. انسان‌ به موضوعی فکر می‌کند که به آن علاقه دارد. به جایی می‌رود که مورد علاقه‌ی او است. کاری می‌کند که دوست دارد. اگر دل شخص چیزی را دوست داشت، چشم، گوش، دست و همه‌ی وجودش به دنبال آن می‌رود. قبله و امام وجود انسان، دل اوست. اگر دل مرد در جاذبه‌ی عشق الهی قرار بگیرد، تمام وجودش و از جمله چشمش هم به آنجا می‌رود. زن نامحرم از جلوی چشمش عبور می‌کند و او متوجّه نمی‌شود؛ نه اینکه نگاه نمی‌کند، اصلاً‌ نمی‌بیند. همان‌طور که گاهی کسی از مقابل چشممان رد می‌شود و حواسمان نیست، اصلاً او را نمی‌بینیم. او از مقابل چشم ما رد شد و از لحاظ فیزیکی، مراحل دیدن طی شد، ولی چون توجّهمان جای دیگری بود، او را ندیدیم. پس یکی از کارهایی که مردان باید بکنند، این است که روی خود کار کنند که در جاذبه‌ی عشق الهی قرار بگیرند و توجّهشان اصلاً به این سمت کشیده نشود.

دوّم، اشتغال ذهن و فکر به اندیشه‌های دینی و امور علمی و مسائل اجتماعی است. یعنی اگر فکر و ذهن به طور فعّال، صرف مسائل علمی و رشد در زمینه‌ی تحصیلی شود، یا درگیر بررسی و حلّ مشکلات اجتماعی شود و یا در مطالعات دینی، فعّال شود، دیگر رها نیست که به سمت توجّه به جلوه‌های مخرّب بدحجابی برود. شش دانگ حواس متوجّه آن مسائل است.

حضرت علی علیه‌السّلام فرمودند: اَلنَّفسُ إن لَم تَشغَلها شَغَلَتکَ[i]؛ نفس انسان به گونه‌ای است که اگر تو آن را مشغول فعّالیّت مثبت و سازنده نکنی و به حال خودش رها کنی، او تو را به افکار و رفتارهای آلوده مشغول می‌کند. نفس را نباید بی‌کار رها کرد. باید آن را به طور فعّال، مشغول و درگیر کرد. اگر رهایش کنی، به آن سمت می‌رود. اندیشه‌ی گناه موقعی سراغ انسان می‌آید که نفس رها شده است و فعالیّت تعریف شده‌ای ندارد. موقع بی‌کاری، اندیشه‌ی گناه بیشتر سراغ انسان می‌آید.

اشتغال دل و ذهن سبب می‌شود مرد اصلاً زنان بدحجاب و جلوه‌فروش را نبیند.



  1. ۱ـ ابن ابی فراس، مجموعه‌ی ورّام، ج ۲، ص ۱۳۴/