Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


دوشنبه ۳ دی
۱۴۰۳

21. جمادي‌الثاني 1446


23. دسامبر 2024






پیامبر و امام کیستند و به زیارت که می‌رویم؟
تالیفات استاد - کتاب ره توشه دیدار

نخستین نکتة شایستة تأمّل و تفکّر در زیارت، این است که شخصی که به زیارت وی می‌رویم کیست و چه مقام و مرتبتی در عالَم وجود دارد. به بیان دیگر پیامبر و امام کیستند و حقیقت وجودی آنها چیست؟

باید عنایت داشت که شناخت حقیقت وجودی پیامبر و امام بتمامه، برای ما خاکیان و حتّی بسیاری از افلاکیان امری است نامیسور و دست نایافتنی. چنان که حضرت رض علیه السّلام فرمودند: وَ هُوَ بِحَیثُ النَّجمِ مِن اَیدِی المُتَناوِلینَ وَ وَصفِ الواصِفینَ... اَینَ العُقُولُ عَن هذا: امام همچون ستاره‌ای دور از دسترس اشخاص و فراتر از توصیف وصف کنندگان است... اندیشه‌ها کجا و شناخت حقیقت امام کجا؟[۵] و امیرالمؤمنین علی علیه السّلام در مورد خود فرمودند: یَنحَدِرُ عَنِّی السَّیلُ وَ لا یَرقی اِلَی الطَّیرُ: هر فیض و برکتی که در عالَم خلقت نصیب موجودات شده، از دامنة وجود من جاری گردیده است و هیچ پرندة تیز پروازی به قلّة وجود من راه پیدا نمی‌کند (هیچ اندیشه بلندی به عظمت من پی نمی‌برد).[۶] و در زیارت جامعة کبیره در مورد آن بزرگواران آمده است: فَبَلَغَ اللهُ بِکُم اَشرَفَ مَحَلِّ المُکَرَّمینَ وَ اَعلی مَنازِلِ المُقَرَّبینَ وَ اَرفَعَ دَرَجاتِ المُرسَلینَ، حَیثُ لا یَلحَقُهُ لاحِقٌ وَ لا یَفوُقُهُ فائِقٌ وَ لا یَسبِقُهُ سابِقٌ وَ لا یَطمَعُ فی اِدراکِهِ طامِعٌ: پس آن گاه خداوند شما را به شریفترین جایگاه اهل کرامت و برترین منزل مقرّبان و بالاترین مراتب پیامبران، نایل ساخت؛ جایگاهی که هیچ کس به آن نمی‌رسد و هیچ تفوّق یابنده‌ای بر آن تفوّق نمی‌یابد و هیچ سبقت جوینده‌ای بر آن سبقت نمی‌گیرد و هیچ طمع کننده‌ای به درک آن طمع نمی‌ورزد.[۷] امیرالمؤمنین علیه السّلام در مورد حقیقت نورانی اهل‌بیت علیهم السّلام فرمودند:

نَزِّلونا عَنِ الرُّبُوبِیَّةِ وَ قُولوا فی فَضلِنا ما شِئتُم فَاِنَّکُم لا تَبلُغُونَ کُنهَ ما فینا وَ لا نَهایَتَهُ، فَاِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَد اَعطانا اَکبَرَ وَ اَعظَمَ مِمّا یَصِفُهُ واصِفُکُم اَو یَخطُرُ عَلی قَلبِ اَحَدِکُم... لا تَسُمُّونا اَرباباً وَ قُولوا فی فَضلِنا ما شِئتُم فَاِنَّکُم لَن تَبلُغُوا مِن فَضلِنا کُنهَ ما جَعَلَهُ اللهُ لَنا وَ لا مِعشارَ العُشرِ: ما را از خدائی (استقلال در وجود و فاعلیّت) پایینتر بدانید و آنچه می‌خواهید در فضیلت و برتری ما دادِ سخن دهید (و به گمان خویش بلند پروازی کنید) که هر آینه به کُنه آنچه در ما وجود دارد و به نهایت مرتبتی که داریم نخواهید رسید؛ زیرا خدای عزّ و جلّ هر آینه بزرگتر و عظیمتر از آنچه توصیف کنندگان شما وصف نمایند یا به قلب هر یک از شما خطور کند به ما عطا نموده است... ما را خدایان نخوانید و آن گاه هرچه می‌خواهید در فضیلت و برتری ما سخن بگویید که هرگز به کُنه آنچه خداوند برای ما قرار داده است و حتّی به یک دهم از ده یک آن، دست نمی‌یابید.[۸] و از همین رو بود که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند: یا عَلِی ما عَرَفَکَ اِلاَّ اللهُ وَ اَنَا وَ ما عَرَفَنی اِلاَّ اللهُ وَ اَنتَ وَ ما عَرَفَ اللهُ اِلاّ اَنَا وَ اَنتَ: ای علی جز خدا و من، کسی تو را نشناخت و جز خدا و تو، کسی مرا نشناخت و جز من و تو، کسی خدا را نشناخت.[۹]

با عنایت به احادیث فوق، که در جوامع حدیثی شیعه نظایر فراوانی دارد، مسلّم شد که شناخت تمام‌عیار آن بزرگواران از دسترس دیگران خارج است و هر کس هرچه در فضیلت آنان داد سخن داده و به گمان خویش کلام را به اوج رسانده است، تنها در حدّ جلوه‌ای از جمال و کمال آن بزرگواران که در آئینة فکر و دل او جای گرفته است توانسته به توصیف پردازد و این در حالی است که جمال و کمال آنان عظیمتر از آن است که بتمامه در آئینة فکر و دل دیگران جای گیرد. شاید توصیف‌های دیگران در موردآن والامقامان را بتوان به ترسیم شمایل و تمثال‌هایی که نقّاشان از سیمای پیامبر و امامان بر بوم نقّاشی می‌کشند، تشبیه نمود. یعنی همان گونه که نقّاشان در نهایت درجة توان خود تلاش می‌کنند که زیباترین و ملکوتی‌ترین سیمایی را که در مخیّله‌اشان می‌گنجد، بر لوح نقاشی ترسیم نمایند؛ دانشمندان و اندیشمندان نیز در نهایت مرتبة همّت خویش تلاش می‌کنند تا عالیترین فضیلت‌ها و بلندترین کمالاتی را که در فکرشان می‌گنجد، بر صفحة کتاب‌ها رقم زنند. امّا آن صورت‌ها و این توصیف‌ها کجا و حقیقت آن بزرگواران کجا!

یکی از اشتباهات بزرگی که جاهلان و معاندان، در رابطه با حضرات معصومین علیهم السّلام بدان دچار گشته‌اند این بوده است که به حکم شباهت پیکر جسمانی آنان با بدن دیگران، آن بزرگواران را موجودی همانند سایر ابناء بشر پنداشته‌اند. این داوری حس‌گرایانه و پوزیتیویسمی، یعنی براساس پیکر جسمانی و بدن خاکی در مورد اولیای خدا قضاوت نمودن، خطای بزرگی است که نخستین بار به هنگام امر خداوند به سجده بر آدم، ابلیس بدان دچار گشت و اَنَا خَیرٌ مِنهُ خَلَقتَنی مِن نارٍ وَ خَلَقتَهُ مِن طینٍ: من از آدم بهترم زیرا مرا از آتش و او را از خاک آفریدی.[۱۰] گفت و همین امر منشأ تمرّد او از فرمان الهی و طرد و لعن ابدی او از بارگاه ربوبی گردید. نیز همین اشتباه، منکران پیامبر اسلام را به گفتن: ما لِهذَا الرَّسولِ یَأکُلُ الطَّعامَ وَ یَمشی فِی الاَسواقِ: این دیگر چه پیامبریست که غذا می‌خورد و در بازارها راه می‌رود؟![۱۱] واداشت. منشأ این خطاها چیزی جز بر اساس ظاهر جسمانی، در مورد حقیقت اولیای خدا قضاوت کردن نبود.

بی‌شک آن کس که بخواهد هدایت و دستگیری بشر را عهده‌دار شود، باید جامة بشری بر تن کند و به رنگ و شکل بشر درآید تا بتواند با آنان ارتباط برقرار کند و دیگران در نتیجه مجالست و مؤانست با وی، از او بهره ببرند و الگو بگیرند و به طریق سعادت و کمال هدایت شوند. لذا خداوند در پاسخ کسانی که می‌گفتند چرا قرآن بر فرشته‌ای نازل نشد و مَلَکی پیامبر نگردید، فرمود: وَ لَو جَعَلنهُ مَلَکاً لَجَعَلنهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسنا عَلیهِم ما یَلبَسونَ: اگر پیامبر را فرشته‌ای قرار می‌دادیم، او را به شکل مردی در می‌آوردیم و همان جامة بشری که انسان‌ها بر تن دارند بر او می‌پوشاندیم.[۱۲] از اینجا رمز اِنَّما اَنَا بَشَرٌ مِثلُکُم: همانا من بشری همانند شما هستم.[۱۳] که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به امر خدا، فرمودند نیز آشکار می‌شود. بر مبنای آنچه ذکر شد، خطای آنان که بر اساس پیکر ظاهری، در مورد اولیای خدا به قضاوت می‌پردازند و به دلیل شباهت جسمانی، گمان همتایی با آنان را در سر می‌پرورند، ظاهر گشت.

کار پاکان را قیاس از خود مگیر گر چه مانَد در نوشتن شیر و شیر

دیده‌ای خواهم که باشد شه شناس تا شناسد شاه را در هر لباس

***

محمّد و آل محمّد صلوات الله علیهم اجمعین بنا به نصِّ فرموده آن بزرگواران، اسمای حُسنی و امثال علیای[۱۴] حقّ متعال و جلوة تامّ اسماء و صفات الهی و وجه الله و آئینة تمام‌نمای حضرت حقّند.[۱۵] لذا هر که در این آئینه‌ها بنگرد خدا را می‌بیند و هر که به شناخت و معرفت آنان نایل شود به معرفة الله و شناخت خداوند نایل گشته است؛ چنانکه امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند: معرفت من به نورانیّت، معرفت الله است و معرفت الله همان معرفت من به نورانیّت است.[۱۶] و امام حسین علیه السّلام در پاسخ شخصی که در مورد حقیقت معرفة الله از آن حضرت سؤال کرد، فرمودند: مَعرِفَةُ اللهِ مَعرِفَةُ اَهلِ کُلِّ زَمانٍ اِمامَهُمُ الَّذی یَجِبُ عَلَیهِم طاعَتُهُ: معرفت و شناخت مردم هر زمان امام خویشتن را، معرفت خداست؛ همان امامی که اطاعت و فرمانبری از وی بر آنها واجب است.[۱۷] و به فرمودة پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم این بزرگواران همان عالین می‌باشند که به فرمودة قرآن، هنگامی که خداوند به ملائکه امر به سجده بر آدم نمود و ابلیس سر برتافت، مورد این پرسش الهی قرار گرفت که: أستَکبَرتَ أم کُنتَ مِنَ العالینَ؟[۱۸] آیا دچار خود بزرگ‌بینی شدی و تکبّر ورزیدی یا اینکه از عالین بودی (که مقامشان بالاتر از آن است که بر آدم سجده کنند).[۱۹] این بزرگواران از همة مخلوقات، حتّی پیامبران اولوالعزم و ملائکة مقرّب الهی افضلند[۲۰] و اولوالعزم شدن برخی از پیامبران و مقرّب شدن بعضی از ملائکه، ناشی از این بود که توانستند بار معرفت و محبّت این والامقامان را متحمّل شوند.[۲۱] همان بزرگوارانند که در تجلّی حضرت حقّ و خلقت موجودات، نخستین جلوه و اوّلین آفریده‌اند[۲۲] و آن گاه که نه عالَمی بود و نه آدمی، آنان وجود داشتند و به تسبیح خداوند مشغول بودند و آن هنگام که خداوند متعال ملائکه را آفرید، برای اینکه ملائکه به سبب عظمت و نور آن بزرگواران، ایشان را خدای نپندارند، آنان در برابر ملائکه به تسبیح خداوند پرداختند و این گونه خدا را به ملائکه معرّفی نمودند و تسبیح را به آنان آموختند.[۲۳] و اگر جبرئیل امین علیه السّلام حامل علوم الهی و درس‌آموز پیامبران شد، تنها غوره‌ای از باغ علوم و معارف آنان چشید و بدان مرتبت نایل گردید.[۲۴] و هم او بود که نخستین درس معرفت را از محضر امیرالمؤمنین علیه السّلام آموخت.[۲۵] و چنانند که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: کُنتُ نَبِیّاً وَ آدَمُ بَینَ الماءِ وَ الطّینِ: من پیامبر بودم در حالیکه هنوز حضرت آدماز حضرت صادق علیه السّلام بین آب و گِل بود (و خلقتش پایان نیافته بود).[۲۶] و امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند: کُنتُ وَلِیّاً وَ آدَمُ بَینَ الماءِ وَ الطّینِ: من ولی بودم در حالی که حضرت آدم علیه السّلام بین آب و گِل بود.[۲۷]

بودم آن روز من از طایفه دُرد کشان که نه از تاک نشان بود و نه از تاک نشان

و هم آنان بودند که خداوند گِل آدم را به دست آنها سرشت چنانکه خود فرمود: خَمَّرتُ طینَةَ آدَمَ بِیَدی: من گِل حضرت آدم را با دست خویش تخمیر نمودم.[۲۸] و امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند: اَنَا یَدُ اللهِ: دست خدا منم.[۲۹]

همان بزرگوارانند که جهان آفرینش به برکت آنان آفریده شد، چنانکه خداوند به پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: لَولاکَ لَما خَلَقتُ الاَفلاکَ وَ لَولا عَلِی لَما خَلَقتُکَ وَ لَولا فاطِمَةُ لَما خَلَقتُکُما: اگر تو نبودی عالَم را نمی‌آفریدم و اگر علی نبود تو را نمی‌آفریدم و اگر فاطمه نبود شما دو نفر را نمی‌آفریدم.[۳۰] و [۳۱] و هم ایشانند که فرمودند: نَحنُ صَنائِعُ رَبِّنا وَ الخَلقُ بَعدُ صَنائِعُنا: ما ساختة پروردگارمان هستیم و پس از آن، خلایق ساختة ما هستند.[۳۲] و در مورد ایشان است که: بِکُم فَتَحَ اللهُ وَ بِکُم یَختِمُ: خداوند آفرینش را با شما (به وسیلة شما) آغاز کرد و با شما (به وسیلة شما) خاتمه می‌دهد.[۳۳]

همانانند که واسطة فیض وجود و کمالات وجود، بین خداوند و مخلوقاتند و از هستی و کمالات هستی، هرچه به مخلوقات رسیده، از مجرای وجود آن بزرگواران رسیده است و در نتیجه همانانند که ثبات و بقای عالَم به وجود آنها وابسته است و اگر نباشند همة عالَم نابود می‌شود. چنانکه امام سجّاد علیه السّلام فرمودند: نَحنُ الَّذینَ بِنا یُمسِکُ اللهُ السَّماءَ اَن تَقَعَ عَلَی الاَرضِ اِلاّ بِاِذنِهِ وَ بِنا یُمسِکُ الاَرضَ اَن تَمیدَ بِاَهلِها وَ بِنا یُنَزِّلُ الغَیثَ وَ یُنشِرُ الرَّحمَةَ وَ یُخرِجُ بَرَکاتَ الاَرضِ وَ لَو لا ما فِی الاَرضِ مِنّا لَساخَت بِاَهلِها: ما کسانی هستیم که خدا آسمان را به وسیلة ما نگاه می‌دارد تا جز به اذن او بر زمین نیفتد و بوسیلة ما زمین را از این که بر اهلش مضطرب گردد، نگاه می‌دارد و به واسطة ما باران را فرو می‌فرستد و رحمت را می‌گستراند و برکت‌های زمین را بیرون می‌آورد و اگر کسی از ما در زمین نبود، زمین اهل خود را فرو می‌برد.[۳۴] وبه برکت وجود آن بزرگواران است که خداوند خلایق را روزی می‌دهد.[۳۵]

همان بزرگوارانند که خلیفه و قائم مقام خداوند در امر فرمانروایی و ادارة عالَم خلقتند، چنان که امام صادق علیه السّلام فرمودند: اِرادَةُ الرَّبِّ فی مَقادیرِ اُمورِهِ تَهبِطُ اِلَیکُم وَ تَصدُرُ مِن بُیوتِکُم: ارادة پروردگار در تقدیر امور جهان آفرینش، به سوی شما فرود می‌آید و از خانه‌های شما برای مخلوقات صادر می‌شود.[۳۶] و همچون روحی در پیکر عالَم، مدبّر و مدیر مُلک و ملکوت جهانند و همة موجودات عالَم در برابر ارادة آنان رام و تسلیمند. چنانکه امام هادیاز حضرت صادق علیه السّلام فرمودند: ذَلَّ کُلُّ شَیءٍ لَکُم: همه چیز در برابر شما تسلیم و رام است.[۳۷]

همان بزرگوارانند که به عنایت الهی، حاضر در همة عالَم و عالِم بر همة سرّ و علن و واقف بر گذشته و حال و آینده و نظاره‌گر مُلک و ملکوت هستی‌اند.[۳۸] همانانند که مرگ و غیبت در مورد آنان مصداق ندارد و به ارادة حضرت حقّ، همیشه زنده و همه جا حاضرند. چنانکه امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند: اِنَّ مَیِّتَنا لَم یَمُت وَ غائِبَنا لَم یُغَب وَ اِنَّ قُتَلانا لَن یُقتَلوا: هر آینه مردة ما نمیمیرد و غایب ما غایب نمی‌باشد و هر آینه کشته‌های ما هرگز کشته نمی‌شوند.[۳۹]

همان بزرگوارانند که خداوند در عرصة قیامت، همة امور را به آنان میسپارد و تمامی خلایق به محضر آنان احضار می‌شوند و در پیشگاه آنان حسابرسی میگردند و هم آنانند که جواز عبور بر صراط را صادر می‌کنند و بهشتیان را به جنّت و دوزخیان را به جهنّم راهی میسازند. چنانکه امام هادی علیه السّلام فرمودند: اِیابُ الخَلقِ اِلَیکُم وَ حِسابُهُم عَلَیکُم: بازگشت خلق به سوی شما و حسابرسی آنان بر عهدة شماست.[۴۰] و امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند: اَنَا قَسیمُ الجَنَّةِ وَ النّارِ: من تقسیم کنندة بهشت و دوزخم.[۴۱]

محمّد و آل محمّد صلوات الله علیهم اجمعین، همان خزانه‌داران علم پروردگار و برخورداران از علوم موهبتی الهی و تنها راسخان در علم و آگاهان بر مقصود خداوند از الفاظ وحی و تبیین کنندگان حقیقت کتاب الهی و شارحان معصوم دین خدایند.[۴۲] و قول و فعلشان بر همگان حجّت است و معیار و میزان دین و دینداری‌اند، به گونه‌ای که هر کس از آنان پیش افتد و هر که از آنان عقب بماند به گمراهی دچار شده و غرق دریای ضلالت گشته و هرکس به آنان بپیوندد و از ایشان تبعیّت نماید اهل نجات و سعادت دو جهانی است.[۴۳]

هم آنان معلّمان و آموزش دهندگان حقایق دین خدا و مبلّغان و مروّجان آیین اسلامند[۴۴] و راهبر و رشد دهندة اندیشه‌ها و اسوه و الگوی عملی انسان‌های طالب فضیلتند.

هم ایشان حاکمان و اداره کنندگان به حقِّ جامعه اسلامی و پیاده کنندگان شایستة نظام و احکام الهیند.[۴۵]

آن بزرگواران جلوه‌گاه تمامی زیبایی‌های اخلاقی و متخلّقان به اخلاق الهی و تزکیه کنندگان روح و جان تشنگان کمال و وارستگیند.

در سیر معنوی و سلوک الی الله، هم آنان دستگیر مؤمنان و راهبر و مددرسان از راه باطن به سالکان می‌باشند.

هم آنانند که محبّت و دوستیشان و ولایت و فرمانپذیری از ایشان، شرط قبولی طاعات و عبادات مؤمنان و رمز سعادت و نیک‌بختی دنیوی و اخروی انسان‌هاست و بی محبّت و ولایت آن بزرگواران، هیچ طاعت و عبادتی در درگاه الهی پذیرفته نمی‌شود[۴۶] و هیچ رستگاری و فلاحی نصیب بندگان نمی‌گردد.

و هم آنانند که امام هادی علیه السّلام در شأن ایشان فرمودند: فَالرّاغِبُ عَنکُم مارِقٌ وَ اللاّزِمُ لَکُم لاحِقٌ وَ المُقَصِّرُ فی حَقِّکُم زاهِقٌ... مَن والاکُم فَقَد والَ اللهَ وَ مَن عاداکُم فَقَد عادَ اللهَ وَ مَن اَحَبَّکُم فَقَد اَحَبَّ اللهَ وَ مَن اَبغَضَکُم فَقَد اَبغَضَ اللهَ وَ مَنِ اعتَصَمَ بِکُم فَقَدِ اعتَصَمَ بِاللهِ... سَعَدَ مَن والاکُم وَ هَلَکَ مَن عاداکُم وَ خابَ مَن جَحَدَکُم و ضَلَّ مَن فارَقَکُم وَ فازَ مَن تَمَسَّکَ بِکُم وَ اَمِنَ مَن لَجَاَ اِلَیکُم وَ سَلِمَ مَن صَدَّقَکُم وَ هُدِی مَنِ اعتَصَمَ بِکُم. مَنِ اتَّبَعَکُم فَالجَنَّةُ مَأویهُ وَ مَن خالَفَکُم فَالنّارُ مَثویهُ وَ مَن جَحَدَکُم کافِرٌ وَ مَن حارَبَکُم مُشرِکٌ وَ مَن رَدَّ عَلَیکُم فی اَسفَلِ دَرَکٍ مِنَ الجَحیمِ. اَشهَدُ اَنَّ هذا سابِقٌ لَکُم فیما مَضی وَ جارٍ لَکُم فیما بَقِی: هرکس از شما رویگردان و به دیگران راغب باشد، از دین خارج شده و هرکس ملازم و همراه شما باشد، به حقّ رسیده و هرکس در باور به کمالات شما کوتاه بیاید و در ادای حقّ شما کوتاهی کند، نابود شده است... هر کس پذیرای ولایت شما شد، ولایت خدا را پذیرا شده و هرکس به دشمنی شما برخاست، به دشمنی خدا برخاسته و هر کس شما را دوست داشت، خدا را دوست داشته و هر کس کینة شما را در دل داشت، کینة خدا را در دل داشته و هر کس به دامان شما چنگ زد، به دامان خدا چنگ زده است... هرکس پذیرای ولایت شما شد، به سعادت دست یافت و هرکس به دشمنی شما برخاست، هلاک شد و هرکس به انکار شما پرداخت، نومید شد و هرکس از شما جدا شد، به گمراهی افتاد و هرکس به شما پیوست، کامیاب شد و هرکس به شما پناه برد، امنیّت یافت و هرکس شما را تصدیق نمود، به سلامت ماند و هرکس به دامان شما چنگ زد، به هدایت راه یافت. هرکس از شما پیروی کرد، جایگاهش بهشت است و هرکس با شما مخالفت کرد، قرارگاهش دوزخ است و هرکس به انکار شما پرداخت، کافر است و هرکس به کارزار با شما برخاست، مُشرک است و هرکس حکم شما را ردّ کرد، در عمیقترین ژرفای دوزخ جای دارد. گواهی می‌دهم این مقامات در گذشته برای شما وجود داشته و در آینده نیز برای شما برقرار خواهد بود.[۴۷]

تمامی آنچه تاکنون گفته شد، اندکی از بسیار و ذرّه‌ای از خروارِ فضائل بیشمار آن بزرگواران است و آنچه خود آن بزرگواران هستند با آنچه برشمردیم فاصله‌ای غیر قابل تصوّر دارد. عدم ظرفیّت و توان فکری لازم در اکثریّت، و وجود احتمال مبتلا شدن امّت به غلوّ، سبب شد که اهل‌بیت علیهم السّلام بسیاری از حقایق را در مورد مقامات خود ناگفته گذارند. چنانکه رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند: یا عَلِی لَولا اَنَّنی اَشفَقُ اَن تَقُولَ فِیکَ طَوائِفٌ مِن اُمَّتی ما قالَتِ النَّصاری فِی المَسیحُ عیسَی بنِ مَریَمَ، لَقُلتُ فیکَ الیَومَ مَقالاً لا تَمُرُّ بِمَلاَءٍ مِنَ النّاسِ اِلاّ وَ اَخَذوا التُّرابَ مِن تَحتِ قَدَمَیکَ: ای علی، اگر نبود که می‌ترسم آنچه را مسیحیان در مورد مسیح، عیسی فرزند مریم گفتند،[۴۸] گروهی از امّت من در مورد تو نیز بگویند، امروز در مورد تو سخنی می‌گفتم که بر هیچ جمعیّتی نمی‌گذشتی مگر اینکه خاک زیر قدم‌هایت را ]به تبرّک [بر می‌داشتند.[۴۹]

درک و هضم عقلی و باور به مقاماتی که به استناد احادیث اهل‌بیت علیهم السّلام ذکر شد، گرچه کاری بس دشوار و خطیر و صعب و مستصعب است،[۵۰] امّا تماماً با مبانی فلسفه الهی و عرفان نظری، قابل تبیین و اثباتند و در اثر دور بودن بشر عادی از آن کمالات و مقامات، نباید گمان غلوّآمیز و خرافه گونه بودن بر آنها برد.

در برابر این اسطوره‌های کمال و جمال و این آئینه‌های تمام‌نمای خدای متعال، آنچه انسانیّت و فضیلت و عقل و دل و اندیشه و احساس، به همة انسان‌ها حکم می‌کند، تکاپو و تمنّای شناخت و معرفت بیشتر آنان و باور و یقین به مقامات والای ایشان از یک سو، محبّت و دلدادگی و عشق و سرسپاری در برابر آنان از سوی دیگر، ولایت و فرمانبرداری و اطاعت و دنباله‌روی از ایشان از دیگر سو، اقتدا و الگوپذیری و تأسّی و الهام‌گیری از آنان از جانب دیگر، و تعلّم و یادگیری و استضائه و فراگیری از محضر ایشان از دیگر جانب، می‌باشد. امید است به فضل و توفیق الهی و با عنایت و الطاف آن بزرگواران، این همه نصیب نگارنده و شما خوانندة عزیز شود.

عنایت به آنچه در این بخش ذکر شد، زائر را تا حدودی به این حقیقت آگاه می‌سازد که قصد دیدار چه کسی را کرده و در صدد تشرّف به محضر کیست و چه والامقام عظیم‌القدری به او اجازة حضور داده است.