Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


دوشنبه ۳ دی
۱۴۰۳

21. جمادي‌الثاني 1446


23. دسامبر 2024






درس تسلیم و تفویض
تالیفات استاد - کتاب کرشمه حسن
فهرست مطلب
درس تسلیم و تفویض
صفحه 2
صفحه 3
تمامی صفحات

 

تسلیم و تفویض



یکی دیگر از درس‌هایی که در عرصه‌ی اخلاق و عرفان در مکتب عاشورا می‌توان آموخت، درس تسلیم و تفویض است.
یکی از آثار مهم عبودیّت و بندگی و یکی از پیامدهای عمده‌ی عشق و دلدادگی، تسلیم بودن در برابر معبود و معشوق، با همه‌ی وجود خویشتن و از خود رأی و خواسته‌ای نداشتن در پیشگاه اوست. عبد از یک سو، خود را در برابر مولای خویش، صاحب تشخیص و فهم نمی‌داند؛ چرا که مولای او بِکُلِّ شَیءٍ عَلیمٌ: به همه چیز دانا  است و او به عنوان عبد و مخلوق، مصداق وَ ما اوتیتُم مِنَ العِلمِ اِلاّ قَلیلاً: از دانایی جز اندکی به شما داده نشده   است. و چگونه این جاهل مطلق در برابر عالِم مطلق، خود را صاحب نظر بشمارد و اظهار رأی و نظر کند؟
بزرگترین فیزیکدان، جامعه‌شناس و یا حقوقدان، هنگامی که بیمار می‌شود، خود را به پزشک تسلیم می‌کند و در مقابل تشخیص کارشناسانه‌ی او، از خودش رأی و نظری ندارد و در برابر اقدامات درمانی او از خود مقاومت و مخالفتی نشان نمی‌دهد و حتّی خود را به تیغ جراحی او می‌سپارد؛ چرا که او را در آن رشته متخصّص و دانا و خود را ناآگاه می‌داند.
عبد در برابر پروردگار، خود را جهل مطلق و او را علم بی‌نهایت می‌داند و لذا در برابر ربّ خویش تسلیم مطلق است. در کلام عارفان آمده است: اَلعَبدُ کَالمَیِّتِ بَینَ یَدَیِ الغَسّالِ (بَینَ یَدَیِ الغاسِل) یُقَلِّبُهُ کَیفَ یَشاءُ: عبد حقیقی بین دو دست جمال و جلال الهی، مثل جنازه‌ای است بین دو دست مرده‌شوی، که او به هر سو می‌خواهد، جنازه را می‌چرخاند و جنازه از خود مقاومتی نشان نمی‌دهد.  عبد حقیقی خدا هم در دست پروردگار  اینگونه تسلیم است و نظری از خود ابراز نمی‌کند و پذیرای چیزی است که خدای متعال برای او رقم می‌زند.



از سوی دیگر، محب در برابر محبوب، از خود خواست و سلیقه‌ی جداگانه‌ای ندارد تا خواست و سلیقه‌ی خود را ابراز و اظهار کند یا در برابر آنچه محبوب با او می‌کند، از خود مقاومت و مخالفتی نشان دهد.
بنابراین عبد حقیقی و محبّ واقعی پروردگار، کار خویش را به خدایی که خبیر، حکیم و علیم است، واگذار و تفویض می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید: اُفَوِّضُ اَمری اِلَی اللهِ اِنَّ اللهَ بَصیرٌ بِالعِبادِ: کارم را به خداوند تفویض نمودم، زیرا خداوند بر احوال بندگانش بصیر و بیناست.
عبد عاشق در برابر آنچه محبوب و معشوق با او می‌کند، پذیرش مطلق است و در برابر آنچه معبود به او دستور می‌دهد، تبعیّت و اطاعت محض است. هر آنچه را خداوند در زندگی برای او پیش می‌آورد، با آغوش باز و شادمانه پذیرا می‌شود و آنچه را که پروردگار در دین، برای او مقرّر می‌کند با خرسندی و روحیّه‌ی باز اطاعت می‌کند.
جلوه‌ی این تسلیم و تفویض را در عاشورا به روشنی می‌توان مشاهده کرد. آن‌گاه که پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در مکاشفه‌ای به امام حسین علیه‌السّلام فرمودند: اُخرُج اِلَی العَراقِ فَاِنَّ اللهَ تَعالی شاءَ اَن یَراکَ قَتیلاً ... لَقَد شاءَ اللهُ اَن یَراهُنَّ سَبایاً: از مدینه به سوی عراق حرکت کن؛ چرا که مشیّت خدای متعال به این تعلّق گرفته است که تو را در راه خود شهید و کشته مشاهده کند ... خدای متعال اراده فرموده است که خاندان تو را هم در راه خود اسیر ببیند؛  اباعبدالله الحسین علیه‌السّلام آنچه را که از جانب خدای متعال مقرّر شد و از زبان پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به ایشان ابلاغ شد، با روحیّه‌ی تسلیم مطلق پذیرا شدند.
نمونه‌ی دیگری از تسلیم در واقعه‌ی عاشورا، زمانی مشاهده می‌گردد که حضرت علی اکبر علیه‌السّلام در نزدیکی کربلا از جانب پدر خبردار می‌گردند که شهادت در پیش است. این فرزند بزرگوار اباعبدالله علیه‌السّلام از پدر سؤال می‌کند: اَ لَسنا عَلَی الحَقِّ؟ مگر ما بر حق نیستیم؟ امام حسین علیه‌السّلام سخن ایشان را تأیید می‌کنند و می‌فرمایند: بَلی: آری. پس آن حضرت به پدر عرضه می‌دارند: اِذاً لا نُبالی بِالمَوتِ: در آن صورت، کشته شدن چه هراس، ترس و اهمیّتی خواهد داشت؟  کشته شدن در راه رضای خدا، باعث افتخار است. حضرت علی اکبر علیه‌السّلام پذیرای تقدیر الهی است.

 

 


در روز عاشورا هر یک از اصحاب به نزد امام حسین علیه‌السّلام آمدند تا اذن به میدان رفتن بگیرند، حضرت مقداری آنها را معطّل نگه داشتند؛ امّا هنگامی که این پسر بزرگوار و محبوب حضرت اباعبدالله علیه‌السّلام آمدند تا برای به میدان رفتن اذن بگیرند، علی‌رغم علاقه‌ی شدیدی که به این فرزند بزرگوارشان داشتند، اندکی درنگ نکردند و بلافاصله به ایشان اذن رفتن به میدان جنگ دادند. این تسلیم در آخرین لحظات نیز تجلّی کرد. آن‌گاه که اباعبدالله الحسین علیه‌السّلام آخرین رمق را نیز از دست دادند و دیگر تاب استقامت نداشتند و به تعبیر شاعر:
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سیّدالشهدا بر جلال طاقت داشت
در آن هنگام حضرت از روی اسب و به صورت بر زمین افتادند و جبین بر خاک نهادند و مشغول مناجات با خدای متعال شدند و عرضه داشتند: اِلهی! صَبراً عَلی قَضائِکَ یا رَبِّ، لا اِلهَ سِواکَ، یا غیاثَ المُستَغیثین، ما لِیَ رَبٌّ سِواکَ وَ لا مَعبودَ غَیرُکَ: ای محبوب و معبود من! در آنچه تو برایم مقدّر فرمودی، صابرم؛ معبودی جز تو نیست؛ ای فریادرس فریادخواهان، پروردگاری جز تو برای من نیست و معبودی جز تو ندارم.
بنابراین یکی دیگر از درس‌هایی که از مکتب عاشورا می‌توان آموخت، درس تسلیم و تفویض در پیشگاه حضرت حق و در برابر مقدّرات و مقرّرات الهی است. اینکه انسان در برابر مشیّت الهی، از خود نظریّه و خواستی نداشته باشد و تمامی ‌امور خویش را به خداوند تفویض و واگذار نماید.